خبرگزاری شبستان: از آنجا که مسجد خانه خدا و براى مردم است، هرگز نمى تواند رنگ طبقه اجتماعى خاصى به خود بگیرد و تحت سلطه کسى در آید، چرا که همه افراد طبقات جامعه به صورت یکسان به آن تعلق دارند. لذا هر گاه مسجد به شکل پایگاه طبقاتى در آید، در واقع از مسیر خود خارج شده است.
البته زراندوزان، سرمایه داران و تکاثر طلبان، پیوسته تلاش دارند تا مسجد را در قبضه خود نگاه دارند، زیرا خلق و خوى زیاده طلبى و تکبرشان اجازه نمى دهد که در هیچ اجتماعى ، در ردیف دیگران قرار بگیرند، آنان پیوسته مى خواهند نظرشان یگانه معیار عمل باشد، از این رو وقتى اعیان و اشراف با مسجد و سر و کار پیدا مى کنند، چنین توقعاتى دارند: امام مسجد و دیگر کارگزاران او مطیع آنان و مانند انگشترى در دستشان باشند. برنامه هاى مسجد با نظر آنان تدوین و اجرا شود. هر بخشى از مسجد که مى تواند امتیازى داشته باشد، مثل صف اول جماعت و یا صدر مجلس به آنان اختصاص یابد.
همیشه و در همه جا نام آنان مطرح و از خدماتشان تقدیر و تجلیل شود. به موازات این توقعات، برایشان تحمل ناپذیر است که طبقات محروم در مسجد مداخله اى کنند، ایشان حضور دیگران را تنها براى پر شدن مسجد مى پسندند، به شرط آنکه امام جماعت به آنان اعتنایى نکند و نام آنان در جایى مطرح نشود.
در صدر اسلام مؤلفة قلوبهم که با همان خصلت هاى جاهلى و خلق و خوى اشرافى گرى وارد اجتماعات اسلامى و مساجد شدند و عنایت خاص پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله را به ضعفا و محرومان تماشا کردند، زبان اعتراض گشودند و در صدد آن بر آمدند تا پیامبر را از محرومان جدا کنند و خود در کنار حضرت قرار گیرند، امین الاسلام طبرسى در تفسیر خود مى نویسد: عده اى از مؤلفة قلوبهم به نزد پیامبر آمدند، از حضرت درخواست کردند که ایشان در بالاى مجلس بنشیند و فقیران و خرقه پوشانى مانند سلمان ، ابوذر، صهیب و عمار و خباب را از خود دور کند، تا آنان در کنار پیامبر باشند، زیرا حضور این افراد و مجالست آنان با رسول خدا، مانع از شرکت در ایشان در محضر پیامبر و همنشینى با حضرت مى شد، با مطرح شدن این درخواست ، آیه 28 سوره کهف نازل شد که: و اصبر نفسک مع الذین یدعون ربهم بالغداة و العشى یریدون وجهه و لا تعد عیناک عنهم ترید زینة الحیاة الدنیا و لا تطع من أغفلنا قلبه عن ذکرنا واتبع هواه و کان أمره فرطا .
شکیبا ساز خویش را با آنان که پروردگار خود را صبح و بامداد مى خوانند و رضاى او را مى طلبند و یک لحظه از آنان چشم مپوش که به زینت هاى دنیا مایل شوى و هرگز با آنان که دلهایشان را از یاد خود غافل کرده ایم و تابع هواى نفس خود شدند و به تبه کارى پرداختند، متابعت مکن.
با نزول این آیه پیامبر در صدد پیدا کردن مستضعفانى که خداوند آنان را ستوده بود، برآمد، و آنها را در مسجد در حالى که مشغول ذکر و عبادت بودند، یافت. پیامبر فرمود: سپاس خداوند را که پیش از رسیدن أجلم مرا به همراهى با شما فرمان داد، من در زندگى و مرگ با شمایم.
همین مفسر بزرگ در ذیل آیه 52 نیز از سوره انعام مى نویسد: گروهى از مؤلفة قلوبهم به نزد پیامبر آمدند و آن حضرت را در میان بلال ، صهیب، خباب و گروهى دیگر از محرومان دیدند، آنان ضمن تحقیر و بى اعتنایى به همنشینان رسول خدا گفتند، اى پیامبر، اینان را از خود دور کن تا ما با تو باشیم ، زیرا نمایندگان اقوام گوناگون عرب به اینجا مى آیند و باعث شرمندگى است که ما را با بردگان در کنار یکدیگر ببینند، البته وقتى ما رفتیم مى توانى دوباره آنان را به مجلس خود راه دهى به سبب این پیشنهاد، خداوند فرمود:"و لا تطرد الذین یدعون ربهم بالغداة و العشى یریدون وجهه ما علیک من حسابهم من شى ء و ما من حسابک علیهم من شى ء فتطردهم فتکون من الظالمین. به این وسیله حق تعالى، رسول اکرم را از قبول پیشنهاد آنان بر حذر داشت و با اخطارى شدید اللحن این عمل را ظلم و ستم دانست."
ارباب کنت و صاحبان زر و زور به قدرى روحیه مستکبرى دارند که تا وقتى مسجد و محضر رسول خدا را منحصرا در قبضه خود نگیرند و تا زمانى که رسول خدا را در انحصار خود نبینند، حاضر به شرکت در مجلس آن حضرت و همنشینى با وى نیستند!! پر واضح است که چنین عناصرى وقتى به سراغ امام جماعت معمولى بروند، از او چه توقعاتى دارند و چگونه بر خورد مى کنند؟
حس زیاده طلبى و سلطه جویى آنان ایجاب مى کند که همه بله قربان گوى آنان و ابزارى در دست ایشان باشند. قدرت طلبى آنان ، به شکل برخوردهاى توام با تحکم در برابر امام مسجد و خلق خدا، بروز مى کند؛ طبیعى است با چنین سلطه اى ، امام مسجد هرگز نمى تواند استقلال رأى داشته باشد تا با تدبیر خویش اداره کند، بلکه پیوسته باید نگاهش به زبان آنان باشد، هر چه را آنان پسندند بگوید، هر که را آنان مى پسندند دعوت کند و در مسائل سیاسى مطابق میل آنان نظر دهد و نه جز آن .
جلوه دیگر، برترى جویى ها و قدرت طلبى هاى شیطانى ، به امتیازات قومى و قبیله اى مربوط مى شود، مثلا خلیفه دوم چون در خصوص به برترى قوم عرب حساسیت خاص داشت ، دستور داد هرگز عجم ها امام جماعت عرب ها نشوند و تا عرب در جماعت حضور دارند، صف اول به آنها اختصاص یابد و عجم ها در صف اول قرار نگیرند
مسجد هر چند واحد اجتماعى کوچک است ، ولى سمبل یک جامعه اسلامى و نمونه عینى حاکمیت ارزش هاى اسلامى است ، لذا تحقق ارزش هایى از قبیل : تقوا، جهاد، برادرى و مساوات و عدالت ، باید از مسجد آغاز شود و این سهم تنها در صورتى عملى است که امام جماعت از بنده قارون ها و قطب هاى اقتصادى آزاد باشد. آن کس که خود طرق رقیت به گردن دارد، چگونه مى تواند فضایى آزاد براى رشد و پرورش افراد با شخصیت و عزیز به وجود آورد؟
تعالیم اسلامى به امام مسجد مى آموزد که روى گردانان از برادرى و مواسات اسلامى ، عباد الدیناراند و چنین افرادى ، هرگز از عباد الرحمن نخواهند بود؛ به تعبیر شیخ صدوق ، دینار پرستان که مورد لعن پیامبر قرار گرفته اند، همان کسانى اند که زکات مال خود را نمى دهند و از مواسات با برادران خود بخل مى ورزند، آنان سرسپردگى به پول را به سر سپردگى در پیشگاه حق تعالى ترجیح داده اند.
از آنجا که سودجویى و منفعت طلبى، ذهن و فکر سرمایه داران را فرا گرفته است ، اگر به مسجد هم بیایند، آن را شعبه اى از محل کسب خود در مى آورند و در مسجد هم فکر و ذکرى غیر از دنیا ندارند.امام صادق علیه السلام مى فرماید: در آخر الزمان گروهى به مساجد مى آیند و در آن حلقه مى زنند که ذکرشان دنیا و محبت آن است ، شما با آنان همنشین نشوید، و البته خدا هم نیازى به آنان ندارد. شاید آنانى که در برابر این گروه ، تعظیم مى کنند و ایشان را در صدر مسجد مورد احترام قرار مى دهند، بر این باورند که دین خدا نیاز به آنان دارد. مصیبت بزرگ تر، وقتى است که عالم دین ، در تعلیم مسائل دینى طرح معارف ، به این گروه گرایش داشته باشد و تنها آنان را لایق درک مطالب بداند.
برخى از عالمان، علم را براى ثروتمندان و اشراف مطرح مى کنند و محرومان را لایق معارف نمى دانند، چنین عالمایى ، در طبقه سوم جهنم اند.
در حالى که عالم ربانى که از سرچشمه معارف اهل بیت سیراب شده است در ادعیه خود، مناجات امام سجاد علیه السلام را تکرار مى کند که: بار خدایا مرا از این گمان که ناداران ، پست و ثروتمندان با فضیلت اند، ایمن نگهدار.
و اعصمنى من ان اظن بذى عدم خساسة اواظن بصاحب ثروة فضلا. و چون چنین ظن و گمانى را خطرى مى بیند که باید خود را از آن ، ایمن ساخت لذا علاوه بر دعا، پیوسته مراقبت و هوشیارى دارد که مبادا به این پرتگاه نزدیک و صاحبان ثروت را داراى امتیاز و برترى بداند، در نتیجه این اندیشه در زندگى اش پدیدار مى شود که صاحبان سرمایه ، برترى ندارند و رفتارش با این طبقه ، به گونه اى است که این پیام را به دیگران انتقال مى دهد که : من درباره ثروتمندان گمان فضیلت ندارم.
برگرفته از: کتاب جایگاه مساجد در فرهنگ اسلامى
پایان پیام/
نظر شما