سردار غلام عسگر کریمیان، فرمانده سپاه عاشورا، که یکی از آزادگان و جانبازان دفاع مقدس به شمار می رود، در گفتگو با خبرنگار خبرگزاری شبستان در تبریز، تصریح کرد: موضوعاتی که در بیمارستان بصره برای مجروحان اسیر شده در جنگ ایران و عراق، اتفاق افتاده به اندازه یک کتاب است.
وی با ذکر خاطرهای از دوران اسارت اظهار داشت: گردان علی اکبر(ع) و امام حسین(ع) در عملیات خیبر ماموریت پیدا کردند از جزیره مجنون جنوبی به عمق خاک دشمن حرکت کنند و عراقی ها را دور بزنند، من آن زمان جزو اطلاعات و عملیات لشکر عاشورا بودم، شهید باکری فرمانده لشکر عاشورا رزمندگان را جمع کرد و برای آن ها صحبت کرد و گفت: عملیات شما شهادت طلبانه است و هرکسی می خواهد برگردد، بچه ها گریه می کردند و به نوعی به صحبت های وی اعتراض می کردند.
کریمیان افزود: 53 کیلومتر با تجهیزات کامل طی یک شبانه روز حرکت کردیم، به منطقه طلائیه عراق رسیدیم و با روحیه مضاعف با دشمن درگیر شدیم، چرا که در مواقعی که جنگ و درگیری آغاز می شود سخت ترین کارها آسان می شود و این مساله را به عینه در جنگ تجربه کردیم.
فرمانده سپاه عاشورا خاطرنشان کرد: حتی یک نفر از افراد این 2 گردان برنگشتند و همگی یا شهید شدند و یا به اسارت دشمن درآمدند.
این آزاده دفاع مقدس اظهار داشت: یکی از آرپی جی زن های ما زخمی شد، آرچی جا را برداشتم، تانک هایی در خطوط مقدم جبهه بودند که با غافلگیری شلیک می کردند که با سه یاچهار شلیک 2 تانک را زدم، تک تیراندازان ویژه عراقی، مرا شناسایی کردند، در ششمین شلیک من، مرا مورد هدف قرار دادند که به دندان ها و چانه من برخورد کرد.
وی گفت: داخل کانال ماندم و درگیری ادامه پیدا کرد، کار به جایی رسید که یک فشنگ کلاشینکف هم نداشتیم، قطب نما و دوربینی را که تنها دو نمونه از آن در لشکر ما بود، شکستم تا به دست دشمن نیفتد، تانک ها به روی کانال رسیدند و اگر عرض کانال کمی بزرگ تر بود مرا له می کرد.
کریمیان افزود: فرمانده عراقی، جلد قطب نمای مرا دید، که نشانگر فرمانده و یا اطلاعاتی بودن فرد است که هر دو به درد عراقی ها می خورد، آن ها مرا اسیر کردند و برای گرفتن اطلاعات بیشتر به بیمارستان فرستادند تا بهبود پیدا کنم.
فرمانده سپاه عاشورا با اشاره به اینکه مرا در اتاق کوچکی در بیمارستان بصره بستری کردند، عنوان کرد: هم رزم ها را که دیدم اسیر شدند خوشحال شدم، چرا که احساس تنهایی نمی کردم، یک اتاق انباری بود که به اتاق بیمارستان تبدیل شده بود، مرا که در حال خونریزی بودم به کف اتاق انداختند و تا صبح فردا حتی کسی اسم مرا هم نپرسید.
وی ادامه داد: بعد از 30 ساعت، دکتری آمد و زانویش را روی سینه ام گذاشت تا تکان نخورم و شروع به دوختن لبم کرد که بعدا متوجه شدم 17 بخیه خورده و من به علت بیهوشی، تنها متوجه سه بخیه شده بودم.
ادامه زندگی بعد از شکنجه
کریمیان همچنین با ذکر خاطره ای از داخل اردوگاه اظهار داشت: مسعود ده نمکی قسمتی از خاطرات و مشکلات اسرا را در فیلم اخراجی های2 به تصویر کشیده است، وقتی وارد اردوگاه رسیدیم، با عبور از تونل مرگ، با کابل از ما پذیرایی کردند اما انسان کمتر درد را می فهمید، وقتی شکنجه تمام شد، اسرا به زندگی خود ادامه می دادند.
فرمانده سپاه عاشورا ادامه داد: در 24 مردادماه سال 1369 صدای رادیو از بلندگوی اردوگاه پخش می شد که مدام اطلاعیه می داد، این زمانی بود که قطعنامه پذیرفته و عراق نیز به کویت حمله کرده بود، حتی یکی از اسرا که شم سیاسی داشت، تحلیل کرد که امریکا در این جنگ از کویت حمایت می کند و عراق نیز، برای رهایی از دست ایران، اسرا را آزاد می کند که اینگونه هم شد.
وی با اشاره به اینکه افراد تحصیل کرده ای در دفاع مقدس و دوران اسارت بودند، اظهار داشت: سه دکتر فوق تخصص در اردوگاه موصل 1 داشتیم که به زبان های خارجی نیز آشنا بودند.
کریمیان با بیان اینکه در لحظه آزادی کسی باور نمی کرد که آزاد شده ایم، گفت: بعد از ظهر 27 مردادماه سال 1369 با عبور از مرز خسروی وارد ایران شدیم که همه اسرا خاک وطن را طوطیای چشم کردند.
پایان پیام/
نظر شما