عرفان دکانی برای گریز از مسئولیت‌های سیاسی اجتماعی نیست

خبرگزاری شبستان: عرفان حقیقی سیاست گرا بوده و سیاست گریز نیست. عرفان به حوزه های مختلف سیاسی و اجتماعی ورود داشته و کسی حق ندارد به نام آن، از مسئولیت اجتماعی و سیاسی سر باز بزند بلکه عارف می تواند به سیاست رنگ معرفتی دهد.

خبرگزاری شبستان: با حجت ‌الاسلام محمد جواد رودگر، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی گفتگویی در خصوص راهکارهای تشخیص عرفان اصیل اسلامی از عرفان واره های دورغین انجام داده ایم؛ گفتگوی ما را با این استاد عرفان حوزه و دانشگاه می خوانید:

 

با توجه به اینکه امروز با جنبش های نوپدید و عرفان های کاذب در جامعه رو به رو هستیم و هر از چند گاهی شاهد سر برآوردن یک معنویت نوین، چگونه می توان عرفان ناب اسلامی را از سایر عرفان های کاذب و دروغین تمیز و تشخیص داد و از ورطه سقوط در آنها در امان ماند؟ به خصوص که این امور بیش از هر قشری، جوانان و نوجوانان را به کمین نشسته و تهدید می کند.

عرفان در حقیقت سلوک به سوی خدا و خدایی شدن و خداگونگی و تخلق به اخلاق الهی یافتن و به یک معنا نیز تجلی گاه اسماء جمال و جلال الهی گشتن است حال اگر فردی یا جریانی ما را به سمت عرفان و جریان معنوی فرا می خواند و در این فراخوان به جای اینکه آگاهی ما نسبت به عالم، آدم، هستی، خود، خدا، جامعه و جهان کمتر شود یا با آگاهی های ما در تعارض  باشد و احساس کنیم از نظر معنوی و سلوکی هم بیشتر طبیعت گرا شده ایم تا ماورایی، و بیشتر خودگرا تا خداگرا، و آن معنویت سابق را در قلب و جان خود یافت نمی کنیم، اینجاست که باید ایست کرد و توام با تامل و تفکر، بسنجیم به کجا می رویم؛ آیا به سمت معرفت افزایی می رویم یا از خدا دور شده و به انزوا کشیده می شویم.

 

در این راستا می توان شاخصه ها و مولفه هایی را ویژه عرفان اصیل اسلامی برشمرد که با تطبیق شرایط جریان های پیش رو با عرفان ناب دین، توان تشخیص درست و ناصحیح را از یکدیگر داشت؟

 بله، قطعا مطابق با معیارها و ملاک هایی می توان به لحاظ معرفتی و کارکردی عرفان صادق و کاذب را از یکدیگر تمیز داد.

نخستین برجستگی عرفان ناب اسلامی عبودیت است. عبودیت یعنی بنده و عبد خدا شدن و مطیع امر او بودن که نتیجه آن می شود امتثال امر الهی و اطاعت از او و تسلیم در برابر اوامر و نواهی و خداگونه شدن. بنابراین باید دید جریانی که کاری را امر یا نهی می کند، آیا ما را به سمت عبودیت و راز و نیاز و مطیع و منقاد بودن فرمان الهی سوق می دهد یا خیر.

دومین ویژگی نیز عقلانیت است. در حقیقت عرفان اسلامی با عقل فطری و عقل ناب سازگار است و آن حالت تمیز و تفکیک حقایق از اعتباریات و واقعیات از موهومات را مدد می دهد و دلیل و راهنمای انسان مومن است. اگر قرار باشد عرفانی با عقل در تضاد بوده و مانع رشد عقلی و استعدادها شود، مشخص خواهد شد، این جریان رو به انحطاط و سقوط پیش می رود. در حقیقت عرفانی که عقل گرا نیست و بلکه عقل گریز، و بالاتر عقل ستیز است، واقعی نخواهد بود. بنابراین عرفان باید مولفه های عقلانی داشته باشد و وقتی این ملاک ها را در درون خود ندارد، پیداست که نقایص و ضعف هایی دارد.

 

چه ویژگی های دیگری می توان برای عرفان راستینی که دین به منظور طی کردن راه حقیقت و سیر و سلوک معنوی و رسیدن به حق الیقین و علم الیقین و عین الیقین، توصیه می کند، برشمرد؟

شریعت گرایی مولفه دیگر عرفان ناب اسلامی است. این عرفان از انجام واجب و ترک حرام سرچشمه می گیرد و بر بنیاد آن بنا شده است. بنابراین اگر فردی به نام عرفان ما را از انجام واجبات دور کرده و به صورت مستقیم یا غیر مستقیم به ترک واجب و انجام حرام، ما را وارد گناه کند، مشخص می شود این عرفان قصد دارد به بهانه ها و نام های مختلف ما را از شریعت دور کند.

 عرفان عملی اسلام از اساس بر بنیاد بایدها و نبایدهای شرعی نهفته است و این امور، برای ما حد و مرز مشخص می کنند. مثلا این که چه معامله ای انجام دهیم یا ندهیم، چه بپوشیم یا نپوشیم، در کدام کار ورود پیدا کنیم یا نکنیم و ... . لذا تمام اعمال و رفتار ما بر اساس یکسری کارکردهای منطقی و مبتنی بر مصالح و مفاسد شکل می گیرد در نتیجه آثار و نتایجی دارد که سازنده است. حال اگر عرفانی این گونه نباشد و مرزها در آن شکسته شود، پیداست این عرفان نیست بلکه نام عرفان را با خود به یدک می کشد.

در حقیقت عرفان اسلامی، عرفان زندگی ساز و زندگی پرداز است و به آن شکل و جهت می دهد. هدف والا تعیین می کند و در تعارض با آن نیست بلکه انس و الفت میان انسان با مردم، با خانواده، با اجتماع، با نزدیکان و ... برقرار کرده و گره گشایی می کند. این عرفان هرگز فرد را به انزوا و دوری از جامعه تشویق نمی کند و ارتباط ها را عاملی برا رشد، تلقی می کند. در این جریان زندگی هدفمند و معنادار شده و ساعات روز برای هر کاری اعم از امرار معاش، ارتباط با خود، ارتباط با خانواده و ارتباط با خدا، تقسیم بندی خاصی می یابد.

حال اگر عرفان واره ای ما را از این نوع زندگی جدا کرده و آن را تخریب کند، مشخص می شود این عرفان دروغین و کاذب است هر چند از نظر ظاهری برای مدتی کوتاه، آرامش و نشاط با خود همراه داشته باشد اما قطعا این آثار زودگذر و ناپایدار خواهد بود و با کوچکترین حرکتی به مخاطره خواهد افتاد.

در واقع عرفان ناب اسلامی هم درون گراست هم برون گرا؛ هم راز و نیازهای شبانه و سحرگاهی و حتی در حین کار و فعالیت اقتصادی روز را برمی تابد، هم روابط اجتماعی و انسانی. به عبارت دیگر عرفان اسلامی تنها خلوت و خلسه نیست بلکه با کار و فعالیت و تلاش نیز ارتباط مستقیم دارد همان طور که خداوند در قرآن کریم آیه 37 سوره نور مردان الهی و عرفانی را اینگونه معرفی می کند:" رِجالٌ لا تُلْهِیهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَ إِقامِ الصَّلاةِ وَ إِیتاءِ الزَّکاةِ؛ مردانى که نه تجارت آنها را از یاد خدا و بر پا داشتن نماز و اداى زکات باز مى‏دارد و نه خرید و فروش"، لذا مردان واقعی کسانی هستند که در عین حال به خدا فکر کرده و در جامعه نیز به خلق خدا کمک کرده و فعالیت می کنند و هیچ یک از این مرزها و اصول را نمی شکنند.

 

نسبت عرفان اصیل اسلامی با سیاست چگونه ترسیم می شود؟ آیا این دو نیز با یکدیگر سنخیتی دارند؟

بله یقینا؛ عرفان حقیقی سیاست گرا بوده و سیاست گریز نیست. یعنی عرفان به حوزه های مختلف سیاسی و اجتماعی ورود داشته و کسی حق ندارد به نام عرفان، از مسئولیت اجتماعی و سیاسی سر باز بزند بلکه عارف می تواند به سیاست رنگ معرفتی دهد.

پایان پیام/

کد خبر 424534

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha