خبرگزاری شبستان: پایگاه خبری المانیتور با اشاره به متن اولیه بودجه دفاعی و اظهارات مقامات کنگره، نوشت قانونگذاران آمریکایی وزارت دفاع این کشور را به مقابله با آنچه «تهدید فزاینده ایران» میخوانند، ملزم خواهد کرد.[i]
پایگاه خبری المانیتور هفته گذشته گزارش داد که لایحه بودجه دفاعی 2016 آمریکا از دولت این کشور میخواهد به مقابله با نفوذ ایران بپردازد. دستیاران نمایندگان کنگره به المانیتور گفتهاند که این لایحه در چند بند از دولت باراک اوباما میخواهد که همچنان ایران را به عنوان یک کشور متخاصم معرفی کند. متن پیشنویسی که روز سهشنبه هفته گذشته از سوی کمیته نیروهای مسلح مجلس نمایندگان منتشر شد، از وزارت دفاع آمریکا خواسته است تا راهبردهایی را برای مقابله با آنچه «توانمندیهای فزاینده جنگ نامتعارف» ایران خوانده، در دستور کار قرار دهد.در این متن در توصیف «جنگافزار نامتعارف» ایران آمده است: «کمیته یادآور میشود که بهترین تعریف جنگ نامتعارف فعالیتهایی است که با هدف توانمند کردن یک گروه مقاومت یا شورشی به وادار کردن، مختل کردن یا ساقط کردن یک دولت یا قبضه قدرت از طریق یا همراه یک نیروی پارتیزانی، زیرزمینی یا کمکی، در مناطق خارج از دسترس، صورت میگیرد.»
در ادامه در این خصوص آمده است: «کمیته همچنین یادآور میشود که اغلب حامیان دولتی جنگ نامتعارف نظیر روسیه و ایران، در دکترین خود جنگ متعارف، جنگ اقتصادی، جنگ سایبری، عملیاتهای اطلاعاترسانی، عملیاتهای اطلاعاتی و دیگر اقدامات را در تلاش برای تضعیف اهداف امنیت ملی ایالات متحده و همچنین اهداف متحدان ایالات متحده با یکدیگر مرتبط کردهاند.»
روز سهشنبه «مک تورنبری» نماینده جمهوریخواه ایالت تگزاس و رئیس کمیته نیروهای مسلح مجلس نمایندگان، گفته بود: «به نظرم آنچه اکنون در یمن در جریان است، شاهد دیگری است مبنی بر اینکه شما نمیتوانید روابط با ایران را تنها از طریق دریچه تنها یک برنامه ببینید. بلکه مجموعهای از فعالیتهاست که موجب بروز دشواری میشوند و جدا کردن آنها از هم بسیار دشوار است.»[ii]
به این ترتیب مشاهده می شود که علی رغم در جریان بودن مذاکرات هسته ای در وین ، آمریکا کماکان رویکرد خصمانه خود را نسبت به جمهوری اسلامی ایران حفظ کرده است.اما سوال اینجاست که دلیل این رویکرد نسبت به ایران اسلامی چیست؟
شکست اسرائیل در دو جنگ سرنوشت ساز منطقه - جنگ اسراییل و لبنان (2006) و حملهی اسرائیل به نوار غزه(2007) - برنامه گسترده ایالات متحده را برای ایجاد تغییر اساسی در نقشهی سیاسی منطقه(خاورمیانه بزرگ) در آن مقطع زمانی ناکام گذاشت . افزایش قدرت و نفوذ ایران در افغانستان و عراق بعد از حملهی ایالات متحده ، ظرفیت های ایران را به عنوان قدرت عمدهی منطقه تثبیت کرد و منافع آمریکا به عنوان هژمون جهانی و قدرت های درجه دوم منطقه مانند عربستان ، ترکیه و قطر را در منطقه تحت الشعاع خود قرار داد.آغاز تحولات سریع ساختاری در کشور های عربی،غافلگیری بزرگ دیگری برای دو جریان اصلی در منطقه بود. تحولاتی که قدرت ها حتی فرصتی برای اندیشیدن و تصمیم گیری پیرامون آن نداشتند و در نهایت نقشهی سیاسی منطقه را کاملا دگرگون ساخت. در نظام بین المللی کنونی که ثمره جنگ جهانی دوم است ، ایران به عنوان بازیگری سرکش و یاغی شناخته می شود که منافع هژمون یعنی آمریکا و متحدان منطقه ای آن را به چالش می کشد.ایران به عنوان کشوری انقلابی که با نظم موجود مخالف است و در پی به چالش کشیدن هژمونی آمریکاست و ترکیه و عربستان که در پی موزانه راهبردی با ایران هستند، دو قطب منطقه ای بحران های منطقه ای خاورمیانه نظیر سوریه ، یمن و عراق هستند. بحران های منطقه ای دارای آثار و پیامدهای بین المللی هستند و می توانند پای قدرت های بزرگ را به عنوان نیروی مداخله گر به منطقه مورد منازعه باز کنند.در مورد سوریه ، آمریکا در صدد حفظ امنیت اسرائیل و ایجاد چتر امنیتی در قبال متحدین خود و اعمال هژمونی جهانی در منطقه خاورمیانه است که ایران به عنوان قدرت منطقه ای سعی در به چالش کشیدن نظم آن را دارد. محور اصلی مقابله با دولت های متحد ایران را باید در راهبردهای امنیتی قدرتهای بزرگ فرا منطقه ای و بازیگران منطقه ای دانست.چنین اقدامی در راستای موازنه راهبردی تهدید انجام می گیرد.در اندیشه ژئوپلیتیکی امریکا و ترکیه و در رویکرد ایدئولوژیک عربستان ، ایران به عنوان تهدید امنیتی محسوب می شود. به همین دلیل است که سه کشور فوق از الگوی مقابله با دولت بشار اسد در سوریه برای کاهش قدرت منطقه ای ایران بهره گیری می کنند.
منطق غالب در سیاست خارجی آمریکا بعد از جنگ دوم جهانی،برتری جویی بوده است این منطق که استنتاجی از مفهوم ثبات هژمونیک است از ایالات متحده می خواهد رهبری جهانی را برعهده بگیرد و با قدرت نظامی خود که بر اساس مکتب رئالیسم است،سیاست های منطقه ای خود را پیش ببرد و مخالفین این سیاست را سرکوب کند. گفتمانی که ایران را به عنوان مهمترین تهدید در خاورمیانه معرفی می کند سعی دارد براساس دیپلماسی اجبار و فشار و همچنین استفاده از قدرت های درجه دو منطقه ای به عنوان نایب در جنگ نیابتی،قدرت قدرت اول را که در پی کسب هژمون منطقه ای است سرکوب کند.زیرا هژمون منطقه ای ( ایران) مایل نیست که رقبای همتا داشته باشد و در جست و جوی جلوگیری از نفوذ قدرتهای بزرگ در منطقه تحت امر خود است. آمریکا تنها ابر قدرت چند بعدی جهان است که عملا می تواند منافع خود را در سرتاسر جهان گسترش دهد.در سطح دوم قدرت در این سیستم منطقه ای،قدرت های منطقه ای حضور دارند که علی رغم برجسته بودن در منطقه خود،در عمل نمی توانند همانند امریکا منافع خود را در تمام جهان گسترش دهند.در کنار این قدرت های عمدهی منطقه ای، قدرت های درجه دوم منطقه ای قرار دارند که تحت تاثیر مستقیم قدرت عمدهی منطقه ای هستند و برای رهایی از تاثیر این قدرت به مقابله با آن می پردازند و این شکل دهندهی رقابت دو سطحی در جهان است. از طرفی قدرت برتر با قدرت های منطقه ای در رقابت است تا برتری خود را حفظ کند و از طرفی قدرت های منطقه ای نیز خود در درون منطقه با قدرت های درجه دوم در تضاد هستند تا بتوانند برتری خود در منطقه را حفظ کنند. این تضاد در درون خود موجد پیوند منافع قدرت عمدهی جهانی و قدرت های درجه دوم منطقه در جهت کاهش قدرت و توان کشور قدرتمند منطقه است.
بر اساس این نظریه،مخالفان سیستم موجود در جهت افزایش توان خود در درون سیستم اقدام به ایجاد تغییر می کنند تا بتوانند حوزهی نفوذ و تاثیر گذاری خود را افزایش دهند اما باید در نظر داشت که هر چند هدف تغییر نظامی تک قطبی به چند قطبی است،اما مخالفین در درون چارچوب سیستم موجود دست به بازی و تلاش می زنند و با کلیت نظام مخالفتی ندارند،بلکه همانگونه که عنوان شد صرفا به دنبال افزایش نقش خود در این سیستم هستند . ترکیه و عربستان بعنوان دو رقیب منطقه ای ایران ، بعنوان قدرتهای درجه دوم منطقه ای ، چهارچوب نظام بین المللی را پذیرفته اند و قصد تعویض آن را ندارند. اما ایران نظم بین المللی کنونی را ناعادلانه توصیف می کند.به همین دلیل یاغی توصیف می شود و باید ایران را بعنوان دشمن حساب آورد.
نویسنده : بهنام خسروی
نظر شما