سروش فقط مانده بود به من فحش ناموسی بدهد

خبرگزاری شبستان: "همین عبدالکریم سروش، همین آدمى که جلوى چهره‌هاى عادى مستمعین، پشت تریبون لبخند می‌زد، فقط مانده بود که به من فحشهاى ناموسى بدهد".

 

به گزارش سرویس دیگر رسانه های خبرگزاری شبستان تسنیم، با ذکر این مطلب که از این پس جملات و گفتارهایی از حسن رحیم‌پور ازغدی در قالب "پاورقی‌هایی از حسن رحیم‌پور ازغدی" در گروه سیاسی خبرگزاری تسنیم منتشر خواهد شد، نوشت: 

آنچه در ذیل می‌آید خاطره‌ای برگرفته از کتاب "اخلاق مناظره و کرسى‌هاى آزاد اندیشى" است که در آن به مواجهه‌ای از حسن رحیم‌پور ازغدی با عبدالکریم سروش اشاره شده است:

...همین عبدالکریم سروش، همین آدمى که جلوى چهره‌هاى عادى مستمعین، پشت تریبون لبخند می‌زد، فقط مانده بود که به من فحشهاى ناموسى بدهد.

طى چند سال، گاهى که می‌آمد قم و در بحثها شرکت می‌کرد، دیدم دو سه صحنه را که فقط مانده بود فحش ناموسى بدهد، اینها را مردم نمی‌دانستند، خیلى‌ها هنوز هم نمی‌دانند که امثال اینها چنین تیپهایى هستند، در جلسه‌اى به‌خاطر اینکه سؤال و اشکال کردیم به ایشان، سؤال مؤدبانه‌اى که معلوم بود اگر بخواهد جواب بدهد، روشن می‌شود مبناى غلطى که بعدها روشن شد، آن موقع روشن نبود، ده سال قبل از این بود که بردارند بنویسند قرآن کلام خود پیغمبر است و کلام خدا نیست... .

این آقا آمد بعد جلسه پشت در مؤسسه، وقتى آمدم بیرون دیدم با عصبانیت و با حالت دعوا انگار که یقه ما را می‌خواهد بگیرد، می‌گوید: شما آمدى به این جلسه که اشکالات من را بگیرى؟! آمدى که مچ بگیرى؟! گفتم: آقا! چرا می‌گویى مچ‌گیرى؟ شما خودت اسم تمام بزرگان اسلام و علما را از بالا تا پایین می‌آورى و می‌گویى فلانى گفت فلان، اینها اسمش نقد است، بنده که با احترام دارم می‌گویم این سؤال جوابش چیست، شد مچگیرى؟!

عصبانى نشست در ماشین، در را محکم بست و رو کرد به مسئول آن جلسه و گفت: در این جلسه دیگر یا جاى من است یا جاى ایشان!، در صورتی که مدتى قبل که نمی‌دانست ما قصد اشکال کردن داریم، یک‌وقتى نمی‌رفتم جلسه، می‌گفت: فلانى چرا نیامده است؟

انجمن اسلامى دانشجویان آمریکا و کانادا سال هفتاد و یک ما را دعوت کردند تگزاس در سمینار انجمن، ایشان هم دعوت بود، قرار بچه‌هاى انجمن هم این بود که ما دو نفر با هم بحث کنیم، بعد که ایشان فهمید ما هم قرار است بیاییم و با او بحث کنیم، پاى تلفن فحشهایى داد که مسئول انجمن می‌گفت: کاش مکالمات را ضبط کرده بودم!

سال هفتاد و سه و چهار یک‌وقتى ایشان آمده بود همین مشهد، که رابط بین ما تماس گرفت که فلانى آمده و می‌خواهد بشینیم با هم صحبت کنیم، رفتیم همین خیابان خسروى‌نو در یک خانه‌اى نشستیم به حرف زدن، خیلى دوستانه، هفت هشت ساعت جلسه طول کشید و نزدیک اذان صبح تمام شد، گفتم: بیاییم من سى چهل سؤال بنویسم، شما مکتوب جواب بده، بعد هم ویراستارى کن و این را منتشر کنیم تا این ابهامات در جامعه برطرف شود. قول داد در جلسه که این کار را بکنیم، موقع بیرون رفتن از خانه، گفتم: جلسه اول براى این کار را کى بگذاریم؟ اسمش هم مناظره نباشد، پرسش و پاسخ باشد، درست دم در، موقع خداحافظى، زد زیرش.

 

پایان پیام/

کد خبر 443032

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha