پیکر شهید گیلانی بر روی دوش آب /سوسنگرد با عاشقان شهادت چه کرد

خبرگزاری شبستان: اگر سوسنگرد را می گرفتند بچه‌ها شهید می شدند و خسارت شهادت این بچه‌ها از خسارت از دست دادن شهر بیشتر بود...

به گزارش خبرگزاری شبستان از گیلان، شهرها و روستاهای فراوانی در آغاز جنگ به تصرف ارتش بعث درآمدند اما دیر یا زود همه آنها طی عملیات‌های گسترده سپاه اسلام آزاد شدند، یکی از این شهرها سوسنگرد است.

 

در آبان 59، سوسنگرد به محاصره دشمن درآمد، با تشکیل شورای عالی، دفاع بنی صدر به عنوان نخست وزیر قول پیگیری و رسیدگی داد اما آن را عملی نکرد. عصر 25 آبان در جلسه نماینده امام و ارتش و سپاه، نقشه عملیات برای نجات سوسنگرد طرح ریزی شد.

 

بنی صدر قصد کارشکنی داشت اما آیت الله العظمی خامنه‌ای با ارسال نامه به فرمانده تیپ عامل و فرمانده ارتش دستور حمله را صادر و روز 26 آبان سوسنگرد آزاد شد.

 

سوسنگرد

این شهر در 55 کیلومتری شمال غربی اهواز قرار دارد. در دوره صفویه به دست سادات آل مشعشع سپرده شد و تا آخر دوره قاجاریه وسعت زیادی نداشت. پس از چندی، طایفه بنی طرف به این ناحیه کوچ کرد و موجب توسعه و پیشرفت آن شد. در دوره پهلوی نام آن از خفاجیه به سوسنگرد تغییر یافت.

نژاد مردم سوسنگرد سامی است و اغلب از طایفه بنی طرف هستند و به زبان عربی تکلم می‌کنند و زبان رسمی آنان فارسی و مذهبشان شیعه اثنی عشری است .

شهر سوسنگرد یکی از شهرهای تابع شهرستان دشت آزادگان است که در اوایل جنگ کنترل آن به دست دشمن بعثی افتاد. با توجه به این که این شهر برای تصرف شهر اهواز که هدف اساسی عراق در جنگ بود بسیار مهم و حیاتی بود. خارج شدن آن از دست دشمن برای رزمندگان ایرانی بسیار اهمیت داشت و سرانجام از خود گذشتگی آن ها با تعداد نیروها و ادوات جنگی بسیار کمتر از دشمن باعث شد این شهر در 26 آبان ماه سال 1359 از دست دشمن خارج و این گونه رویای تصرف مرکز خوزستان از سوی عراقی‌ها با فداکاری سربازان ایرانی نقش بر آب شود .

 

برجستگی های مهم جبهه سوسنگرد

- مهمترین محور دشمن برای رسیدن به اهواز و در نتیجه اشغال خوزستان بود .

- اولین شهر در منطقه جنوب بود که در هفته اول تجاوز دشمن به جنوب، اشغال ولی با گذشت 3 روز آزاد شد .

- پس از سد شدن پیشروی دشمن متجاوز در محور جنوب غربی (خوزستان) دشمن مجدداً با هدف تصرف اهواز و دور زدن مقاومت‌های جنوب استان(خرمشهرو آبادان) در 23 آبان ماه با قوای سنگین و بیشتری برای اشغال سوسنگرد اقدام کرد. در واقع مقاومت در سوسنگرد از اهمیت ویژه ای برخوردار بود زیرا چنانچه مقاومت در این منطقه صورت نمی‌گرفت، اهواز سقوط کرده و مقاومت در خرمشهر و آبادان نیز معنی پیدا نمی کرد، به عبارتی اهمیت مقاومت در سوسنگرد از لحاظ حماسی و نظامی کمتر از حماسه مقاومت در خرمشهر نبود(در خرمشهر 34 روز مقاومت بود، اما در سوسنگرد 4 ماه)

 

سوسنگرد، شهر "عاشقان شهادت"

حماسه های مقاومت رزمندگان اسلام در سوسنگرد موجب تقویت و ساماندهی مردمی و نظامی در سایر جبهه های جنوب خوزستان و نیز ناکامی دشمن در این جبهه شد و بدین ترتیب طرح صدام برای اشغال خوزستان به شکست انجامید. مهم‌ترین جبهه‌های این منطقه بستان، سوسنگرد، چزابه، دهلاویه، ارتفاعات الله اکبر و هویزه بود. حماسه ها و رشادت‌های بی‌نظیر رزمندگان سلحشور اسلام متشکل از دریادلان بسیجی، ارتش قهرمان، سپاهیان سلحشور، جهادگران پرتلاش و غیور مردان ستاد جنگ‌های نامنظم سبب شد سوسنگرد به «شهرعاشقان شهادت» معروف شود .

 

آزادسازی سوسنگرد

طرح شکستن محاصره سوسنگرد در جلسه ای با شرکت فرماندهان ارتش، سپاه و ستاد جنگ های نامنظم، نماینده امام(ره) در شورای عالی دفاع و استاندار خوزستان آماده شد. بر اساس این طرح، حرکت اصلی از روستای گلبهار به سوسنگرد و حرکت فرعی از سمت سبهانیه انجام می‌شد در این طرح، مقاومت نیروهای محاصره شده نیز بخشی از توان به شمار می آمد. در تک اصلی، تیپ 2 لشکر 92 زرهی ارتش، نیروهای پاسدار و نیروهای ستاد جنگ‌های نامنظم وارد عمل شدند، تک فرعی و پشتیبانی نیز بر عهده تیپ 3 لشکر 92 بود .

 

روایت رهبر فرزانه انقلاب از حماسه 26 آبان 59

قضیه فتح سوسنگرد به این ترتیب است که مدتی بود عراقی‌ها سوسنگرد را به تدریج محاصره می کردند تا آن جا که ما فقط یک راه را به داخل سوسنگرد داشتیم و آن راه هم کرخه بود. داخل سوسنگرد ما متاسفانه هیچ کس را تقریباً نداشتیم و نیروهای مردمی نبودند، چون مردم شهر را تخلیه کردند و رفتند بیرون که حق هم داشتند، چون ما خودمان گفته بودیم شهر را تخلیه کنند و لذا فقط خیلی کم از نیروهای سپاه و ارتش در آن جا بودند تا آن اواخر که ما رفتیم آن جا. یک سرگرد نیروی هوایی به نام سرگرد فرتاش که در حال حاضر نمی‌دانم کجا هستند، ایشان را گذاشتیم برای فرماندهی نیروهای مستقر در سوسنگرد .

خلاصه این که نمی دانم همه نیروهای ما در آن جا اصلاً به 200 نفر می‌رسید یا نمی رسید و گمان نمی کنم که می رسید.

روز 23 آبان که روز جمعه بود ما در تهران جلسه شورای عالی دفاع داشتیم. قبل از آن که من بروم جلسه، از ستاد ما سرهنگ سلیمی تلفنی با من تماس گرفت. ایشان تلفن کرد به من با اضطراب، که سوسنگرد به شدت زیر فشار و آتش فراوانی است، بنابراین بچه ها استمداد می کنند، یک کاری هم قبلاً قرار بود انجام بگیرد که انجام نگرفته است و آن کار این بود که ما نشسته بودیم با فرمانده لشکر 92 که سرهنگی بود توافق کردیم حرکتی انجام بگیرد و آن ها بروند به کمک بچه ها و قرار بود مقدماتی فراهم شود که آن مقدمات فراهم نشده بود؛ لذا ایشان ناراحت بود که بچه ها سخت زیر فشار هستند ، فکری بکنید و چون اندکی بعد جلسه شورای عالی دفاع تشکیل می شد گفتیم در جلسه مطرح کنیم، وقتی جلسه تشکیل شد، بنی صدر نیم ساعت یک ساعتی دیر آمد، وارد جلسه که شد، ما اطلاع پیدا کردیم ایشان هم در اتاق دیگری با فرماندهان نظامی قضیه سوسنگرد را داشتند رسیدگی می کردند، بنابراین فهمیدیم که بنی صدر هم از جریان با اطلاع است و لذا تاکید کردیم که زودتر به داد این بچه ها برسید و من می دانستم این بچه ها چه بچه های خوبی هستند.

مطرح کردم که اگر شهر را بگیرند، این بچه ها شهید خواهند شد و خسارت شهادت این بچه ها از خسارت از دست دادن شهر بیشتر است، به خاطر این که شهر را ما دوباره خواهیم گرفت، اما این بچه ها را دیگر به دست نمی آوریم و لذا فکری بکنید. بنی صدر گفت من دنبال این قضیه هستم و پی گیری می کنم نگران نباشید، بعد هم زودتر جلسه را تمام کردیم که ایشان برود دنبال این کار و من دیگر خاطرم جمع شد. صبح یکشنبه رفتم اهواز، به مجرد این که وارد اهواز شدم، رفتم داخل ستاد خودمان، آن جا از آشفتگی و کلافه بودن سرهنگ سلیمی و این بچه ها فهمیدم هیچ کاری نشده است. پرسیدم، گفتند بله هیچ کار نشده. خیلی اوقاتم تلخ شد و گفتم پس برویم کاری بکنیم....

 

 

پیغام امام برای آزادسازی سوسنگرد

در کنار همه این ها یک چیزی که قویاً به کمک ما آمد و من فراموش کردم بگویم پیغام مرحوم اشراقی (داماد امام) بود که اوایل همان شب از تهران با من تلفنی تماس گرفت و گفت امام (ره) فرمودند بپرسید خبرها چیست ؟ من گفتم خبر این است که قرار بر این است که فردا عملیاتی انجام بگیرد و ظاهراً من یک اظهار تردیدی کرده بودم که دغدغه دارم و ممکن است نشود، مگر این که امام (ره) دستوری بدهند ، ایشان رفت با امام (ره) تماس گرفت و آمد و گفت امام(ره) فرموده اند تا فردا باید سوسنگرد آزاد شود و تیمسار فلاحی هم مباشر عملیات باشد .

 

واکاوی و بزرگداشت حماسه سوسنگرد فرصتی برای برون رفت از مشکلات کنونی کشور

رسول جلائی، مدیرکل بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس گیلان به مناسبت سالروز شکست حصر آبادان در گفتگو با خبرنگار خبرگزاری شبستان اظهار کرد: در 26 آبان ماه 59 با حماسه بزرگ رزمندگان اسلام، نقطه عطف در پیروزی‌های رزمندگان اسلام در طول هشت سال دفاع مقدس ترسیم شد.

 

وی یکی از ویژگی‌های رزمندگان حماسه بزرگ سوسنگرد را، بسیج همگانی دانست و گفت: باید از حماسه‌هایی همچون شکست حصر سوسنگرد درس آموخت چرا که آنان با بهره گیری از حداقل امکانات موجود توانستند به این پیروزی بزرگ دست یابند.

 

جلائی واکاوی و بزرگداشت حماسه سوسنگرد را فرصتی برای برون رفت از مشکلات کنونی کشور عنوان کرد و تبیین حماسه بزرگ سوسنگرد را برای نسل جوان به عنوان مهمترین مخاطبان و بدنه جامعه امری ضروری دانست.

 

وی در ادامه با اشاره به شهادت 60 شهید گیلانی در دوران دفاع مقدس در سوسنگرد و به خصوص نقش کلیدی شهادت شهید عبدالله عیسی پور رودسری در آزادسازی حصر این شهر، بیان کرد: تکریم و تعظیم بازماندگان این حماسه‌ها می‌تواند ارزش‌ها و خاطرات دوران دفاع مقدس را زنده کند.

 

جلائی در ادامه با تاکید بر اینکه پیگیری فرمان مقام معظم رهبری تا پیروزی نهایی، مؤلفه شکست حصر سوسنگرد بود و گفت: در حصر سوسنگرد رزمندگان به ولایت و رهبری‌ای که در دستان پرتوان امام(ره) بود پناه بردند.

 

وی با بیان اینکه امروز هم ما در محاصره تهدیدها وتهمت های قرار داریم، گفت: امروز می‌توانیم از راهکارهای آن روزهای رزمندگان در شکل‌های نوین بهره ببریم و با استفاده از تدبیر و به موقع عمل کردن، دستاوردهای خوبی برای مقابله با مشکلات امروز جامعه داشته باشیم.

 

جلائی اذعان کرد: دوران دفاع مقدس اگرچه از حیث اتفاق مربوط به دیروز است اما می‌تواند به عنوان راهنما برای برون‌رفت از مشکلات پیش روی کشور مورد استفاده قرار گیرد.

 

پیکر شهیدی که همزمان با تاسوعای حسینی سه روز بر روی آب‌ ماند

شهيد عبدالله عيسي پور، در پنجم خرداد سال 1334 هـ ش در روستاي كاكرود از توابع شهرستان رودسر به دنیا آمد و تحصيلات ابتدايي، را در همان شهرستان سپري کرد و جهت ادامه تحصیل راهی تهران شد و پس از اخذ ديپلم وارد نيروي هوايي ارتش گردید. او يكي از شيفتگان و دلبستگان نهضت امام خميني(‌ره )‌بود كه در فضاي استبداد رژيم سلطنت و جائر پهلوي، به فعاليت مخفيانه انقلابي مي پرداخت.

با پيروزي انقلاب اسلامي در سال 1357، شهيد عيسي‌پور به همراه شماري از دوستان انقلابي‌اش، به عضويت انجمن اسلامي نيروي هوايي ارتش درآمد. اين انجمن تقريباً اداره همه امور انقلابي ارتش را بر عهده داشت و شهيد عيسي پور يكي از كساني بود كه در راه به ثمر نشستن ارزش‌هاي اسلامی در ارتش سر از پا نمي شناخت .

مرضيه شهرياري، همسر شهيد عيسي پور مي‌گويد:‌ «در زمان شاه خيلي با رژيم مخالف بود با اينكه ارتشی بود، مبارزه مي كرد. حتي چند بار هم مي خواست بيرون بيايد. بعد كه ديگر زمان انقلاب شد. خودش چه بيرون از ارتش و چه داخل ارتش فعاليت‌هاي زيادي داشت. به صورتي كه در راهپيمايي‌هاي زيادي شركت مي كرد. حتي من و بچه مان هم مي رفتيم. و زماني كه به پيروزي رسيد، در حدود شش ماه بعد، انجمن اسلامي نيروي هوايي از شهید دعوت كردند كه در آنجا كار كند و اينقدر فعال بودند كه بيشتر وقت‌ها منزل نمي آمد و اگر هم يك موقع سوال مي كردم در جواب مي گفت: چون من در راه اسلام كار مي كنم، شما بايد يك كم صبر و تحمل داشته باشيد و از دير آمدن من زياد ناراحت نباشيد ...

 

شهيد عيسي پور يكي از اعضاي موثر در كشف و دستگيري عوامل كودتاي نافرجام نقاب(پایگاه هوایی شهید نوژه) بود.‌

همسرش ادامه داد: ‌شهید خيلي در كشف آن كودتا مؤثر بودند، به صورتيكه بدون اينكه به من خبر دهند، قبلاً ‌خودشان فعاليت مي كردند و درست زماني كه مي خواستند آنها را بگيرند در حدود 3 يا 4 روز خانه نيامد و من واقعاً‌ كلافه شده بودم كه چرا به منزل نيامده اما بعد از چهار پنج روز به منزل آمدند براي من تعريف كردند كه در كشف كودتا مؤثر بوديم و يكي از كساني بوديم كه اينها را دستگير كرديم. بعد بخاطر همين فعاليتي كه داشتند خواستند به ایشان درجه تشویقی بدهند که قبول نکردند. حتي من پرسیدم چرا... ؟ و جواب دادند: ما به خاطر اسلام و راه امام خميني اين كار را انجام دادم و به خاطر درجه و مقام و اينها اين كار را نكرديم.

 

مرضيه شهرياري ادامه داد: با شدت گرفتن ماجراي حصر سوسنگرد و صدور فرمان تاريخي حضرت امام خميني(‌ره)‌ مبني بر شكسته شدن حصر سوسنگرد، اين سرباز فروتن ولايتمدار، گوش دل به فرمان ولي و فرمانده خود سپرده و همراه با 11 تن از دوستان انقلابي اش به سوسنگرد رفت.

 

سرهنگ سید کاظم فرتاش، فرماندار نظامي وقت سوسنگرد در خصوص شهیدعیسی پور مي گويد: ‌«‌از آنجا كه من با اين شهيد بزرگوار و گروه شان آشنايي داشتم، وقتي ديدم از نظر نيروهاي نظامي و كار كشته در مضيقه هستيم از اينها خواستم بيايند سوسنگرد. اين شهيد همراه با 10 تن از بچه هاي نيروي هوايي آمدند. از آنجا كه شهيد عيسي پور فردي انقلابي و تيزهوش بود او را به عنوان رئيس ركن سوم و مسئول عمليات انتخاب كردم . اين شهيد خيلي در آن شهر زحمت كشيد . يك روز بيمارستان شهر را بمباران كردند، پزشك متخصص بيمارستان هم شهيد شده بود. شهيد عيسي پور براي كمك به مجروحان به بيمارستان رفت. همان جا تركشي به سرش اصابت كرد و از ناحيه سر زخمي شد.

او تلاش زيادي براي انتقال مجروحان از بيمارستان و بردن آنها به اهواز كرد. بالاخره با مشقت زياد قايقي پيدا کرده و مجروحان را چند تا چند تا سوار کرد و فرستاد. در يكي از اين اعزام مجروحان خمپاره‌ای به قايق اصابت و تركش آن به شهيد عيسي پور  برخورد مي كند و همان جا شهيد مي شود .

 

شهید عبدالله عیسی پور همزبان با شكست حصر سوسنگرد و مصادف با روز تاسوعای حسینی در آبان ماه 59 به شهادت رسید تا پاداش مجاهدت بي دريغش را از خداوند كريم دريافت كند.

پیکر او سه روز بر شانه آب‌های کرخه تشییع شد و بعد از آن او را از آب گرفتند و برای تشییع به تهران بردند و در قطعه 26 بهشت زهرا به خاک سپردند.

 

شهید علی اکبری چافی /چقدر شهادت در راه خدا زیباست

شهید علی اکبری چافی در سال 1341 در خانواده مذهبی در روستای چاف از توابع لنگرود گیلان به دنیا آمد او که اعتقادات مذهبی فراوانی داشت همیشه جوانان را به  مشارکت در کارهای دینی و مذهبی دعوت می کرد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی به همراه برادرش در انجمن‌های اسلامی و تظاهرات و مجالس مذهبی شرکت می کرد پس از مدتی برای فراگیری علوم دینی به حوزه علمیه قم رفت تا نزد علمای بزرگ مسائل فقهی را بیاموزد. او که خودش را همواره مدیون انقلاب و جمهوری اسلامی می‌دانست با آغاز جنگ تحمیلی داوطلبانه در بسیج سپاه پاسداران قم ثبت نام کرد و راهی مناطق جنگی جنوب شد. او که حالا تنها آرزویش شهادت بود در یکی از روزهای سرد زمستان در منطقه سوسنگرد بر اثر ترکش خمپاره جان خود را با اخلاص در پای نهال انقلاب گذاشت و در راه خدا شربت شهادت نوشید.

در قسمتی از وصیت نامه این شهید آمده است"چقدر شهادت در راه خدا زیباست. مانند گل رزی خوشبو در این سرزمین. مانند جنگ‌های بدر و خندق اسلام، احساس می‌کنم که در کنار پیامبرم و هر لحظه در جلوی چشمانم امام زمانم را می بینم و چشمم در تاریکی به جمالی افتاده است اگر لیاقت داشتم در رکابش شهید شوم و به درجه رفیع شهادت نایل آیم.

 

شهید اکبر توپا/ دوستانی بر مبنای علایق دینی و مذهبی انتخاب می کرد

 شهید اکبر توپا در سال 1338 در رشت متولد شد. جوانی متقی، هوشمند و شکیبا بود و در فراگیری علوم و شناخت فرهنگ‌های مختلف جامعه از خود رغبت بسیاری نشان می داد و این امر بهانه‌ای بود تا در هر فرصتی کتابی تهیه کرده و بار علمی خود را بیافزاید. به دلیل داشتن بصیرت خاص همواره دوستان خود را بر مبنای علایق دینی و مذهبی انتخاب می کرد عشق به شهادت و عارفانه زیستن با وجودش آمیخته و آنچنان در وجودش ریشه دوانیده بود که در میادین نبرد حق علیه باطل، با به شهادت رسیدنش ژرفای آن عشق بر همه آشکار شد.

فرازی از وصیت نامه شهید توپا "حالا که کشور عزیزمان ایران مورد تهاجم دشمنان اسلام قرار گرفته است بر خود وظیفه می دانستم که برای دفاع از دین و دستاوردهای انقلاب اسلامی، لباس رزم به تن نموده و در مقابل این بعثیان کوردل، از آب و خاک میهن خود دفاع کنم".

 

شهید توپا که توپچی تانک بود در روز 15 دی ماه 1359 در سوسنگرد به خیل شهدا پیوست.

 

پایان پیام/

کد خبر 417609

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha