خبرگزاری شبستان - سرویس قرآن و معارف: "وقتی شما از قرآن دور می شوید زمانی که پیوند شما با آن مباحث اخلاقی و اعتقادی قطع می شود، شما مستعد آسیب پذیری بیشتری می شوید. مثلا وقتی امروز ما بررسی می کنیم می بینیم بخش قابل توجهی از اختلافات زناشویی به خاطر آن است که باور به خداوند و باور به اخلاق در میان بخشی از جامعه ما ضعیف و کم رنگ شده است. وقتی کسی عمیقا به معارف قرآنی باورمند باشد مسلما رفتار او در خانواده و با همسر و فرزندانش هم بهتر خواهد بود. چنین کسی نمی تواند به راحتی به همسر خود خیانت کند. یا چنین کسی نمی تواند بدون آن که با دختری عقد کرده باشد به عنوان ازدواج سفید با او زیر سقف زندگی مشترک برود یا چنین کسی نمی تواند بپذیرد که در دام اعتیاد بیفتد چون معنایی در زندگی او وجود دارد و از سر نبود تفریح یا گذران وقت سراغ مواد مخدر نخواهد رفت. "
بخش اول گفتگوی خبرنگار سرویس "قرآن و معارف" خبرگزاری شبستان را با افسانه زمانی، مسئول برگزاری کلاس های آموزشی "بنیاد پیشگیری از آسیب های اجتماعی" در نمایشگاه قرآن کریم می خوانید. بنیادی که در هفده گروه از آسیب های اجتماعی از جمله مشکلات خانواده ها، اضطراب شناسی، اعتیاد، بزهکاری، طلاق فعالیت و کلاس های آموزشی برگزار می کند. این بنیاد زیر نظر سازمان بهزیستی استان تهران فعالیت می کند.
گروه مخاطب شما در برنامه ها و کارگاه ها و مشاوره هایتان چه قشرهایی هستند؟
همه گروه ها. از آن جایی که آسیب های اجتماعی می تواند مبتلا به همه گروه های سنی باشد سعی می کنیم برای همه گروه های سنی و جنسیتی برنامه داشته باشیم، البته طبیعتا جوان ها در اولویت خواهند بود برای این که آن ها در معرض بسیاری از این آسیب ها قرار دارند.
شاید برای برخی جای سؤال باشد که دلیل شرکت یک بنیاد که در حوزه آسیب های اجتماعی فعالیت می کند در نمایشگاه قرآن چیست؟ البته می شود این تبیین را داشت که بسیاری از این آسیب های اجتماعی و چالش هایی که در روابط آدم ها به وجود می آید به خاطر این است که ما از معنای زندگی و معارف دینی دور شده ایم. مثلا در همین ذیل هفده آسیب مهم اجتماعی که شما نوشته اید من این جا "ازدواج سفید" را می بینم که خب متأسفانه در جامعه ما اگر چه رقیق اما در حال رواج است. در این باره توضیحات بیشتری ارائه می کنید؟
همان طور که شما اشاره کردید بین مباحث اجتماعی و روانشناختی و خانوادگی و مبانی دینی و اعتقادی رابطه ای وجود دارد. وقتی شما از قرآن دور می شوید زمانی که پیوند شما با آن مباحث اخلاقی و اعتقادی قطع می شود، شما مستعد آسیب پذیری بیشتری می شوید. مثلا وقتی امروز ما بررسی می کنیم می بینیم بخش قابل توجهی از اختلافات زناشویی به خاطر آن است که باور به خداوند و باور به اخلاق در میان بخشی از جامعه ما ضعیف و کم رنگ شده است. وقتی کسی عمیقا به معارف قرآنی باورمند باشد مسلما رفتار او در خانواده و با همسر و فرزندانش هم بهتر خواهد بود. چنین کسی نمی تواند به راحتی به همسر خود خیانت کند. یا چنین کسی نمی تواند بدون آن که با دختری عقد کرده باشد به عنوان ازدواج سفید با او زیر سقف زندگی مشترک برود یا چنین کسی نمی تواند بپذیرد که در دام اعتیاد بیفتد چون معنایی در زندگی او وجود دارد و از سر نبود تفریح یا گذران وقت سراغ مواد مخدر نخواهد رفت.
در واقع می خواهم این نکته را بگویم کسانی که معتاد می شوند از خانواده دور هستند. آن ها نمی توانند بسیاری از لذت هایی که یک فرد متدین به خوبی لمس می کند و می چشد این لذت ها را حس کنند. یک فرد سالم دیندار اگر واقعا لذت دینداری را درک کرده باشد با فرزند خود به راحتی ارتباط برقرار می کند با او بازی می کند وقت خود را صرف فرزند و همسرش می کند چون واقعا از ارتباط با آن ها لذت می برد چون قدر نعمت های خداوند را خوب می داند و زن و فرزند را از نعمت های الهی می داند اما وقتی کسی متوجه این نعمت ها نیست و ارزش آنچه که خداوند به او عطا کرده نمی داند مسلما راه را گم کرده و کسی هم که به بیراهه می رود احتمال این که در تاریکی های آسیب های اجتماعی مثل اعتیاد و ازدواج سفید بیفتد بالاست.
وقتی یک مرد بداند که نشستن در کنار خانواده و صحبت کردن با همسر و فرزندان مثل نشستن و ایستادن در کنار کعبه است و خانواده چنین حرمت بزرگی دارد در آن صورت دید او به خانواده و همسر و فرزندان بسیار دید وسیع و بزرگی خواهد بود چون او می داند که خانواده چقدر می تواند مقدس باشد. کسی هم که این قداست رابطه را متوجه شد به راحتی به آن خیانت نمی کند. این که ما امروز در خانواده هایمان می بینیم که برخی از زوج ها به راحتی به همدیگر خیانت می کنند، به خاطر آن است که ارزش معنوی یک خانواده برای آن ها روشن نیست. مثلا اگر امروز می بینیم بعضی از زوج ها تمایلی به بچه دار شدن نشان نمی دهند به خاطر آن است که آن ها در واقع کودک را نه یک هدیه الهی بلکه یک مزاحم می دانند یعنی با این زوایه دید نگاه می کنند که اگر کودکی به زندگی آن ها بیاید دست و پای آن ها را خواهد بست.
چرا این دید در جامعه ما به وجود آمده است؟
به خاطر این که ما خیلی وقت ها همه چیزهای دور و برمان از جمله نعمت های الهی را با یک عینک سیاه و خودخواهانه نگاه می کنیم، بنابراین آن نعمت ها را هم سیاه می بینیم.
مثلا من به این فکر می کنیم که اگر وقت بگذارم و به کسی کمک کنم از میزان درآمدم کاسته می شود اما این محاسبات در حالی صورت می گیرد که من اولا خودم را به تنهایی حاکم بر کل زندگی ام می دانم بنابراین توکل را از دست می دهم در ثانی با خودخواهانه ترین شکل ممکن درباره روزی خودم تصمیم می گیرم در حالی که تلاش من بخشی از جریان روزی است اما همه روزی من به تلاش من گره نخورده است.
ما امروز واقعا دور و برمان آدم هایی را می بینیم که تصورشان این است که مثلا کمک کردن و از خود گذشتن اصول منسوخ شده و قدیمی و کهنه است در صورتی که همین افراد وقتی بیشتر با آن ها صحبت می کنید می بینید که خودشان انتظار دارند از طرف دیگران بخشیده شوند در حالی که خودشان نمی خواهند کسی را ببخشند. انتظار دارند که دیگران به آن ها راست بگویند در حالی که خودشان به راحتی دروغ می گویند. انتظار دارند کسی به آن ها خیانت نکند در حالی که خودشان به راحتی خیانت می کنند. می خواهم عرض کنم که ما دچار نبود توازن اخلاقی در جامعه مان هم شده ایم.
پایان پیام /
نظر شما