خبرگزاری شبستان: روزنامه نیویورکتایمز [i] سرمقاله روز شنبه خود را به نشست این هفته باراک اوباما رئیسجمهور آمریکا و سران کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس اختصاص داده و نوشته است که واشنگتن باید از پذیرش هرگونه پیمان رسمی با اعراب که میتواند آمریکا را درگیر ناآرامیهای خاورمیانه کند، خودداری نماید.در ابتدای این یادداشت با بیان اینکه اوباما در این نشست که در کمپ دیوید آمریکا برگزار میشود، باید به کشورهای خلیج فارس که به تعامل واشنگتن با تهران و توافق احتمالی هستهای، «عمیقا بدبین» هستند، اطمینان دهد که توافق با ایران «نه فقط تهدید نیست، بلکه فرصتی برای ثبات منطقهای است.»
نیویورکتایمز با بیان اینکه اعراب از باز شدن دست ایران پس از توافق هستهای و افزایش نفوذ و فعالیتهای تهران در منطقه نگران هستند، نوشته است: «آنها به علاوه نگران هستند که دیگر نتوانند برای امنیت خود روی ایالات متحدهای که مشتاق است به سه دهه خصومت با ایران پایان دهد، حساب کنند. اینجاست که پاسخ آقای اوباما کمی پیچیده میشود. از او انتظار دارند که تضمینهای روشن امنیتی بدهد، اما او باید قاطعانه هر پیشنهادی را برای بستن یک پیمان رسمی مشابه سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو)، آنطور که برخی سران عراب برای آن فشار میآورند، رد کند.
ایالات متحده باید به شدت نسبت به کشیدن شدن به درگیریهای خاورمیانه محتاط باشد.»این روزنامه متمایل به جناح دموکرات آمریکا، نوشته است اینکه واشنگتن به ریاض اطمینان دهد از این کشور در برابر تهاجم مستقیم ایران دفاع میکند، قابل درک است، اما اگر از طریق نیروهای غیررسمی چنین تهاجمی صورت گیرد، نمیتوان چنین تضمینی داد. این یادداشت میافزاید: «باید این درک روشن وجود داشته باشد که آمریکا از این رژیمها در برابر رقبای سیاسی آنها دفاع نمیکند.»نیویورکتایمز با بیان اینکه واشنگتن تاکنون میلیونها دلار به اعراب سلاح فروخته و بارها با آنها رزمایش مشترک داشته، نوشته است که این همکاریها در آینده نیز ادامه مییابد و تنها باید سامانههای دفاعی کشورهای عربی را یکپارچه کرد.نویسندگان این یادداشت در ادامه بار دیگر تصریح کردهاند که بزرگترین تهدیدی که برای شیوخ عرب وجود دارد، نه ایران، بلکه نارضایتیهای داخلی است. نیویورکتایمز در این رابطه نوشته است: «ایران تنها تهدیدی نیست که کشورهای خلیج (فارس) با آن روبرو هستند، حتی بزرگترین تهدید هم نیست.
همانطور که آقای اوباما به توماس فریدمن خبرنگار نیویورکتایمز هم گفت، تهدیدات داخلیای برای آنها وجود دارد، "جمعیتی که در برخی موارد به حاشیه رانده شدهاند، جوانانی که بیکار هستند، ایدئولوژیای که مخرب و پوچگرا است و در برخی موارد این اعتقاد که هیچ مجرای قانونیای برای ابراز نارضایتی وجود ندارد." افراد کمی هستند که تصور میکنند دموکراسی به این زودیها در منطقه ریشه بدواند، اما سیستمهای سیاسی باید بیش از پیش فراگیر شوند و از جمله اسلامگرایان را نیز در بر بگیرند.»این روزنامه در ادامه به اظهارات «الن لیپسون» رئیس اندیشکده مرکز «استیمسون» اشاره کرده که گفته بود توافق هستهای فرصتی است برای آنکه اعراب بتوانند با تهران به همکاریهای منطقه در زمینههای مختلف از جمله انرژی و محیط زیست بپردازند.در پایان سرمقاله نیویورکتایمز آمده است: «اگر توافق هستهای کامل شود، دولت میتواند برای ترغیب ایران به ایفای نقشی سازندهتر در سوریه، تلاش کند. بسیاری نسبت به نتیجهبخش بودن این اقدام بدبین هستند، اما احتمال همکاریها فراتر از توافق هستهای، چیزی است که ارزش آزمودن را دارد.»[ii]
پس از بیان این مقدمه کوتاه به تحلیل خبر فوق می پردازیم:
1.آمریکا چرا نباید مجددا در خاورمیانه درگیر شود؟
به نظر می رسد رخدادهایی در جهان و در سیاست خاجی آمریکا رخ داده است که نشان می دهد فرصتهایی ولو اندک، شانس توافق هسته ای را (علی رغم باقی ماندن اختلافات فراوان ایران و آمریکا) افزایش داده است. از جمله این مسائل می توان به تغییرات در ژئوپلیتیک انرژی و ثروت جهان از غرب به شرق آسیا و در نتیجه تغییرات راهبردی محسوسی در سیاست خارجی آمریکا اشاره کرد. حضور محسوس و بعضا توام با تنش آمریکا در شرق قاره کهن نشان می دهد ایالات متحده تمرکز خود را از غرب به شرق پهناورترین قاره جهان تغییر داده است.بعد از ریاست جمهوری اوبامای عملگرا در آمریکا و همزمانی ظهور قدرت فزاینده چین در شرق آسیا، مقامات آمریکا به این نتیجه رسیدند که در صورت اهمال در کنترل چین و مهار این کشور در آینده چین علی رغم تاکیدات مقامات چینی مبنی بر اینکه ظهور این ابر قدرت مسالمت آمیز است متحدان آمریکا در شرق آسیا را تحت فشار خواهد گذاشت. استدلال مقامات آمریکایی این است که چین با افزایش رشد اقتصادی خود، لاجرم به سمت افزایش بودجه نظامی و موازنه راهبردی تهدید با آمریکا خواهد رفت.
لذا واشنگتن سعی دارد با گسیل امکانات نظامی خود به شرق آسیا تا حد امکان، بروز چین به عنوان یک ابرقدرت چند بعدی را به تعویق بیاندازد. آمریکا با کاهش تعهدات فراوان خود در غرب و جنوب آسیا و حل بحران های امنیتی سعی دارد بر شرق آسیا متمرکز شود. خروج نیروهای رزمی آمریکا از عراق و افغانستان، عدم دخالت مستقیم نظامی علیه دولت سابق لیبی و نظام مستقر در سوریه، تلاش حداکثری و عجیب آمریکا برای پیشرد مذاکرات سازش میان فلسطین و رژیم صهیونیستی و از همه مهمتر تلاش برای کسب نتیجه ای ولو حداقلی در مذاکرات هسته ای، از مهمترین شواهد استدلال مذکور است.روند مثبت اقتصادی به افزایش ثروت ملی و قدرت سیاسی و نظامی چین منجر خواهدشد. آمریکا دو هدف سیاست خارجی چین (تبدیل منطقه ثروتمند و پرجمعیت آسیا- اقیانوسیه به حوزه نفوذ و قدرت پکن، جایگزینی چین به جای آمریکا بعنوان قدرت نظامی برتر در این منطقه) را در تعارض با منافع خود می داند لذا سعی در کنترل قدرت چین دارد. با عنایت به موارد مذکور و افزایش روز افزون قدرت چین در شرق آسیا آمریکا قصد دارد حضور خود در خاورمیانه و خلیج فارس را (با حل مسائل استراتژیک)کاهش داده و تمرکز خود را در شرق آسیا افزایش دهد. ایالات متحده آمریکا همچنین حضور نظامی خود را در اروپا نیز کاهش داده است. پایگاههای نظامی این کشور در انگلیس، آلمان، بلژیک و هلند و ایتالیا تعطیل می شوند تا این کشور حضور نظامی خود را در شرق آسیا افزایش دهد.
2. چرا ایران تهدیدی برای اعراب نیست؟ایران هیچگاه به کشوری حمله نکرده است.ایران حتی به دشمن اصلی خود در منطقه یعنی اسرائیل نیز حمله نکرده است.ایران می خواهد همه نگاهها و قدرت مسلمانان متوجه اسرائیل شود و نه رقابت و درگیری و جنگ بین مسلمانان.تبلیغات و اقدامات غرب و به ویژه ایالات متحده در شکلدهی به جهتهای محیط امنیتی کشورهای منطقه در قبال روابط خود با جمهوری اسلامی منجر به «تبدیل کردن» جمهوری اسلامی به عنوان یک «موضوع امنیتی» برای بازیگران اسلامی منطقه و «امنیتی کردن روابط با ایران» شده است.ایرانهراسی معلول دو دسته عوامل ساختاری و غیرساختاری است. قدرت، مجاورت جغرافیایی و قدرت تهاجمی از عوامل ساختاری و نیات تهاجمی و ترویج ایران هراسی و پذیرش این گفتمان از سوی کشورهای منطقه از علل غیرساختاری آن محسوب می شوند.آنچه که ایرانهراسی نامیده میشود بر بستر برخی وارونهنماییها شکل گرفته است تا در پرتو آن هزینه قدرت یابی ایران افزیش یاید. مهمترین پیامد ایران هراسی شکلگیری یک ائتلاف ضد ایرانی در منطقه با مدیریت قدرتهای فرامنطقهای است. هدف این ائتلاف به محوریت آمریکا، مهار ایران است. غرب سعی میکند از طریق ایران هراسی، افزایش نفوذ ایران در منطقه را بسیار خطرناک جلوه داده و به ایران هراسی دامن بزند.یک بحث آسیبشناسانه در روابط بینالملل آن است که دولتها نه براساس واقعیتهای موجود بلکه براساس «برداشت خود از واقعیتها» دست به عمل میزنند. به لحاظ عملی، روشن است که اصلیترین محور فعالیتهای دیپلماتیک واشنگتن در منطقه یا ابزار سیاست خارجی این کشور، تاکید بر تهدید آفرینی ایران است و کاهش حس تهدید در اعراب از جانب ایران، مخرب و زائل کننده سیاست خارجی آمریکا در منطقه خواهد بود.حجم وسیع صادرات اسلحه آمریکا به کشورهای عربی غرب آسیا، مرهون همین احساس است. تبعیتها و هماهنگیهای اعراب با سیاست خارجی آمریکا نیز از همین نقطه برمیخیزد.ایالات متحده و همپیمانان غربی آن با قدرتسازی مجازی و ایجاد تصویر غیرواقعی از قدرت ایران برای کشورهای منطقه، در ایجاد معنی و تصویر منفی ذهنی آنها در خصوص احساس تهدید از جانب ایران، نقشی اساسی ایفا نمودهاند. احساس تهدید نسبت به ایران که در برخی از کشورهای عربی به وجود آمده موجب شده است که کوششهای دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران برای نزدیکی و تفاهم با اعراب نتواند به اهداف خود برسد و از آن سو موجبات تحرک چرخهای دیپلماسی آمریکا را فراهم آورده است. تلاش عمده آمریکا در منطقه غرب آسیا در چند سال گذشته این بوده که تهدید ایران را در جهان عرب جایگزین تهدید اسرائیل کند و این رژیم را به عنوان بازیگری عادی و طبیعی در منطقه جلوه دهد.[iii]
نویسنده:بهنام خسروی
نظر شما