امام در حکمت 150 به گونه ای دیگر به ضرورت اجتناب از گناهان برای طی راه بندگی اشاره می کنند و در آغاز موعظه هایشان به مردی که خواستار موعظه شده بوده، به انسان هایی اشاره می کنند که بیش از آن که به اصلاح خود باشند در فکر اصلاح دیگران اند. بیش از آن که به عیوب خود مشغول شوند، مشغول عیوب دیگران شده اند، پیش از آن که به گناهان خود خیره شوند و درصدد جبران و اصلاح کجی های درون خود برآیند به گناهان دیگران خیره شده اند و می خواهند کجی های دیگران را اصلاح کنند. امام در توصیف چنین اشخاصی می فرمایند: "یبغض المذنبیت و هو احدهم / با گناهکاران دشمن است و خود یکی از آن هاست." یعنی به دیگران خرده می گیرد که چرا چنان خصلتی را دارند در صورتی که خود گرفتار همان خصلت است. امام معصوم علیه السلام در ادامه می فرماید: "یصف العبره و لا یعتبر، و یبالغ فی الموعظه و لا یتعظ؛ فهو بالقول مدل و من العمل مقل / درس عبرت می دهد و خود عبرت نمی گیرد و سخت اندرز می دهد و خود پند نمی گیرد از این رو گفتار دراز و افتخارآمیز گوید و در کار و عمل کم گذارد." اما چرا این گونه است؟ امام به زیبایی در این باره ریشه یابی می کنند: یخاف علی غیره بادنی من ذنبه و یرجو لنفسه باکثر من عمله / بر دیگران به کم تر از گناه خود بیم دارد و برای خود به بیش از عملش امید بندد.
همچنان که در بخش پیشین اشاره شد امام علی علیه السلام، دومین شرط دستیابی سالک الی الله به حقیقت حیات را بعد از "لایرجون احد منكم الا ربه / امید نبستن به کسی غیر از پروردگار" در "لا یخافن الا ذنبه / جز از گناه خود نترسد." می دانند.
توضیح داده شد که مطابق نگاه وحیانی و آنچه بر زبان مولای متقیان علی علیه السلام هم جاری شده، منشأ گناهان و معاصی، نفس اماره آدمی است که زایشگاه طغیان ها در برابر حق است و تا این زایشگاه تعطیل نشود آدمی نمی تواند قلبش را مهبط فرشتگان سازد همچنان که حافظ می گوید: "خلوت دل نیست جای صحبت اضداد / دیو چو بیرون رود فرشته درآید". نمی توان امیدوار بود تا زمانی که دیو نفس در درون آدمی زنده است و می تازد و تنوره می کشد، فرشتگان الهی به چنین قلبی نازل شوند. البته این وعده الهی است که فرشتگان می توانند به قلب آدمی نازل شوند اما به شرط آن که آدمی دو گام را بردارد اول آن که بگوید الله و بعد بر سر این الله بماند و استقامت ورزد همچنان که آیه 30 سوره فصلت بر این حقیقت پافشاری می کند که: "إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنتُمْ تُوعَدُونَ / بر آنان که گفتند : پروردگار ما الله است و پايداری ورزيدند ،، فرشتگان فرود می آيند که مترسيد و غمگين مباشيد ، شما را به بهشتی که وعده داده بودند بشارت است."
لا تخف دان چون که خوفت داد حق
امام در حکمت 208 عبارت درخشانی در این باره دارند و می فرمایند: "من حاسب نفسه ربح و من غفل عنها خسر و من خاف امن، و من اعتبر ابصر و من ابصر فهم و من فهم علم / هرکه به حساب خود رسد سود برد و هرکه از خود غافل شود زیان بیند و هرکه بترسد ایمنی یابد و هرکه پند گیرد بینا شود و هرکه بینا شود بفهمد و هرکه بفهمد دانا گردد."
امام در این حکمت، زنجیره ای از سلسله های به هم پیوسته خوبی ها را که در پناه مخالفت با نفس به دست می آید بیان می کنند که بسیار دقیق و زیباست: از محاسبه نفس می توان به سود رسید و از ترس به ایمنی، از عبرت به بصیرت و از بصیرت به فهم و از فهم به دانش. پس هرکه بترسد از نفس، به دایره بزرگی از خوبی ها می رسد و عجیب و زیباست که از ترس می توان به ایمنی دست یافت، همچنان که مولانا در مثنوی معنوی به این حقیقت اشاره می کند: "لا تخف دان چون که خوفت داد حق / نان فرستد گر فرستادت طبق" مولانا می گوید خوف حق را لا تخف دان، ترس بنده از این که نکند من دست به کاری زنم که غصه سرآید و نکند مشغول معاصی شوم و ذکر خدا از قلب و ذهن و زبان و رفتارم دور شود او را به سمت حق که مظهر ایمنی است پیش می برد پس این خشیت و ترس مقدس در واقع عین ایمنی یافتن است مثل همنشینی نان و طبق که وقتی طبق را بفرستند به دنباله اش نان هم خواهد آمد.
بهشت در ناگواری ها و دشواری هاست
امام در خطبه 176 نهج البلاغه به حقیقتی حکمت آمیز درباره پوییدن راه حق اشاره می کنند و بعد از آن که این حدیث از رسول الله صل الله علیه و آله و سلّم را نقل می کنند که "اِنّ الجَنّهَ خُفَّت بِالمَکارِهِ وَ اِنَّ النّارَ خُفَّت بِالشَّهَوات / بهشت پوشیده در ناخوشایندی ها و ناگواری ها و دوزخ پوشیده در هوا و هوس هاست" می فرمایند: "مَا مِنْ مَعْصِيَةِ اللَّهِ شَيْءٌ إِلَّا يَأْتِي فِي شَهْوَةٍ فَرَحِمَ اللَّهُ امْرَأً نَزَعَ عَنْ شَهْوَتِهِ وَ قَمَعَ هَوَى نَفْسِهِ فَإِنَّ هَذِهِ النَّفْسَ أَبْعَدُ شَيْءٍ مَنْزِعاً وَ إِنَّهَا لَا تَزَالُ تَنْزِعُ إِلَى مَعْصِيَةٍ فِي هَوًى / هیچ معصیتی از معاصی خداوند نیست مگر اینکه با شهوتی همراه است.پس رحمت خداوند بر انسانی که از شهوات خویش باز ایستد و هوای نفس خود را سرکوب کند زیرا که این نفس به سختی از شهوات باز می ایستد و همواره به نافرمانی برخاسته از هوس،گرایش دارد."
درس عبرت می دهد و خود عبرت نمی گیرد
امام در حکمت 150 به گونه ای دیگر به ضرورت اجتناب از گناهان برای طی راه بندگی اشاره می کنند و در آغاز موعظه هایشان به مردی که خواستار موعظه شده بوده، به انسان هایی اشاره می کنند که بیش از آن که به اصلاح خود باشند در فکر اصلاح دیگران اند. بیش از آن که به عیوب خود مشغول شوند، مشغول عیوب دیگران شده اند، پیش از آن که به گناهان خود خیره شوند و درصدد جبران و اصلاح کجی های درون خود برآیند به گناهان دیگران خیره شده اند و می خواهند کجی های دیگران را اصلاح کنند. امام در توصیف چنین اشخاصی می فرمایند: "یبغض المذنبیت و هو احدهم / با گناهکاران دشمن است و خود یکی از آن هاست." یعنی به دیگران خرده می گیرد که چرا چنان خصلتی را دارند در صورتی که خود گرفتار همان خصلت است. امام معصوم علیه السلام در ادامه می فرماید: "یصف العبره و لا یعتبر، و یبالغ فی الموعظه و لا یتعظ؛ فهو بالقول مدل و من العمل مقل / درس عبرت می دهد و خود عبرت نمی گیرد و سخت اندرز می دهد و خود پند نمی گیرد از این رو گفتار دراز و افتخارآمیز گوید و در کار و عمل کم گذارد." اما چرا این گونه است؟ امام به زیبایی در این باره ریشه یابی می کنند: یخاف علی غیره بادنی من ذنبه و یرجو لنفسه باکثر من عمله / بر دیگران به کم تر از گناه خود بیم دارد و برای خود به بیش از عملش امید بندد.
پایان پیام
نظر شما