خبرگزاری شبستان: تصمیم گرفتم یک بار قرآن را از اول تا آخر با دقت بخوانم و آن را به صورت یک کتاب علمی بررسی کنم. تا آن موقع مکرر قرآن را خوانده بودم و مکرر این آیه را دیده بودم، اما مثل این خواندنهای معمولی، بیتوجه از آن گذشته بودم، بدون دقت کافی. این بار که بنا داشتم برای بررسی یک مساله اسلامی قرآن را از اول تا آخر با دقت مطالعه کنم، رسیدم به این آیه. به خودم گفتم: عجب! این آیه در قرآن هست،اما مطلب درست در نقطه مقابل مطلبی است که آن آقا از آن فهمیده است و آن دستوری بود که پیغمبر صادر کرده بود که باید تمام نیروهای قابل برای شرکت در مبارزه علیه کفار و مشرکینی که به سرزمین اسلام هجوم آورده بودند، بسیج شوند. ایشان برای یک بسیج عمومی فرمان صادر کرده بود. عدهای با بهانههای مختلف از شرکت در این لشکرکشی خودداری کرده بودند و از فرمان خدا و پیغمبر تخلف کرده بودند. خداوند در این آیات قرآن میفرماید: لعنت خدا باد بر این کسانی که دیدند پیغمبر با انبوه مسلمانان به میدان نبرد میروند اما باز هم زندگی دوستی، آنها را وادار کرده از فرمان خدا و رسولش تخلف کنند و بمانند و به دنبال آن به عنوان یک نفرین و کیفر میفرماید: از این پس کم بخندند و زیاد بگریند.
از جمله مناقشه هایی که گاه درباره رفتارهای یک مسلمان حقیقی مطرح می شود موضع مسلمان درباره خنده و شادی است. معمول این است که چربش را به غم و اندوه بدهند. این همه در حالی است که بارها در روایات از سنت پیامبر اعظم (ص) و ائمه اطهار (ع) مثال های متعددی مطرح شده و به میان آمده که این بزرگواران خنده رو و بشاش بوده اند. در کتاب "سیره النبی" علامه طباطبایی آمده است: " سیدالشهدا (ع) فرمود: از پدرم پرسیدم سیره آن حضرت در میان همنشینانش چطور بود؟ فرمود: دائما خوش رو و نرم خو بود. خشن و درشت خو و داد و فریادکن و فحاش و عیب جو و همچنین مداح نبود. و در کتاب مکارم الاخلاق می گوید رسول خدا (ص) هر وقت حرف می زد در حرف زدنش تبسم می کرد. و نیز از بونس شیبانی نقل می کنند که گفت امام ابی عبدالله (ع) به من فرمود: چطور است شوخی کردن تان با یکدیگر؟ عرض کردم خیلی کم است. فرمود چرا با هم شوخی نمی کنید؟ شوخی از خوش اخلاقی است و تو با شوخی می توانی در برادر مسلمانت مسرتی ایجاد کنی، رسول خدا (ص) همواره با اشخاص شوخی می کرد و می خواست تا بدین وسیله آنان را مسرور سازد.
و نیز در آن کتاب از ابی القاسم کوفی در کتاب اخلاق خود از امام صادق (ع) روایت کرده که فرمود: هیچ مؤمنی نیست مگر این که از شوخی بهره ای دارد. رسول الله (ص) هم با اشخاص شوخی می کرد ولی در شوخی هایش جز حق نمی گفت."
اما متأسفانه در سال های گذشته قرائت های غلطی در این باره صورت گرفته که مؤمن و مسلمان حقیقی همواره باید در حالت حزن قرار بگیرد یا این که وزن اصلی صورت و سیمای او به سمت حزن و غم باشد. گاهی در این باره استناداتی به شعایر و مراسم های مذهبی هم صورت می گیرد و گاه هم به آیات قرآن که متأسفانه بدون آن که اشاره شود مثلا این آیه درباره چه گروه و خطاب به چه کسانی است مورد استناد و بهره برداری قرار می گیرد.
پیامبر (ص) فرمود: المؤمن هُش بُش بسّام
اما مهم ترین آیه ای که مورد بهره برداری است آیه 82 سوره توبه است: "فلیضحکوا قلیلا و لیبکوا کثیرا جزاء بما کانوا یکسبون/ پس ایشان باید اندکی بخندند و بسیار بگریند به مکافات آنچه به دست خود کسب کرده اند."
دکتر حسین الهی قمشه ای در کتاب "365 روز در صحبت قرآن" درباره این آیه می نویسد: خنده و گریه کنایه از خوشبختی و بدبختی است و هر خردمندی می پذیرد که بهتر است رنج کوتاهی را تحمل کرد و از شادی و خوشبختی بی پایان برخوردار شد تا آن که آدمی به غفلت دوران کوتاهی خنده مستانه کند و از آن پس عمری محروم و در رنج و محنت باشد و در فراق مطلوبات خود که توان به دست آوردنش را از دست داده بگرید. این آیه اشاره به کافران دارد که به سبب غفلت و پیروی هواهای نفسانی زمانی کوتاه می خندند اما باید در انتظار گریه های بسیار باشند و شک نیست که برای به دست آوردن خنده پایدار باید رنج ها و گریه های کوتاه مدت را از سر گذرانید بدون آن گریه شخص شایسته خنده های پایدار نخواهد بود.
اما بعضی از مدعیان دین و دیانت را چنین در خاطر آمده است که مؤمن بهتر است بیشتر بگرید و کمتر بخندد و به آیه حاضر استناد می کنند در حالی که این آیه قطعا اشاره به کافران دارد و گریستن به معنی غمگین و محزون بودن شدن مؤمن نیست بلکه نشان ایمان خنده و شادی است چنان که در حدیث نبوی آمده است: "المؤمن هُش بُش بسّام / مومن خنده رو و بشاش و مسرور است." در قرآن نیز مکرر آمده است: اهل ایمان و پرهیزگاران از خوف و حزن آسوده اند.
به تعبیر مولانا: چون به آزادی نبوت هادی است / مؤمنان را از نبوت شادی است / ای گروه مؤمنان شادی کنید / همچو سرور و سوسن آزادی کنید.
اما خنده قلیل و گریه کثیر، سهم کسانی است که چند روزی به ظلم و جور بر اسباب شادی و طرب حاکم می شوند و چون خرسی رقصی بی مقصود می کنند تا به ناگاه پرده فرو می افتد و از ظلمت و محرومیت خود آگاه می شوند.
خاطره شیرین شهید بهشتی از آیه فلیضحکوا قلیلا ولیبکوا کثیرا
اما این دیدگاه شهید بهشتی متفکر اسلامی و خاطره شیرینی که درباره برداشت غلط از این آیه بیان می کند شنیدنی است - این خاطره در ویژه نامه پاسداشت سی و سومین سالگرد شهادت "سید مظلوم امت" منتشر شده است - : "یادم میآید در آغاز دوران بلوغ حدود 14 یا 15 ساله بودم و تحصیلات علوم اسلامی را هم تازه شروع کرده بودم. در این سن، انسان نشاط و شادابی خاصی دارد. ما پیش از مباحثه، بعد از مباحثه، پیش از درس، بعد از درس، با دوستان میگفتیم و میخندیدم. یکی از دوستانم که با من هم مباحثه بود و چند سالی از من بزرگتر بود شاید در آن موقع 21 یا 22 سال داشت، از بازار آمده بود و به تحصیلات علوم اسلامی پرداخته بود. خلاصه بزرگ شده جلسات مذهبی معمولی و هیاتها و این ها بود. ایشان وقتی ما میخندیدیم، میگفت: «فلانی، حالا که آغاز تحصیل علوم اسلامی است بهتر است خودمان را عادت بدهیم و نخندیم یا کمتر بخندیم.» گفتم: «چرا؟» گفت: «این آیه قرآن است: فلیضحکوا قلیلا و لیبکوا کثیرا - سوره توبه- آیه 82 - باید کم بخندند و زیاد بنگریند.»
در آن موقع که ایشان این آیه را میخواند، یکی دو تا حدیث هم به این مناسبت به این خواند و من فکر نکردم که بروم مطالعه کنم. آغاز دوران تحصیلم بود و اصولا آدم به این فکر نمیافتد که برود مطالعه کند و ریشه آن را دریابد و ببیند که قرآن چرا میگوید: فلیضحکوا قلیلا و لیبکوا کثیرا.
البته عین این جمله در قرآن هست. به او گفتم: «بالاخره به من بگو ببینیم که این خندیدن کار حرامی است یا نه؟ گفت نه. حرام نیست. ولی خوب بهتر است یک مسلمان زبده و ورزیده نخندد. گفتم حالا که حرام نیست. من میخندم. برای این که فطرت من نمیتواند فعلا این تعلیم را بپذیرد؛ و چون تعلیم مربوط به واجب حرام نیست، باشد تا بعد ببینیم چه میشود.
چند سالی گذشت. البته این موضوع هم دیگر از خاطر من رفته بود. اولین مطلبی بود که به صورت مستقل و بر اساس قرآن، کتاب و سنت دربارهاش تحقیق میکردم. به همین سبب تصمیم گرفتم یک بار قرآن را از اول تا آخر با دقت بخوانم و آن را به صورت یک کتاب علمی بررسی کنم. تا آن موقع مکرر قرآن را خوانده بودم و مکرر این آیه را دیده بودم، اما مثل این خواندنهای معمولی، بیتوجه از آن گذشته بودم، بدون دقت کافی. این بار که بنا داشتم برای بررسی یک مساله اسلامی قرآن را از اول تا آخر با دقت مطالعه کنم، رسیدم به این آیه. به خودم گفتم: عجب! این آیه در قرآن هست،اما مطلب درست در نقطه مقابل مطلبی است که آن آقا از آن فهمیده است و آن دستوری بود که پیغمبر صادر کرده بود که باید تمام نیروهای قابل برای شرکت در مبارزه علیه کفار و مشرکینی که به سرزمین اسلام هجوم آورده بودند، بسیج شوند. ایشان برای یک بسیج عمومی فرمان صادر کرده بود. عدهای با بهانههای مختلف از شرکت در این لشکرکشی خودداری کرده بودند و از فرمان خدا و پیغمبر تخلف کرده بودند. خداوند در این آیات قرآن میفرماید: لعنت خدا باد بر این کسانی که دیدند پیغمبر با انبوه مسلمانان به میدان نبرد میروند اما باز هم زندگی دوستی، آنها را وادار کرده از فرمان خدا و رسولش تخلف کنند و بمانند و به دنبال آن به عنوان یک نفرین و کیفر میفرماید: از این پس کم بخندند و زیاد بگریند.
حال شما از این چه میفهمید؟ میفهمید که از دیدگاه اسلام زندگی، نشاط، نعمت و رحمت خداست و زندگی توام با گریه و زاری و ناله، خلاف رحمت و نعمت خداست. نعمتی هست و عذابی هست و خدا در مقام نفرین یا در مقام نکوهش از این تخلف میفرماید: از این پس از نعمت خنده و نشاط فراوان کم بهره باشید و همواره گریان و غمزده زندگی کنید. بنابراین با مطالعه اسلام بر اساس قرآن دیدم آیه درست خلاف آن مطلب را میگوید. این نوع استنباطهای نا به جا و تلقین آن به مسلمانان به اضافه عوامل دیگر سبب شد که جامعه ما توجهش به مساله تفریح کم باشد."
پایان پیام /
نظر شما