خبرگزاری شبستان: استعمار، زاييده تخيل ما نيست، دوراني از تاريخ جهان است .از درون آن، دو دنياي پيشرفته و عقب مانده بيرون آمده است. دوراني كه براي تأمين منافع عده اي خاص، نابودي بيش از 15 ميليون انسان در قاره آمريكا و اسارت و بردگي 18 ميليون بينوا در آفريقا را به همراه داشته است.(كه البته اين جزئي از آثار زيانبار اين دوران است)
در اين باره آرنولد توين بي (مورخ انگليسي) مي گويد: "سرزمين فقيري مثل انگلستان، بدون غارت امكان نداشت به يك امپراطوري جهاني دست يابد و پيشتاز انقلاب صنعتي شود."
بله، كار استعمار، زراندوزي و استعمارگران زرسالاران هستند كه براي قوام و هستي خود نياز به چپاول و غارتگري دارند! و اين چنين است كه ساموئل هانينگتون در راهكارش براي ادامه حيات زرسالاران دنياي غرب چنين مي گويد:
"غرب بايد توان اقتصادي و نظامي لازم براي حفظ منافع خود در رابطه با اين تمدن ها (اسلام و كنفوسيوس) داشته باشد."[1]
از مناطق مهم براي تأمين هدف استعمارگران، منطقه خاورميانه مي باشد كه به علت برخورداري از 70% نفت جهان و 40% از ذخائر گاز دنيا، به پول سازترين نقطه تبديل گشته و چشم زراندوزان را به خود خيره كرده است . آن ها براي حفظ امپراطوري خود ، (خصوصاً در هزاره سوم كه دوران بحران سوخت مي باشد و به گفته هنري برانژ "مملكتي كه نفت دارد امپراطوري را دارا خواهد بود" ) . بايد بر اين منطقه تسلط پيدا كنند. همين مطلب انگيزه تشكيل دولت اسرائيل و جعل كلمه نكبت بار صهيونيسم را با بهره گيري از منجي-گرايي شتاب بخشيد و اين سؤال را بوجود آورد كه اسرائيل در اين جغرافياي سياسي چه نقشي را مي تواند ايفا كند؟
تئودور هرتزل از سردمداران صهيونيسم چنين جواب مي دهد "هر يك از دولت هايي كه از تشكيل دولت يهود حمايت كند نه تنها بر تمام رقباي خود برتري خواهند يافت، بلكه دولت يهود زمينه نفوذ آن ها را در خاورميانه هموار خواهد كرد."
او در كتاب خود تحت عنوان "دولت يهود" در سال 1895م چنين مي نويسد: "ما در آن جا بسان سنگري براي اروپا ، در برابر آسيا خواهيم بود، ما پيش قراول تمدن غرب در برابر وحشيگري شرق خواهيم بود."
و اين چنين، اسرائيل نقش ژاندارم حوزه هاي نفتي در خاورميانه را ايفا مي كند.
در اين ميان دولت انگليس هم در سال 1845 توسط ادوارد . ال. ميلفورد، از وزارت مستعمرات انگليس ،اين پيشنهاد را مطرح مي كند: "تأسيس ملت يهود در فلسطين به صورت يك دولت تحت الحمايه و زير قيموميت بريتانياي كبير كه اين قيموميت به محض اينكه خود يهوديان بتوانند از خودشان مواظبت كنند، پس گرفته خواهد شد، چرا كه وجود يك دولت يهود در لوانت (ساحل خاوري مديترانه) ، ما را در موقعيت مسلطي قرار خواهد داد، تا بتوانيم از آن جا هر فرآيند تجاوز، دست اندازي و تهديد دشمنانمان را زير نظر بگيريم"[2].
البته نبايد از اين نكته غفلت كرد كه اگر چه «تئودور هرتزل» از طرف همگان به عنوان "پدر صهيونيسم" شناخته شده است؛ اما جنبش تشويق يهوديان براي حركت به سوي فلسطين را نه او آغاز كرد و نه ايجاد؛ بلكه اين مسيحيان پروتستان انگليسي و پيوريتان ها بودند كه سه قرن پيش از نخستين كنگره يهوديان صهيونيست چنين كاري را كردند.
در سال هاي مياني سده 16 م پروتستان ها شروع به نگارش رساله هايي كردند كه در آن ها اعلام شده بود، همه يهوديان بايد اروپا را ترك كنند و به فلسطين بروند.
پيوريتانيسم، ميراث دوران اليزابت اول است. ( او دختر هنري هشتم است كه از سال 1558 تا 1606 ملكه انگليس بود) اليزابت راه پدر را در معارضه با كليساي كاتوليك كه پشتوانه ايدئولوژيك امپراطوري جهاني اسپانيا به حساب مي آمد، را ادامه داد و در قالب فرقه پيوريتان، مذهب پروتستان را به ايدئولوژي توسعه-طلبي استعمار انگليس مبدل ساخت. آرمان هاي مسيحايي دال بر "پايان جهان" ظهور مسيح و استقرار "حكومت جهاني مسيحيت" از باورهاي اصلي انديشه پيوريتان ها بود و در اين ميانه "سرزمين صهيون" جايگاه محوري داشت، سرزميني كه بايد به مركز امپراطوري جهاني مسيحيت تبدل شود؛ در نتيجه، بار ديگر، آرمان هاي صليبي از درون مذهب پروتستان سر بر كشيد.
در اوايل سده هفدهم آرمان هاي پيوريتاني اشاعه يافت و به پرچم اخلاقي و ارزشي استعمار بريتانيا مبدل شد؛ ماجرا جوياني حريص و غارتگر، مانند پرتغالي ها و اسپانيايي هاي كاتوليك، جامة ديني به غارتگري خود پوشانده و آن را در راستاي تحقق رسالت مسيحايي خويش جلوه مي دادند.
و از اين رو است كه "حييم وايزمن" اولين نخست وزير اسرائيل (1952 ـ 1874) در مورد علت حمايت بريتانيا از فرزند نامشروع خود اسرائيل چنين مي گويد: "حق داريد بپرسيد دلايل حمايت انگليس از يهود و تمايل دولت آن ها جهت تحقق آرزوهاي يهود در فلسطين براي چيست؟ جواب اين است : انگلستان به ويژه انگليسي هاي قديم از جمله مردماني هستند كه بيشتر از هر كسي از تورات اثر پذيرفته اند و آيين حاكم بر انگليس به ما كمك بسياري كرد تا رؤياها و آرزوهايمان را محقق سازيم."
اين جماعت گستاخ زودتر از همه مسلمانان دريافته اند كه نمي توان از انرژي نهفته و پتانسيل «منجي گرايي» غافل شد و سال هاست كه درصدد بر آمده اند كه آن را در خدمت اهداف خود در آورند. در اين راستا طرح مباحثي مجعول چون ضرورت آمادگي براي ظهور عيسي مسيح، تخريب مسجد الاقصي، ساختن مجدد هيكل سليمان و ايدئولوژي آرماگدون چيزي جز تسلط بر خاورميانه و به زير سلطه كشيدن اسلام اصيل (كه در حال حاضر با دو شاخصه حسيني و مهدوي بودن خاري در چشم آنان مي باشد) نيست. اميدواريم بتوانيم در شماره هاي بعدي، به بررسي تفصيلي اين عقائد بپردازيم.
پی نوشت ها:
1 - محاكمه صهيونيسم اسرائيل روژه گارودي، ص145، انتشارات كيهان چ 2، شهريور1380.
2- تدارك جنگ بزرگ، گريس هالسل، ص219.
نگارنده: حجت الاسلام محمد شهبازیان
منبع: ماهنامه امان شماره 10
پایان پیام/
نظر شما