خبرگزاری شبستان: شما در زندگی در موقعیتی قرار می گیرید که می توانید مسیر حق را انتخاب کنید یا مسیر باطل را، این طور نیست که یک نفر یا یک گروه خاص در زندگی اش، درگیر این مصاف باشد، همه آدمیان در این دوراهی میان حق و باطل قرار دارند. مغازه دار ما می تواند منصفانه بفروشد و سود عادلانه ای ببرد، می تواند در عرضه کالا صداقت بورزد اما از آن سو هم می تواند خلاف این رویه را در پیش بگیرد، می تواند ترازویش را کج کند. می تواند سودش را بالاتر از انصاف قرار دهد، می تواند کالاهایی را که می داند کمیاب می شود انبار کند و قیمت را بالاتر ببرد. این دوراهی ها جلوی راه ما قرار دارد. این طور هم نیست که مثلا حد وسطی در این میان باشد. این طور نیست کسی بتواند بین حق و باطل یک راه دیگری هم پیدا کند. نمی توان بین امام حسین (ع) و ابن سعد راه سومی انتخاب کند. شما یا در مسیر عزت حرکت می کنید یا در مسیر ذلت، یا در مسیر حق هستید یا در مسیر باطل، یا برحق هستید یا بر باطل، راه وسطی میان این دو نیست. کسی نمی تواند همزمان هم حق باشد و هم باطل. چیزی هم که حق باشد و باطل، وجود ندارد. واسطه ای میان حق و باطل نیست.
بخش دوم گفتگوی ما با آیت الله مهدی هادوی تهرانی، مجتهد علوم حوزوی، دکترای علوم اسلامی و مدیر گروه فلسفه رواق حکمت به بررسی محتوایی دو شعار معروف حماسه عاشورایی اختصاص دارد.
شعارهای عاشورایی برای جامعه ما بیگانه نیستند اما گاهی همین شعارها از فرط تکرار دیده نمی شوند یعنی همان تکرارشان حجاب می شود. ما از بطن و درون مایه آن شعار بی بهره می مانیم. از جمله این شعارها هم که فرمایش حضرت سیدالشهدا (ع) است "هیهات منا الذله" است که به یک معنا چکیده و عصاره نوعی از حیات و سبک زندگی است. اگر امکان دارد مفهوم باطنی این شعار را تشریح کنید.
اول از همه این را بگویم که "هیهات منا الذله" یک شعار با تاریخ و مکان مصرف در مناسک و عزاداری های حسینی نیست. این طور نیست ما این شعار را در همین مناسک و عزاداری ها باز کنیم و بسته نگاه داریم تا یک محرم دیگر، یا جلسه دیگری از هیأت. "هیهات منا الذله" یک شعار برای زندگی حسینی است و هرکس می خواهد تابع امام حسین (ع) باشد این شعار را چه در زندگی فردی و چه حیات اجتماعی اش نصب العین قرار می دهد.
اما این شعار به ما چه می گوید؟ یک انسان باید کاری کند که موقعیت و جایگاه انسانی او تخفیف، تضعیف و تحقیر نشود. هیچ انسانی حق ندارد خودش را ذلیل کند. هیچ انسانی محق نیست خواری و ذلت بپذیرد. درست است که انسان آزاد آفریده شده است اما این آزادی محدود است؛ مرز آزادی حقیقی انسان، عزت و سرفرازی است. به واقع آزادی حقیقی هم زمانی برای انسان مهیا می شود که او رفتاری عزت مندانه در پیش بگیرد که در این صورت حقیقتا آزاد خواهد بود. پس بنابراین ما آزاد نیستیم رفتاری در پیش بگیریم که به خواری ما منجر شود. ما مجاز نیستیم حیثیت خودمان را از بین ببریم. همچنان که جایز نیست آبرو و حیثیت دیگران را از بین ببریم نمی توانیم و جایز نیست با حیثیت و آبروی خودمان هم بازی کنیم و عزت مان را از بین ببریم. نمی توانیم بگوییم حیثیت خودم است و هر کاری دلم خواست می توانم با حیثیت خودم انجام دهد. نه! انسان مؤمن نمی تواند اجازه دهد عزت و حیثیت اش از بین برود.
دامنه و دایره این بحث هم از حوزه های فردی تا اجتماعی گسترده است، همچنان که "هیهات منا الذله" در حوزه های فردی و زندگی شخصی آدم ها مصداق دارد در شئون اجتماعی هم صدق می کند. یک نظام دینی نمی تواند حیثیت و عزت خودش را زیر پا بگذارد، چون "الاسلام یعلو و لا یعلی الیه" این راهبرد نه تنها در برابر کفار صدق می کند حتی در برابر سایر مسلمانان هم مصداق دارد. الاسلام یعلو و لا یعلی الیه در حوزه سیاست خارجی به معنای تخصصی کلمه معنادار است. ما امروز در دنیای خودمان و در صحنه همین گفتگوهای 1+5 می بینیم هیهات منا الذله شعار ما در نحوه گفتگوها و تفاهم هاست. ما مطابق با همین فرهنگ حسینی، با منطق و مستدل و با رعایت همه جوانب گفتگو می کنیم اما نه در تفاهمنامه ها و نه در قراردادها، پای هیچ سندی که مخدوش کننده عزت و حیثیت مان باشد امضا نمی کنیم.
در واقع شما می گویید هیهات منا الذله همه ساحت های زندگی یک شیعه حقیقی را در بر می گیرد و تحت تأثیرش قرار می دهد؟
بله، همین طور است. این شعار ارزشی برای حیات انسان است و طبیعتا همه جوانب حیات را هم دربر می گیرد. شما نگاه کنید. پدیده تکدی گری در اسلام حرام است. انسان مؤمن و مسلمان هر قدر هم که نیازمند و محتاج باشد نباید دست به تکدی گری بزند علت این است؛ کسی که تکدی گری می کند اول خودش را خوار می کند. امکان ندارد شما گدایی کنید و خوار هم نشوی. اگر تکدی گری کردی باید بپذیری خوار هم خواهی شد.
به یک معنا گدایی عزت مندانه نداریم
بله، این دو نمی توانند با هم جمع شوند. از آن سو مؤمن نمی تواند خواری و ذلت خودش را بپذیرد حتی اگر این خواری به خاطر تأمین معاش باشد.
چون به این آیه شریفه و بشارت الهی باور دارد که: وَمَن یَتَّقِ اللَّـهَ یَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ
دقیقا! کسی که راه امام حسین (ع) را می رود به نصرت الهی باور دارد و این باور نمی گذارد او راه ذلت و خواری را در پیش بگیرد. انسان در هر حال باید از تن دادن به ذلت اجتناب کند. این شعار هم صرفا محدود به جنگ امام حسین (ع) نیست. این طور نیست که محدود به یک روز و یک زمان مشخص یا یک ماه در سال باشد. یک توصیه صرف اخلاقی هم نیست بلکه یک دستورالعمل اجرایی است.
شعار مهم دیگری که در واقع حقیقت فرازمانی و فرامکانی فرهنگ حسینی را برجسته می کند شعار معروف "کل ارض کربلا کل یوم عاشورا" است. این که ما بر این حقیقت باور داشته باشیم که هر لحظه ای از زندگی می تواند تجلی ای از عاشورا باشد، همچنان که همه مکان ها تجلی ای از کربلا می تواند باشد. تعبیرتان از این شعار چیست؟
"کل ارض کربلا، کل یوم عاشورا" بیان این حقیقت است که زندگی بشر همواره عرصه ستیز و جنگ میان حق و باطل است. این ستیز و مصاف در درون انسان میان فطرت الهی و طبیعت مادی او برپاست. در واقع هر لحظه از حیات انسان، انتخابی بین حق و باطل است. زندگی اجتماعی ما صحنه دایم مبارزه میان خیر و شر و حق و باطل است.
شما در زندگی در موقعیتی قرار می گیرید که می توانید مسیر حق را انتخاب کنید یا مسیر باطل را، این طور نیست که یک نفر یا یک گروه خاص در زندگی اش، درگیر این مصاف باشد، همه آدمیان در این دوراهی میان حق و باطل قرار دارند. مغازه دار ما می تواند منصفانه بفروشد و سود عادلانه ای ببرد، می تواند در عرضه کالا صداقت بورزد اما از آن سو هم می تواند خلاف این رویه را در پیش بگیرد، می تواند ترازویش را کج کند. می تواند سودش را بالاتر از انصاف قرار دهد، می تواند کالاهایی را که می داند کمیاب می شود انبار کند و قیمت را بالاتر ببرد. این دوراهی ها جلوی راه ما قرار دارد. این طور هم نیست که مثلا حد وسطی در این میان باشد. این طور نیست کسی بتواند بین حق و باطل یک راه دیگری هم پیدا کند. بتواند بین امام حسین (ع) و ابن سعد راه سومی انتخاب کند. شما یا در مسیر عزت حرکت می کنید یا در مسیر ذلت، یا در مسیر حق هستید یا در مسیر باطل، یا برحق هستید یا بر باطل، راه وسطی میان این دو نیست. کسی نمی تواند همزمان هم حق باشد و هم باطل. چیزی هم که حق باشد و باطل، وجود ندارد. واسطه ای میان حق و باطل نیست.
استادی که سر کلاس تدریس می کند اگر آنچه مقتضای تدریس بود با اخلاص و وجدان کاری و معرفت در اختیار دانشجو یا طلبه قرار داد در مسیر حق حرکت می کند اما اگر تخصص اش را ارائه نکرد و وقت خودش و دانشجو یا طلبه را گرفت و بر مبنای وجدان رفتار نکرد، بر مدار باطل می چرخد. این که ما در لسان و زبان، حسینی باشیم و در عمل و کردار، خلاف آموزه های امام حسین (ع) حرکت کنیم فریبی بیش نیست. این در واقع دوگانگی وجود ما را نشان می دهد چون آنچه تعیین کننده نهایی و عیار داوری است رفتارها و کردارها و اعتقائات ماست. آن بیان ظاهری زمانی ارزش پیدا می کند که پشتوانه عملی و رفتاری داشته باشد. یعنی ارزش انسان به آن عملی است که ادعایش را مطرح می کند. اگر ما در کردار و رفتارمان از امام حسین (ع) فاصله بگیریم حتی اگر نام مبارک آن امام را بر زبان داشته باشیم در واقع در سپاه باطل قررا گرفته ایم در مقابل امام حسین (ع) و سپاهیان حضرت هستیم حتی اگر گمان مان بر این باشد که امام حسین (ع) را دوست داریم.
پایان پیام/
نظر شما