به گزارش خبرگزاری شبستان//خراسان رضوی
با چشمانی گریان دست به ضریح انداخته بود و در حالی که نمی دانست چرا بی اختیار اشک گونه هایش را نوازش می دهد لب به سخن گشود ...
آقاجون! اومدم که دلتنگی هایم را برات بازگو کنم شاید چاره ای برایم بسازی تا گره این گره خورده را بازگشایی و من سرگردان در این کلاف سر درگم به دنبال جواب چراها و اماها گم نشوم، یا امام رضا از راه دوری آمدم و به قصد رفع حاجات به سرای تو میهمان شدم. بسیار شنیده ام که هیچ کس از در خانه ات نا امید باز نمی گردد و تو حاجت هر نیازمندی را لبیک می گویی؟!...
دستانم را دخیل ضریحت می سازم تا شاید از پس این قربت و نزدیکی نوبت من در اجابت زودتر به سرآید و صدای رضا رضایم را زودتر بشنوی چرا که دلم حرف های ناگفته بسیار دارد که هنوز هیچکس را محرم دلم نیافته ام تا سفره نشایدهایم را بگشایم!
آقاجون! نمی دونم مسیر رو باید از کدوم طرف شروع کنم سر جاده ایستادم اما جاده اصلی رو نمی شناسم از آرزوهای کودکانه خواهرم تا آرزوهای مادربزرگ همه و همه را در دفترچه نیازم ثبت کرده ام تا برایت بازگو کنم!
وقتی اشک های مادرم بدرقه راه زیارت شد با همان لبخند مادرانه اش به من گفت از امام بخواه تا عاقبت بخیری رو در سرنوشت آدم ها به یادگار ثبت کند، پدرم دست های قوی و محکمش را برروی شانه هایم انداخت و چنان فشاری داد که گویا می خواست قدرت خودش را به رخم بکشاند و زیر لب در گوشم نجوا داد: سلامتی، عاقبت بخیری و وسعت روزی رو هم از طرف من از امام رضا بخواه.
پدر بزرگ و مادر بزرگ هم که دلشان می خواست همسفر من در این راه شوند اما کهولت و ضعف جسمانی، راهشان را سد کرده بود با همان دل مشتاق هر دو به من گفتند برای همه مسلمین در گوشه و کنار دنیا دعا کن تا همیشه سربلند و سرافراز باشند...
تکه ای از دلم رو در دیار خودم جا گذاشتم و در مسیر زمزمه ای کاش، ای کاش و اینکه ای کاش همه با من بودند چنان مرا به خود مشغول ساخت که به ناگاه خود را در راه آهن دیدم ...
دوست داشتم ساعت ها به دقیقه و دقیقه ها به ثانیه مبدل شوند تا هرچه زودتر به دیدار یار نائل شوم و به وصل دلدار برسم تا کمی سبک شوم و در این طریق خود نیز به سلوک دست یابم و راه گم کرده را دوباره بازیابم...
ساعت 14/26 روز دوشنبه 30 خرداد سال 1373 خورشیدی برابر با عاشورای 1415 هجری قمری و در حالی که رواق ها، صحن ها، بست ها و اطراف مرقد مطهر هشتمین امام معصوم از جمعیت موج می زند و مردم بر افروخته از عشق و ارادت به سالار شهیدان ابا عبدالله الحسین(ع)، غرق عزاداری و نوحه سرایی اند، صدای مهیب انفجار بمب، فضای روضه منوره رضوی را پر می کند و انفجار سهمگین همه جا را به لرزه در می آورد و لحظه ای بعد دود غلیظ و بوی خون در فضای سراسر معنویت حرم پخش می شود و انبوه متراکم جمعیتی را که مشغول مناجات و عبادت بوده و در فضایی از صمیمیت و اخلاص رازهای دل خود را با امام و پیشوای بر حقشان وا می گویند درهم می پیچد.
بمب در محلی واقع در قسمت بالا سر مبارک منفجر می شود و همه چیز را در هم می ریزد و زائران را وحشت زده و سراسیمه می گرداند.
بر اثر شدت انفجار که طبق نظر کارشناسان مربوطه مقدار آن معادل 10 پوند ماده منفجره تی. ان. تی بوده است، اعضای بدن تعدادی از زائران همچون سر و دست و پا و انگشت جدا شده و به اطراف محل حتی پشت بام حرم و سقف ضریح مطهر پراکنده می شود، نه تنها سطح حرم و روضه منوره رضوی آغشته می شود، بلکه قطعات خرد شده پوست و گوشت زائران به همراه خون، سطح دیوارهای حرم مطهر امام و داخل آن را پوشانده و به خون آغشته می گرداند.
بوی خون و سوختگی و دود، فضای حریم رضوی را مالامال می سازد. تعداد قابل توجهی از نسخ قرآن و مفاتیح قطعه قطعه شده و خون آلود می شود و چلچراغ ها در محل حادثه خرد می شوند.
خدام حرم که روز عاشورا همگی در حرم مولای خود امام رضا(ع) حضور دارند برای کمک به مردم و نجات مجروحان به داخل حرم می شتابند و مردم را به بیرون حرم راهنمایی و مجروحان حادثه را به صحن آزادی و صحن انقلاب اسلامی منتقل می کنند.
شرایط ویژه پس از انفجار، موجب شد تا درهای صحن ها و حرم بسته شود، به نحوی که در ساعات اولیه، صرفاً مسئولان و خدام آستان قدس رضوی امکان ورود داشتند.
حرم مطهر و رواق های اطراف صحن ها از مردم عادی خالی بود، اما جمعیت انبوه پشت درهای بسته بی تابانه بازگشایی حرم آقا امام رضا(ع) را لحظه شماری می کردند، که همزمان حضرت آیةالله واعظ طبسی، تولیت عظمای آستان قدس رضوی اعلام کرد حرم باید مجدداً در اسرع وقت به روی مردم گشوده شود. لذا با حضور قائم مقام و دیگر مسئولان و خدام و خدمتگزاران آستانه مقدسه و به فاصله کمی پس از وقوع حادثه، کار آماده سازی رواق ها و صحن و سرای ثامن الائمه(ع) برای زیارت آرزومندان حضرتش آغاز شد.
طاقت فرساترین و سوزناک ترین بخش کار، جمع آوری و پاکسازی حرم مطهر از قطعات ریزریز شده گوشت، پوست و خون بدن های پاره پاره شده زائران بود که باقی مانده بدن هایشان در ظهر عاشورای حسینی(ع) سطح بیشتر رواق ها همچون رواق دارالحفاظ، دارالسعاده و نیز گنبد الله وردیخان، گنبد حاتم خانی و غیره بخش وسیعی از دیوارها را پوشانیده بود، که این کار سخت و جگرسوز و شستشوی حرم مطهر در طول همان شب و با زحمت بسیار انجام گرفت و صبح روز بعد حرم فرزند موسی بن جعفر(ع) آماده زیارت و طواف عاشقان دلسوخته و عزادار شد و طی مراسم رسمی توسط تولیت عظمای آستان قدس رضوی به روی مردم آغوش گشود و بدین سان پناهگاه همیشگی مردم به روی آنان بازگشت.
آنچه گفتنی است اینکه در کمترین زمان، ساکنان و مجاوران حرم رضوی از وقوع حادثه خبردار شده و هر کس که خبر فاجعه را می شنید، سراسیمه به سوی حرم می شتافت. شور و التهاب و هیجان، شهر را فرا گرفته و همگان را مبهوت و متأًثر ساخته بود.
همه از حادثه ای که هرگز وقوعش را در باور نمی آوردند، گفتگو می کردند و هر کس در آن لحظات سخت، می اندیشید که چه کاری باید و می تواند انجام دهد. پیکرهای مجروحان و شهیدان با وسایل نقلیه شخصی و آمبولانس هایی که به دو صحن انقلاب اسلامی و آزادی وارد شده بودند، به بیمارستان های مشهد منتقل شدند و آنچه از کینه منافقان باقی ماند، 300 مجروح حادثه بودند که عده ای از آنان اعضایی از بدن خود به خصوص دست و پایشان را از دست داده بودند و 27 شهید که تا ابد مظلومیتشان گریبان دشمنان ولایت را رها نخواهد کرد. در میان مجروحان و شهدا از هر سن و از هر قشر و طبقه ای دیده می شدند.
پایان پیام/
نظر شما