جنس واقعی اعتراضات در سوریه

سوریه عملاً در جبهه‌ی مقاومت گام نهاده و ضمن هم‌پیمانی با جمهوری اسلامی ایران، به حمایت از گروه‌های مقاومت لبنان و فلسطین برخاسته است و البته فشارها و هزینه‌هایی را نیز از سوی غرب و حتی کشورهای سازشکار عربی ...

خبرگزاری شبستان: خیزش‌های اسلامی در منطقه و شمال آفریقا از پنج ماه پیش رژیم‌های دیکتاتوری عربی را یکی پس از دیگری دستخوش تغییرات اساسی و بنیادین کرده است. در این خصوص درگیری‌ها و تنش‌های ماه‌های اخیر در سوریه نیز در نوع خود حایز اهمیت بوده و تحلیل‌های مختلفی درباره‌ی ناآرامی‌های این کشور، مطرح شده است.

تظاهرات و درگیری‌هایی که طی هفته‌های گذشته در برخی از شهرهای سوریه به ویژه «لاذقیه» در غرب و «درعا» در جنوب رخ داد، از چند نگاه قابل بررسی است. برخی شکاف میان «حزب بعث» سوریه و «بشار اسد» را عامل ناآرامی‌ها معرفی می‌کنند، بعضی دیگر «عبدالحلیم خدام»، عموی ناراضی بشار اسد را که در خارج از سوریه به سر می‌برد، صحنه گردان اعتراض‌هامی‌دانند و گروهی نیز ناشیانه عمل کردن نیروهای امنیتی در برخورد با معترضان را عامل گسترده شدن تنش‌ها در جامعه‌ی سوریه می‌دانند. نتیجه‌ی این دیدگاه‌ها البته دو نوع نگاه متفاوت نسبت به تحولات سوریه را شکل داده است:

برخی ناظران، این تظاهرات را امتدادی از جنبش‌های مردمی در جهان عرب می‌دانند که از شمال آفریقا آغاز شده و به سایر مناطق خاورمیانه سرایت یافته است. با این نگاه، سوریه نیز گرفتار مشکلاتی هم‌چون دیکتاتوری و معضلات اقتصادی است و مردم این کشور برای رهایی از این مشکلات دست به قیام زده‌اند تا حقوق از دست رفته‌ی خود را بازیابند.

نگاه دوم اما حاکی از موجی گذرا از اعتراضاتی محدود است که به گفته‌یمقام‌های رسمی دمشق از سوی دشمنان طراحی شده و هدف آن فشار بر رژیمی است که در جبهه‌ی مقاومت قرار گرفته و در برابر رژیم اشغال‌گر صهیونیستی ایستادگی کرده است. بر اساس این موضع‌گیری، ده‌ها نفری که در جریان درگیری‌ها کشته شده‌اند، توسط تبهکاران و مزدوران خارجی به قتل رسیده‌اند به طوری‌که بشار اسد، رییس‌جمهور سوریه، در نطق 17 فروردین خود در مجلس سوریه خواستار خونخواهی قربانیان شد.

با این نگاه سوریه، هم‌پیمان راهبردی جمهوری اسلامی ایران محسوب می‌شود و در همین راستا رسانه‌های بیگانه، ایران را متهم به همکاری با حکومت بشار اسد برای سرکوب اعتراض‌های این کشور می‌کنند.

اما واقعیت چیست؟ آیا می‌توان حساب سوریه را از سایر کشورهای عربی جدا کرد؟ یا این‌که سوریه نیز هم‌چون مصر، تونس، یمن، لیبی و بحرین تجربه‌یاعتراض‌ها و انقلاب‌های مردمی را خواهد آزمود؟ و آیا به واقع ایران در مواضع خود نسبت به نهضت‌های منطقه‌ای دچار دوگانگی و تعارض است؟

برای روشن شدن ابعاد تحولات سوریه نکات زیر قابل ذکر است:

1- ساختار سیاسی سوریه با سایر کشورهای عربی مشابهت‌هایی دارد و نظام این کشور از ابتدا براساس آموزه‌های حزب بعث شکل گرفته است. سوریه در سال 1920 میلادی مستعمره‌ی فرانسه شد و در سال 1946 اعلام استقلال کرد. در سال 1963 حزب بعث در سوریه بر سر کار آمد و از سال 1970 تاکنون رییس حکومت در این کشور یکی از افراد خاندان اسد بوده است. با این حال رژیم دمشق از دوره‌ی «حافظ اسد» به تدریج با تفکر بعث به مخالفت برخاست و حتی روابط آن با همسایه‌ی بعثی خود یعنی عراق دچار تیرگی شد. با وجود سرکوب مخالفان در دهه‌های گذشته از جمله سرکوب اسلام‌گرایان در دهه‌ی 80 میلادی، رژیم اسد دست به اصلاحات و بازکردن فضای سیاسی زد. این اصلاحات از دورانی که بشار اسد در سال 2000 به جای پدر نشست، آهنگ شتابنده‌ای به خود گرفت و وی افزون بر انفتاح سیاسی، اصلاحات اقتصادی را نیز در دستور کار خود قرار داد.

2- به دنبال تحولات اخیر در سوریه، بشار اسد چندین اقدام مهم برای آرام ساختن فضای سیاسی و اجتماعی کشور و جلب رضایت مردم به عمل آورده است. یکی از این اقدام‌ها، برکناری دولت «ناجی عطری» و انتخاب «عادل سفر»، یک سیاست‌مدار اصلاح‌طلب و وزیر پیشین کشاورزی برای تشکیل دولت جدید بود.

بشار اسد هم‌چنین سه کمیته را مأمور تحقیق در مورد کشته شدگان حوادث اخیر کرده است. کمیته‌ی دیگری هم مأمور بررسی لغو وضعیت فوق‌العاده شده که از سال 1963 در سوریه برقرار است البته چند روز پیش رییس جمهور سوریه این قانون را لغو کرد. (حالت فوق‌العاده، حقوق اساسی و آزادی‌های مدنی شهروندان را محدود می‌کند و به نیروهای امنیتی اختیارات گسترده‌ای برای دستگیری و حبس بدون محاکمه‌ی مخالفان را می‌دهد. به گفته‌ی سازمان‌های حقوق بشری، این قانون زمینه‌ی تخلفاتی مانند شکنجه‌ی مخالفان و زندانیان را هم ایجاد کرده است.)

بحث قانون احزاب و مبارزه با فساد نیز از دیگر وعده‌هایی است که حکومت سوریه پی‌گیری آن را تعهد داده است. هم‌چنین اسد به دنبال ناآرامی‌هایی که در مناطق کردنشین این کشور رخ داد با رهبران کرد سوریه دیدار کرد و با صدور فرمانی به هزاران کرد ساکن منطقه‌ی «حسکه» در غرب این کشور، تابعیت سوری اعطا نمود.

به عبارتی سوریه ـ به‌ویژه ـ در دوران بشار تلاش کرده روند دموکراتیک را در خود شکل دهد و به همین دلیل یکی از کارشناسان غربی، رژیم دمشق را «دیکتاتوری ملایم» خوانده و برای مثال به تعداد کم زندانیان سیاسی در این کشور اشاره می‌کند.
 

3- سوریه حدود نیم قرن است که با رژیم اشغال‌گر صهیونیستی در حال خصومت است و بلندی‌های جولان در شرق این کشور از سال 1967 هم‌چنان در اشغال صهیونیست‌ها قرار دارد. رژیم صهیونیستی با کمک هم‌پیمانان غربی خود به‌ویژه ایالات متحده‌ی آمریکا تلاش زیادی کرده است تا موضوع جولان را به نفع خود تثبیت کند و قطع‌نامه‌ی 242 شورای امنیت مبنی بر عقب‌نشینی از مناطق اشغالی سال 1967 را به بوته‌ی فراموشی بسپارد اما رژیم سوریه طی این سال‌ها بر مواضع اصولی خود به خصوص بازپس‌گیری جولان پافشاری کرده و هرگونه سازش با رژیم صهیونیستی را رد کرده است.

در همین راستا سوریه عملاً در جبهه‌ی مقاومت گام نهاده و ضمن هم‌پیمانی با جمهوری اسلامی ایران، به حمایت از گروه‌های مقاومت لبنان و فلسطین برخاسته است و البته فشارها و هزینه‌هایی را نیز از سوی غرب و حتی کشورهای سازشکار عربی متحمل شده است. بر این اساس، ثبات و اقتدار رژیم سوریه برای ادامه‌ی روند پایداری در جبهه‌ی مقاومت امری مهم است و تضعیف حکومت اسد می‌تواند مواضع اساسی سوریه را در برابر اشغال‌گری رژیم صهیونیستی تضعیف کند. حمایت جمهوری اسلامی ایران از دمشق حاکی از این نگاه راهبردی و حفظ سوریه در جبهه‌ی مقاومت می‌باشد. این در حالی است که سوریه از دیرباز سر پل ارتباطی ایران در حمایت از جنبش‌های اسلامی ضد صهیونیستی و آمریکایی بوده و از دست دادن و یا تضعیف این حلقه، برای اهداف و آرمان‌های انقلابی ایران خسارت ‌بار خواهد بود.

بشار اسد نیز در سخنرانی اخیر خود با تأکید بر حمایت از جبهه‌ی مقاومت و آرمان فلسطین گفت: «سیاست خارجی سوریه، حمایت از مقاومت عربی در برابر اشغال‌گران است و هدف از توطئه‌ی اخیر، کنار زدن سوریه از رهبری مقاومت ضد صهیونیستی است. امیدواریم تحولات اخیر در منطقه باعث تغییر مثبت در مسیر فلسطین شود که سه دهه است با امتیازدهی مواجه است.»

در همین زمینه از ویژگی‌های مهم افکار عمومی سوریه احساسات ملی «آمریکا ستیزی» و «اسراییلستیزی» آن‌ها است که موضع رسمی نظام سوریه نیز در امتداد این احساس عمومی قرار دارد. دقیقاً برخلاف موضع رسمی نظام مصر در دوره‌ی «مبارک» و نظام تونس در دوره‌ی «بن علی» که در نقطه‌ی مقابل احساسات ملی مردمان این دو کشور بود.

4- ثبات و قاطعیّت رژیم سوریه، غرب را در هرگونه شبیه‌سازی و ایجاد انقلاب در این کشور ناکام گذاشته است. بنابراین حتی اگر موج انقلاب‌های مردمی به سوریه برسد، انگیزه‌ی غرب برای حمایت از این جنبش همانند سایر کشورهای عربی نبوده و از طرفی آمریکا و نیز رژیم صهیونیستی نگران این موضوع هستند که جایگزین حکومت سوریه به گونه‌ای باشد که زمینه‌های تشدید اصول‌گرایی اسلامی را در این کشور فراهم سازد. از این رو آن‌گونه که برخی از محافل غربی گفته‌اند، بشار اسد برای غرب و اسراییل تا اطلاع ثانوی یک دشمن قابل اعتماد است و ایجاد بی‌ثباتی در این کشور برای آنان غیرممکن و بلکه نگران‌کننده خواهد بود. سکوت رژیم صهیونیستی در برابر تحولات اخیر سوریه را می‌توان نشانی از این موضع‌گیری قلمداد کرد.

برخی تحلیل‌گران معتقدند با توجه به بافت قومی و مذهبی سوریه، ممکن است در پی تشدید اعتراض‌ها، حالتی از جنگ داخلی در این کشور به وجود آید. این وضعیت شاید در مرحله‌ی‌ اول سوری‌ها را به خود مشغول کند و مناقشه با رژیم صهیونیستی در سایه قرار گیرد، ـ وضعیتی که به ظاهر برای صهیونیست‌ها بهتر از وضعیت کنونی است؛ ـ اما تجربه‌ی جنگ داخلی در لبنان و ظهور نیروهایی مانند حزب‌‌الله می‌‌تواند در سوریه نیز تکرار شود و برای صهیونیست‌ها وضعیتی نامطلوب‌‌تر از بر سرکارماندن حکومت اسد به وجود آورد.

5- واقعیت این است که سوریه با دیگر کشورهای عربی درگیر انقلاب، تفاوت‌هایی دارد. اعتراض در کشورهای دیگر چند وجهی است،برضد نظام دیکتاتوری، ضدائتلاف‌های این نظام‌ها که بیش‌تر با غرب بودند و علیه نقش های وابسته‌ای که این نظام‌ها ایفا می‌کردند. این موضوع در تونس، مصر، یمن و بحرین قابل مشاهده است اما در سوریه این اعتراض‌ها چند وجهی نیست یعنی نظام مستقل است و وابسته به قدرت‌های سلطه‌گر نیست و معترضان فقط به دنبال باز کردن ساختار سیاسی موجود هستند.

6- در بسیاری از قیام‌ها عوامل داخلی نقش زیادی دارند و عامل خارجی کم‌رنگ است اما در سوریه عامل خارجی در بحران پر رنگ‌تر است. نقش عربستان به خصوص «بندر بن سلطان» شاهزاده‌ی با نفوذ سعودی و ارتباطی که از راه دولت اردن با برخی عشایر دارد و پولی که به آن‌ها تزریق می‌کند از جمله عوامل خارجی است. عربستان همراه با آمریکا در حال شکل دادن به مسیر اعتراضاتی در سوریه هستند که بر پایه‌ی آن موازنه‌ی استراتژیک به سود رژیم صهیونیستی در منطقه تغییر کند. گفته می‌شود که جریان 14 مارس نقش عمده‌ای در انتقال بخشی از گروه تروریستی القاعده به داخل خاک سوریه برعهده دارد و نباید این عامل را در بحران سوریه، نادیده گرفت وهم‌چنین تغییر رویکرد القاعده در عراق گویای این مطلب است. القاعده احساس می‌کند در عراق موفق نبوده اما در سوریه فضای بهتری نسبت به عراق وجود دارد. سوریه دارای یک اکثریت سنّی است که برخی از آن‌ها از نظام موجود در این کشور ناراضی هستند و به همین دلیل القاعده می‌تواند در تحولات سوریه موج سواری کند. حتی گفته می‌شود شماری از نیروهای القاعده که در لبنان به سر می‌برند، با تحریک و کمک مالی «سعد حریری» به سوریه منتقل شده‌اند.

مأموریت ضد سوری آمریکا به آژانس

هم‌زمان با درگیر شدن دولت سوریه در مسایل داخلی، شورای حکام آژانس بین‌المللی انرژی اتمی روز پنج‌شنبه 19 خرداد 1390(9 ژوئن 2011) با صدور قطع‌نامه‌ای پرونده‌ی این کشور را به دلیل آن‌چه «فعالیت هسته‌ای پنهانی» خواند شده به شورای امنیت سازمان ملل ارجاع داده است. آژانس بین‌المللی انرژی اتمی روز 3 خرداد 2011 با فشارهای آمریکا گزارشی درباره‌ی سوریه منتشر و در آن ادعاهای خود مبنی بر این‌که تأسیسات «دیرالزور» این کشور یک راکتور هسته‌ای بوده است را تأیید کرد. این تأسیسات در سال 2008 توسط اسراییل بمباران شد و پس از این بمباران -که اسراییلی‌ها هرگز مسؤولیت آن را نپذیرفتند- بازرسان آژانس توانستند یک بار از این تأسیسات بازدید کنند. در نمونه برداری‌هایی که طی این بازدید به عمل آمد، مقداری آلودگی رادیواکتیو در اطراف تأسیسات مشاهده شد. توضیح سوریه درباره‌ی این آلودگی‌ها این بود که اسراییلی‌ها حین بمباران مقداری مواد رادیواکتیو در منطقه پخش کرده‌اند. از آن تاریخ به بعد آژانس هیچ گونه دسترسی به تأسیسات منهدم شده‌ی دیرالزور نداشته است. آخرین ارزیابی آژانس که همان مقطع انجام شد این بود که شکل ظاهری تأسیسات دیرالزور به یک راکتور شبیه است اما آژانس هرگز قاطعانه ادعا نکرد این تأسیسات یک راکتور هسته‌ای اعلام نشده، بوده است. تا این‌که روزنامه‌ی «وال استریت ژورنال» در 25 اردیبهشت 1390 چند روز قبل از گزارش «آمانو» نوشت: «آمریکا آمانو را تحت فشار گذاشته است که ارزیابی خود درباره‌ی ماهیّت تأسیسات دیرالزور را تغییر دهد و اعلام کند که این تأسیسات یک راکتور هسته‌ای بوده است.» بنا به نوشته‌ی وال استریت ژورنال، این اعلام آژانس می‌تواند مسیر ارجاع پرونده‌ی سوریه به شورای امنیت را هموار کرده و در نهایت به اعمال برخی تحریم‌ها برضد این کشور منجر شود.

تحلیل‌گران عقیده دارند علت این درخواست آمریکا این بوده که واشنگتن تصمیم گرفته بود هم‌زمان با ناآرامی‌های داخلی در سوریه فشار خارجی را هم بر این کشور افزایش دهد تا شاید بتواند سوریه را به جدا شدن از محور مقاومت وادار سازد.

جمع‌بندی:

پس از آغاز موج بیداری اسلامی در منطقه که با تحولات تونس و سپس مصر ادامه یافت، غرب همه‌ی توان خود را به کار برد تا بتواند موج ناآرامی‌ها را به ایران نیز تعمیم دهد اما نتیجه‌ی نهایی آن، حرکت کاریکاتور گونه‌ی 25 بهمن در تهران بود که در نهایت جمعیتی قلیل و پراکنده در چند خیابان تهران تمام برگ‌های برنده‌ی آمریکا در این زمینه را سوزاندند که حتی پس از این اتفاق نیز اگرچه امپراتوری رسانه‌ای غرب با تبلیغات ویژه سعی داشت سه‌شنبه هر هفته، موج ناامنی‌ها را ادامه دهد اما شکست در این پروژه بیش از پیش نشان داد جنس انقلاب‌های منطقه با آن‌چه که مورد پسند غرب است، فرسنگ‌ها فاصله دارد. به همین جهت کانون سرمایه‌گذاری‌های غرب به سوی دیگر دشمن اصلی خود در منطقه یعنی سوریه با هدف ضربه زدن به دولت اسد و منفعل کردن جمهوری اسلامی ایران در قبال تحولات منطقه، متمرکز شد. همان‌طور که ذکر شد طی سال‌های گذشته سوریه در حساس‌ترین شرایط حامی جمهوری اسلامی ایران بوده است. «حافظ اسد» در زمان هشت سال دفاع مقدس، در اجلاس طائف هنگامی که بعضی از سران کشورهای عربی اصرار داشتند جنگ ایران و عراق را جنگ ایران و اعراب جلوه دهند، مقابل این توطئه ایستاد و این گزاره‌ی غلط را رد کرد. لذا طی سال‌های اخیر این کشور همواره یکی از حامیان اصلی مقاومت در منطقه محسوب می‌شود که در جدال میان جریان‌های 8 مارس و 14 مارس در لبنان نیز در سالیان متمادی حامی سرسخت جریان 8 مارس و حزب الله بوده که در پیروزی اخیر این جریان در لبنان و برکناری سعد حریری نیز این موضوع نمود عینی یافت.

از طرف دیگر بافت جمعیتی این کشور که اکثریت اهل سنت هستند اما بشار اسد خود از علویان است و همین موضوع طی ماه‌های اخیر بهانه‌ای برای ایجاد ناآرامی در این کشور شده است و این در حالی است که برخی کارشناسان معتقدند ناآرامی‌های سوریه توسط بندر بن سلطان سعودی طراحی شده است. فتنه‌ای که طی آن ابتدا در یکی از شهرهای سنی نشین این کشور، چند شهروند سنی توسط چند علوی کشته می‌شوند و در اقدامی متقابل در یکی از شهرهای علوی نشین، چند سنی عامل قتل چند علوی می‌گردند.

رصد کانون اصلی ناامنی‌های سوریه نیز خود حاکی پیام‌های دیگری برای مردم منطقه است زیرا در میان تمامی شهرهای این کشور، دو شهر درعا و لاذقیه به عنوان اولین شهرهای نا آرام شناخته شدند و درگیری‌ها از این دو شهر آغاز گردید. هرچند لاذقیه به این علت که زادگاه بشار اسد است و همواره یکی از بهترین شیوه‌های متزلزل ساختن یک نظام، ایجاد آشوب در زادگاه رییس حکومت است، به شدت مورد تمرکز برای ایجاد ناآرامی‌ها قرار گرفت اما در عمل موج ناامنی‌ها در این منطقه فروکش کرد اما درعا دیگر شهر ناآرام این کشور منطقه‌ای است که درکنار مرزهای اسراییل و سوریه قرار دارد و این‌که چرا اولین درگیری‌های «مسلحانه» در شهری در مرز اسراییل به وقوع می‌پیوندد، قابل تأمل است زیرا دقیقاً چند روز بعد از آغاز درگیری‌های مسلحانه در این شهر، نیروهای دریایی سوریه افرادی را دستگیر می‌کنند که قصد داشتند با قایق‌های موتوری مقدار زیادی اسلحه و مهمات را وارد خاک سوریه کنند که در همان برهه نیروهای امنیتی سوریه از احتمال وابستگی دستگیر شدگان به جریان 14 مارس لبنان (سعد حریری) خبر دادند.
 

در این بین نکته‌ی مهمی که وجود دارد اذعان مراکز غربی به متفاوت بودن تحولات سوریه با دیگر کشورهای عربی است. مرکز مطالعات خاور نزدیک واشنگتن متعلق به لابی اسراییلی در آمریکا و مرکز مطالعات استراتژیک خاورمیانه‌ی آمریکا که مرکزی چند منظوره است، از جمله مراکز متعددی هستند که از زمان آغاز تحولات در سوریه، به دقت تحولات این کشور را رصد کرده و نتایج آن را در قالب گزارشی مفصل برای تصمیم سازان آمریکایی ارسال کرده‌اند.

براساس گزارش مرکز مطالعات استراتژیک خاورمیانه‌ی آمریکا، تحولات سوریه از جنس تحولات تونس و مصر شامل جنبه‌های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی نیست. رویدادهای سوریه توسط گروه‌های بسیار کوچکی آغاز شد و به دلیل آن‌که مناطق وسیعی را در بر نمی‌گرفت و نیز به دلیل انزوای این گروه‌ها بلافاصله متوقف شد. سپس تظاهرات در مناطقی هم‌چون درعا (اعراب اهل تسنن) و حسکه (کردها) و برخی مناطق کوچک‌تر ادامه یافت و در این مناطق نیز متوقف گردید. در مدت زمان برگزاری اعتراض‌ها در سوریه، تظاهرات‌ها افزون بر این که به شکل منقطع برگزار می‌شد، از این مناطق نیز تجاوز نکرد.

این مرکز می‌نویسد: «رویدادهای جاری و گاه و بی‌گاه در سوریه کاملاً با رویدادهایی که در مصر و تونس و هم‌چنین یمن در حال وقوع است، متفاوت می‌باشد؛ زیرا تحولات در مصر و تونس در منطقه‌ی جغرافیایی گسترده و دارای مشارکت فراگیر به وقوع پیوست، اما رویدادهای سوریه افزون بر آن‌که در «مناطقی محدود» و «مشارکتی محدود» اتفاق افتاد، بیانگر انگیزه‌های سیاسی گروه‌های خرده پای طایفه‌ای و دینی بود البته گزارش این مرکز آمریکایی بر این نکته هم تأکید کرده است که بسیاری از طوایف سوری از جمله بخش عظیمی از شهروندان اهل تسنن، مسیحی‌ها و دروزی‌ها از مشارکت در این رویدادها امتناع کردند. در مجموع باید گفت تعمیم جنبش‌های عربی به سوریه با توجه به ویژگی‌های خاص این کشور چندان منطقی و عملی نیست؛ زیرا:

1- جنس اعتراض‌ها در سوریه با آن‌چه در دیگر کشورهای عربی مثل مصر و تونس رخ داد کاملاً متفاوت است، چراکه در این کشورها تجمع‌ها به صورت آرام آغاز شد اما در سوریه در همان لحظات اول اعتراض‌ها با حمله‌ی مسلحانه‌ی اجیر شدگان خارجی به پلیس و نیروهای امنیتی و مراکز دولتی و عمومی این کشور نظیر آن‌چه در فتنه‌ی پس از انتخابات ریاست جمهوری سال 88 در ایران رخ داد، همراه بود. در واقع یکی از نکاتی که جنس ناآرامی‌های این کشور را با دیگر کشورهای منطقه متمایز می‌سازد، جنگ‌های مسلحانه‌ی خیابانی و افراد مسلح قابل توجه در خیابان‌های این کشور است که برضد نظام حاکم دست به اسلحه برده‌اند.

2- سوریه ضمن آن‌که هم‌چون دیگر کشورهای عربی از مشکلات زیرساختی مربوط به انسداد سیاسی و معضلات اقتصادی به دور نیست و گاه و بی‌گاه شاهد موجی کوتاه از اعتراض‌ها است، اما از سال‌ها پیش گام‌های مهمی برای رهایی از این مشکلات برداشته و توفیقات زیادی کسب کرده است. این دست‌آوردها موجب ثبات سیاسی و اقتصادی سوریه و نیز محبوبیت نسبی بشار اسد نزد افکار عمومی داخلی و خارجی شده است. نکته‌ی قابل تأمل در این بین این است که ناآرامی‌های این کشور هیچ‌گاه برخلاف ناآرامی‌های تونس، مصر، بحرین و ... یک‌طرفه نبوده و پس از چند روز از آغاز ناامنی‌های خیابانی، مردم دمشق و حلب در حمایت از بشار اسد در یک راهپیمایی چند صد هزار نفری شرکت کرده و برضد معترضین بشار اسد راهپیمایی کردند.

3- با توجه به مشروعیّت سیاسی و حمایت اکثریت جامعه‌ی سوریه از بشار اسد، سرنوشتی نظیر «بن علی» در تونس، «مبارک» در مصر، «صالح» در یمن و ... برای وی بعید به نظر می‌رسد. بنابراین زمینه‌ی حل و فصل بحران سوریه در داخل این کشور تا حد زیادی وجود دارد همان‌طور که بشار اسد نیز وعده‌ی آن را داده است. اگرچه باید اذعان کرد که اصلاحات کار یک روز نیست و بسترسازی مناسب می‌خواهد.*

*منبع: گروه سیاسی برهان – نویسنده:احد کریم خانی؛
 

کد خبر 48582

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha