این ایام یادآور روزهایی است عبد صالح خدا آیت الله محمد تقی بهجت از جمع زمینیان جدا شد و در همسایگی ملکوت قرار گرفت.شخصیت عرفانی و فقهی آیت الله بهجت در نزد عوام و خواص ناشناخته نیست اما بعد سیاسی ایشان مغفول مانده است.شبستان با بازنشر گفتگوی حجت الاسلام صدیقی - از شاگردان آیت الله بهجت - کوشیده است قدری از اسرا و ناگفته های شخصیت سیاسی این عارف بزرگ را تبیین کند:
به عنوان اولین سئوال لطفا کمی از زندگی شخصی آیتالله بهجت بفرمایید.
زندگی مرحوم آیت الله العظمی آقای بهجت از آیات خدا بود؛ هم خودش آیه بود و هم زندگی ایشان از آیات بینات بود. ایشان زندگیشان شبیه زندگی پیغمبر اکرم و اولیای دین بود. یعنی برای ایشان دنیا به اندازه پر کاهی ارزش نداشت و همانند حضرت امیر(ع) از مظاهر دنیا اظهار نفرت میکرد. آقای بهجت عملاً گریز داشت از خودش صحبت بکند. مطالبی را هم که ایشان از گذشتگان نقل میکردند، برجستگی کسانی که نسبت به دنیا بیعلاقه و بیاعتنا بودند را برای ما مطرح می فرمودند.از سیره قدما چه مواردی را مطرح می کردند از مرحوم حاجآقا رضای همدانی ایشان مطالبی نقد میکردند که واقعا آدم تکان میخورد و منقلب میشد از زهد و بیتوجهی این بزرگان به مظاهر دنیا.
آقای بهجت آنچه از گذشتگان نقل میکرد صرفا نقل نبود، خودش در زندگی همه اینها را در وجودش جمع کرده بود. این بود که در یک خانه محقری تا آخر عمر زندگی کرد و این آخرها که این خانه فرسوده بود و احتمال خطر هم داشت، شهرداری بواسطه وجود خطر آقا را مجبور کرد که از این خانه بیرون برود. زیر این آسمان ایشان دل به جز خدا نداد. این وضعیت زندگی ایشان بود.
از نظر برخورد هیچ تشریفاتی را چه قبل از مرجعیت و چه بعد از مرجعیت نمیپذیرفت. یک زندگی بسیار متعارف و معمولی داشتند. مرید باز نبودند. سالیان سال از فقهای بزرگ عالم شیعه بود و ولی خدا بود ولی دورش خلوت بود. منزلش آن اتاق کوچک و کسانی که همراهش داشت عده معدودی بودند. درسشان مشتریهای معدودی داشت. هیچگاه برای خودشان دار و دسته یا دفتر و دستکی ایجاد نکرد که جلب نظر از مردم دنیا بکند. راحت آمد و راحت رفت. خودش را آلوده به این دنیای خاکی نکرد. نور آمد و نوری شدیدتر شد و عروج کرد و پر کشید. ماها را گذشت و رفت.
سلام الله علیه و صلوات الله علیه. حشر الله عن نبی و آله و رزقنالله شفاعته انشاءالله!
رابطه ایشان به عنوان یک مرجع تقلید برجسته و عارف سالک با امام خمینی و اصولا ولی فقیه چگونه بود؟
ایشان نسبت به امام علاقه خوبی داشت، به صورتی که وقتی امام از زندان آزاد شدند جمعیت میآمدند برای استقبال از امام. آقای بهجت فقیه عارف محقق سالک واصل مثل همهی تودههای مردم میآمدند در بیت حضرت امام و سراپا میایستادند در میان جمع و نگاه به امام میکردند و میگفتند نگاه به ایشان و تبلیغ ایشان جزو عبادتهاست.شاگردان ایشان مثل آیتالله مصباح یزدی که مدتهای مدیدی در محضر آیتالله و درسهای ایشان حضور پیدا میکردند، میگویند انقلاب از طریق آقای بهجت به ما منتقل و تزریق شد. ایشان ما را تشویق میکردند به تبعیت از امام و حمایت از حرکت حضرت امام.متقابلا علاقه امام به آیتالله آقای بهجت که علاقه فوقالعادهای بود. حضرت امام (ره)میگفتند که آقای بهجت صاحب موت اختیاری است و گاهی اطرافیان ایشان مثل آقای مسعودی گفتند که امام آن روزی که بنا بود پیش آقای بهجت بروند، قبل از آن یک شوق و ذوقی برای دیدار با آقای بهجت داشتند و وقتی میرفتیم تا آن اتاق محقر آقای بهجت و پیش ایشان بودیم آقا یک حال و احوالی با آقای بهجت میکردند. بعد امام نگاه به ما میکردند که ما میفهمیدیم که ایشان دوستدارند خلوت بشود و دونفری با هم سخن بگویند.اینکه میان امام خمینی و آقای بهجت در آن خلوت چه میگذرد، خودشان میدانند و خدای خودشان که میان این عاشق و معشوق چه میگذشت.
این رابطه در دوران مقام معظم رهبری به چه شکل استمرار یافت؟
نسبت به مقام معظم رهبری از قبل از انقلاب هم آقا و آقای بهجت ارادتی به هم داشتند که در این اطلاعیهای که بعد از وفات آیتالله بهجت، رهبر انقلاب دارند با کلمه ارادت مطرح کرده بودند و از آن طرف هم مورد علاقه آیتالله بهجت بودند.بعد از رهبری آنچه که از خلوت آنها یادم هست این بوده که آقای بهجت حامی انقلاب و شخص آقای خامنهای و رهبر عزیزمان بودند.یکی از دوستان نزدیک من که مثل من به حضور آقای بهجت رفت و آمد داشتند ایشان برای من نقل کردند که در یک جلسه ی دو سه نفری که خدمت آیتالله العظمی آقای بهجت بودیم کسی انتقاد گونهای را خواستند به رهبری خدمت آقای بهجت بازگو کنند. آقای بهجت،با یک نگاه تندی به ایشان فرمودند شما بهتر از ایشان سراغ دارید؟ من که بهتر از ایشان سراغ ندارم و از این قبیل حمایتهای وسیع و حساسیتی که نسبت به حوادثی که نگرانکننده بود ایشان با آن دید باطنیشان میدیدند.به مقام معظم رهبری پیغام میدادند و توصیه و دعا میکردند. تا آنجایی که من رفت و آمدهای آقای بهجت را در مدت مدیدی زیر نظر داشتم. ایشان بیشترین وقت را برای آقا و آقازادههایشان میگذاشت.
اعضای دفتر مقام معظم رهبری و فرزندان مقام معظم رهبری، محضر آقای بهجت برایشان پاتوق بود. آقای بهجت نسبت به دیگران خیلی سخت وقت میدادند چون وقت خالی نداشتند. آقای بهجت یا مشغول ذکر بود یا مشغول تحقیق و مطالعه. لذا برای وقتش خیلی ارزش قایل بود، ولی هر وقت پسرهای آقا میآمدند یا وقتی بعضی از دفتریهایشان میآمدند من میدیدم که آقای بهجت خیلی با روی باز پذیرا بودند و با این بیت خیلی گرم بودند.
نقل میشود که وقتی خطری مقاممعظم رهبری را تهدید میکرد ایشان رهبری را از آن مطلع میکردند و خیلی دعا میکردند و رهبری را به دعاهایی توصیه میکردند. آیا این صحت دارد؟
بله این صحیح است. آقای بهجت مسیرشان و عادتشان این بود که دخالت در امور مدیریت کشور نمیکردند. این خودش تقویت مدیریت کشور و رهبری بود ولی دلسوزیشان را داشتند، دعایشان را داشتند و در خلوتها آنچه لازمه خیرخواهی بود، نسبت به آقایون میفرمودند.
منبع:نشریه قرآنی گلستان قرآن،شماره 23 و 24
نظر شما