خبرگزاری شبستان: یکی از دانشجویان فعال انجمن اسلامی دانشگاه «محمدجواد رجاییان» بود که با ش رکت در جلسات مسجد هدایت، فعالیت سیاسی خود را نیز از آنجا آغاز کرد. او درباره چگونگی آشنایی خود با جلسات مسجد هدایت و آغاز فعالیت سیاسی خود می گوید:
« در سال 1336 در دانشکده علوم قبول شدم، بالاخره در شهرستان بزرگ شده بودم، به آن صورت تشکیلاتی هم در آن زمان وجود نداشت که آنجا فعالیت داشته باشیم. بین دوستان، ما گروهی بودیم که همه شان آدم های متدین و متشرعی با خانواده های مذهبی بودند. از بچه های دانشگاه خبردار شدیم که در شب های جمعه در مسجد هدایت، یک روحانی روشنی به نام آقای طالقانی هست که صحبت می کند.
یکبار در این مجلس شرکت کردیم، دیدیم افرادی به این مجلس می آیند که بیشتر دانشگاهی و در حد دانشجو، مهندس یا پزشک هستند. یادم است که یکی از دوستان ما در دانشکده فنی، ما را به ش رکت در جلسه مسجد هدایت دعوت کرد. من تا سال 1336 آقای طالقانی را نمی شناختم، یک جلسه که آمدیم و در پای صحبت ایشان نشستیم دیگر علاقه مند شدیم.
من واقعا در طول زندگی ام، همیشه هرکدام از دانشجویان را که از نظر دینی ضعیف بودند یا علاقه ای به مسایل مذهبی نداشتند یک جلسه به مسجد هدایت خدمت آقای طالقانی می آوردم جذب می شدند.
انصافا برخورد آقای طالقانی و صحبت ها و روشنگری هایی که ایشان آن موقع داشتند مطابق ذوق و سلیقه تحصیل کرده ها بود و به بیان خیلی ساده حرف دل آنها را می زدند. هرکسی یک جلسه پای صحبت های آقای طالقانی می نشست دیگر به شکل اتوماتیک جذب می شد و می آمد. آن دوستی که ما را به مسجد هدایت دعوت کرد، مهندس اسکندر کریمیان از بچه های متدین دانشکده فنی و از همشهری هایم، یعنی رنجانی بودند. به مسجد که آمدیم با دوستان جدیدی آشنا شدیم؛ با آقای به فروزی، صاحب الزمانی و مرحوم رجایی.
به اعتقاد رجاییان فعالیت سیاسی انجمن های اسلامی پایه ریزی اش از مسجد هدایت بود:
«... هرکس که یک جلسه به مسجد هدایت می آمد، شرکت در جلسات را ادامه می داد. ما که در آن زمان جزو انجمن اسلامی دانشجویان بودیم فعالیت سیاسی مان نطفه اش در مسجد هدایت بسته شد. فعالیت های سیاسی انجمن اسلامی معلمین، انجمن اسلامی پزشکان، انجمن اسلامی مهندسین، همه اینها پایه اش در مسجد هدایت ریخته شد و بنیان گذارش مهندس بازرگان بودند. ایشان به این نهادهای مدنی و اسلامی خیلی اعتقاد داشت و همه اینها را در مسجد هدایت پایه گذاری کرد. من جزو انجمن اسلامی دانشجویان بودم و بدین طریق، کم کم وارد مسایل سیاسی شدم و در اعیاد مذهبی و سوگواری ها همیشه جزو افرادی بودم که در برنامه های سخنرانی طالقانی، مطهری و بازرگان شرکت می کردم» .
بسیاری از دانشجویان از طریق اعلانات دانشکده فنی و یا دوستان خود، از وجود کانونی چون مسجد هدایت و برنامه های آن آگاه می شدند و با یکبار شرکت در این جلسات، از شاگردان دائمی و وفادار آیت الله طالقانی می شدند. یونس یکتا یکی از این دانشجویان بود. وی شرکت خود در جلسات مسجد هدایت را چنین بیان می کند:
« از مهرماه 1339 در دانشکده فنی مشغول تحصیل شدم. دانشکده فنی در طبقه هم کف، یک نمازخانه کوچک داشت که آنجا هرازگاهی هر اطلاعیه ای بود، بچه ها به در و دیوار نصب می کردند. من یادم می آید در اوایل آبان ماه یک یادداشتی در نمازخانه نصب کرده بودند که به مناسبت سیزدهم ماه رجب، در آدرسی که نوشته شده بود، حضرت آیت الله طالقانی سخنرانی می کنند. ما هم با عده ای از دانشجویان آنجا می رفتیم. ایشان سخنرانی کردند که روی ما بسیار تاثیر گذاشت. مخصوصا خوب یادم می آید ایشان با طرح داستان کبوتر طوق دار، تحلیل بسیار قشنگی از آن کردند. در صورتی که ما در دورنا بچگی آن را خوانده بودیم ولی توجهی به این مفاهیم نداشتیم. ایشان این را طرح کردند و گفتند یک رهبریت و هماهنگی خاصیت اش این است که اینها را به سوی یک نقطه هماهنگ کند و تعالی ببخشد و این فکر باعث می شود که کبوترها دام را از زمین برچینند که این برای ما خیلی تازگی داشت و جالب بود که چه دید قشنگی ارایه کرده اند و این سرآغاز ارادتمندی و علاقه ما به ایشان و ش رکت در جلسات مسجد هدایت شد. بعد از این معمولا در روزهای پنج شنبه در نمازخانه مسجد دانشگاه فنی، تابلو در داخل نمازخانه نصب می کردند که شب های جمعه در مسجد هدایتحضرت آیت الله طالقانی بعد از نماز مغرب و عشا، نفسیر قرآن می گویند و ما بعد از آن شب سعنی سیزده رجب، علاقه مند شدیم که به مسجد هدایت برویم و معمولا بیشتر شب های جمعه به آنجا می رفتیم.
در دانشکده فنی افرادی مانند ناصر عبدالصمد، از بچه های انجمن اسلامی بودند که اطلاعیه را در تابلو نصب می کردند. او همکلاسی ما شده بود. در حالی که یک سال از ما جلوتر بود ولی بعد مانده بود و با همکلاس شده بود. با اینها می رفتیم. یک تعدادی هم از آنجا می آمدند. مثلا بارها مهندس عبودیت و مهندسی ربانی به این جلسات می آمدند. با سعید محسن و خیلی های دیگر در مسجد هدایت آشنا شدیم» .
ادامه دارد...
پایان پیام/
نظر شما