«صد سال تنهایی» و مروری بر آنچه« گابریل گارسیا مارکز» را جاودانه کرد

خبرگزاری شبستان:«صد سال تنهایی» ،«زنده‌ام که روایت کنم»، «عشق سال های وبا» و«ساعت شوم» آثاری  ماندگار و خواندنی از گابریل گارسیا مارکزاست که به مانند آب حیات به او جاودانگی بخشید.

به گزارش خبرنگار کتاب شبستان ،زمانی انسان به دنبال آب حیان بود تا به جادوانگی دست یابد اما امروز هستند کسانی که جاودانه می مانند و نامشان همیشه بر سر زبانهاجاری است یکی از این افراد که جاودانگی را با نوشته های خود به دست آورد«گابریل گارسیا مارکز»است. کسی که هرگز در ادبیات جهان گم نمی شود.

سال هاي بين جنگ جهاني اول و دوم، عصر شکوفايي هنر مدرن بود. احساس نوميدي و بي اعتمادي هنرمند نسبت به جهان خارج باعث شد تا به درون خود پناه برده و تلاش کند تا دراين سيردروني زواياي اين عالم ناشناخته را کشف کند. از دل وحشت و نابساماني و ناامني مادي و معنوي، جريان سيال ذهن روييد. اين تکنيک از يافته هاي روان شناسان استفاده فراواني کرده است. طبق تعريف جريان سيال ذهن شيوه اي ادبي است در روايت، که به موجب آن، عمق جريان ذهني يک شخصيت، که آميزه اي از ادراکات حسي و افکار آگاه و نيمه آگاه خاطرات، احساسات و تداعي هاي تصادفي به همان صورت بيان مي شود. اين شيوه روايت، براساس مفاهيمي استوار است که ايجاد تداعي معاني مي کند.

در داستانهای با این تکنیک، زمان به صورت غیر خطی است، یعنی ممکن است در یک پاراگراف جملاتی مبهم از زمانهای مختلف، بدون هیچ اشاره روشن کننده یا توضیحی از طرف نویسنده یا راوی، بیان شود. نویسنده ممکن است، بدون استفاده از نشانه‌گذاری مناسب، از صحنه‌ای به صحنه دیگر، و یا از اندیشه‌های کسی به سخنان کسی دیگر پریده و مجدداً به اول بازگردد. حتی راوی داستان نیز ممکن است تغییر کند.

با این مقدمه باید گابریل «گارسیا مارکز» را مبدع جریان سیال ذهن در امریکای جنوبی و جهان دانست.این نویسنده  بزرگ که با آثار  «صد سال تنهایی»و  «عشق سال های وبا» ، «ساعت شوم» ، «زنده ام که روایت کنم» ، «پرندگان مرده» ، « از عشق و شیاطین دیگر» و... هنرش را به جهانیان عرضه داشته است در ششم مارس 1928 در دهكده ي "آراكاتاكا" در منطقه ي "سانتامارا" در کلمبیا به دنيا آمد.

وي در بین مردم کشورهای «آمریکای لاتین»با نام «گابیتو» به معناي «گابريل كوچك» مشهور است. او  به گفته ی خودش نوشتن را با خواندن اثری از «کافکا»آغاز کرده ، در سال ۱۹۴۱ اولین نوشته‌هایش را در روزنامه‌ای به نام که مخصوص شاگردان دبیرستانی بود منتشر کرد و در سال ۱۹۴۷ به تحصیل رشته حقوق در دانشگاه بوگوتا پرداخت و همزمان با روزنامه آزادیخواه ال‌اسپکتادور به همکاری پرداخت. در همین روزنامه بود که گزارش داستانی «سرگذشت یک غریق» را به صورت پاورقی چاپ شد.گارسیا مارکز که به شدت تحت تاثیر «ویلیام فالکنر»، نویسنده آمریکایی، بود، نخستین کتاب خود را در ۲۳ سالگی منتشر کرد که از سوی منتقدان با واکنش مثبتی روبرو شد. وی سرانجام در روز پنجشنبه ۱۷ آوریل ۲۰۱۴ (۲۸ فروردین ۱۳۹۳)، در ۸۷ سالگی، در مکزیکو سیتی درگذشت.

در اینجا به معرفی برخی از آثار این نویسنده ی شهیر که جایزه ی نوبل ادبیات را نیز دریافت کرده می پردازیم.

«صد سال تنهایی»

«صد سال تنهایی» واقعه ی بزرگ ادبیات آمریکای جنوبی در سالهای اخیر است. این کتاب موفقیتی بی نظیر داشته  و تقریبا به تمام زبان های زنده ی دنیا ترجمه شده است. مارکز در رمان صد سال تنهايي به شرح زندگي شش نسل از خانوادة«بوئنديا »مي‌پردازد که نسل اول آن‌ها در دهکده‌اي به نام«ماکوندو» ساکن مي‌شود. داستان از  یاداوری خاطرات کودکی سرهنگ «آئورلیانو بوئندیا» آغاز می شود. او که اکنون در انتظار اعدام است به خاطرات دوران کودکی اش باز می گردد و بعداز ظهر دوردستی را به یاد می آورد که پدرش «خوزه آرکاردیو بوئندیا» او را برای کشف یخ با خود برده بود. در ان زمان دهکده ی ماکوندو تنها بیست خانه ی کاهگلی و نئین داشت. دهکده ای که پس از ازدواج «خوزه آرکاردیو بوئندیا» و «اورسلا» با هم ایجاد شد. اورسلا که میدانست حاصل ازدواج خاله اش با پسر دایی خوزه ، بچه ای با دم تمساح بود ، از بچه دار شدن می ترسید . اهالی ده خوزه را بابت این مسئله مورد تمسخر قرار می دادند . و سرانجام  این زوج همراه با عده ای دیگر از اهالی که انها هم از بچه دار شدن می ترسیدند مهاجرت کردند و دهکده ی موکوندو را بناکردند....

«زندگی این افراد در دهکده موکوندو و ماجراهای پیش روی آنان در طول سالها خواندنی و زیباست.»

دهکده ی تخیلی ماکوندو که مارکز در این کتاب آورده است شاید الهام گرفته از دهکده ی محل تولد او «آرکاتاکا» و دوران کودکی اش که در خانه ی پدربزرگش سپری شده بود باشد، خانه ای  پر از شبح و اسکلت و گنج های مدفون در دیوارهایش ، و همینطور داستان خانواده ی بوئندیا شبیه به داستان هایی است که مادر بزرگش در کودکی برایش تعریف می کرده است.

«ناتالیاجینزبورگ» نویسنده ی ایتالیایی درباره ی رمان صد سال تنهایی می گوید:

«صدسال تنهایی را خواندم مدتها بود اینچنین تحت تاثیر کتابی واقع نشده بودم، اگر حقیقت داشته باشد که می گویند رمان مرده و یا در احتضار است پس همگی از جای برخیزیم و به این آخرین رمان سلام بگوییم»

«جفری ولف» منتقد مجله ی نیویورک درباره ی این رمان می نویسد:

« کتابی است که مدتها در بین ما خواهد ماند، منحصر به فرد است، سراپا جادوست، معجزه گر است»

«زنده‌ام که روایت کنم»

«زنده‌ام که روایت کنم» یک اتوبیوگرافی خودنوشت از زندگی مارکز است وی در آن به شرح وضعیت زندگی شخصی و اجتماعی اش می پردازد. مارکز در این کتاب خاطرات دوران کودکی، نوجوانی و نخستین سال‌های جوانی‌اش را، با صداقتی بی‌نظیر، به خواننده پیشکش می‌کند؛ او در خلال این خاطرات به شکلی زیبا و هنرمندانه به بیان اتفاقات تاریخ معاصر کشورش نیز می پردازد.  ماركز در اين كتاب با روايت بخشى از زندگى خويش به ريشه يابى و بيان موقعيت‌هايى مى پردازد كه باعث خلق آثار ادبى اش شده اند و او را تبدیل به نویسنده ای بزرگ کرده است. نکته ی جالب توجه این اثر این است که مارکز زندگی نامه اش را از زمان تولدش شروع نمی کند بلکه این گونه اغاز می کند:

 «مادرم از من خواست براى فروش خانه همراهش بروم. صبح آن روز از روستاى دورافتاده اى که خانواده ام در آنجا زندگى مى کرد به «بارانکیا» آمده بود بى آنکه از جا و مکانم کوچک ترین نشانى داشته باشد...» که این نیز یکی از زیبایی های اثر اوست او با این کار ظریف و هوشمندانه در همان ابتدای کار با برانگیختن کنجکاوی خواننده او را دعوت می کند تا مشتاقانه سطر به سطر کتاب را دنبال کند. «زنده‌ام که روایت کنم»، اثری است که بر دنیای داستانی مارکز پرتویی روشنی‌بخش می‌افکند و امکان رهیافتی نوین به جهان خیالیِ یکی از بزرگ‌ترین داستان‌نویسان معاصر را فراهم می‌سازد.

«عشق سال های وبا»

 کتاب «عشق سال های وبا» یکی از شاهکارهای مارکز است که از برترین اثار جهان به شمار می رود، او در این داستان، از عشق و جاودانگی آن سخن گفته است. او در کتابهایش مطالبی را به تصویر می کشد که خوانندگان را به تحسین و شگفتی وا می دارد. مثلا در همین رمان ،چگونه به ذهن کسی خطور می کند شخصیتهای به ظاهر نخست داستان را با ان همه دانش و اگاهی به گونه ای به قتل برساند که خواننده پس از چند بار مطالعه ی کتاب متوجه شود که ماجرای آن به سادگی و کاملا اتفاقی و غیر ارادی و نیز پایه و اساسی جز عشق نداشته است...

ماجرای این داستان از یک خودکشی اغاز می شود و به دنبال ان داستان هایی از عشق پدیدار می شوند . در دل هریک از ماجراهای داستان، روایتی دیگر نهفته است و شخصیت های اصلی رمان هر کدام داستان خود را تعریف می کنند و در کنار داستان با قصه ی شخصیت دیگر داستان رو در رو می شویم، شخصیت دیگر راوی می شود و داستان پیش می رود تا همه چیز شکل بگیرد .

در قسمتی از این کتاب می خوانیم:

«مطالب نامه درباره ی عشق و سالخوردگی و مرگ بود.انگاره هایی که در ذهنش همچون پرندگان شب حضور داشتند و هرگاه می کوشید ان ها را بگیرد پرهایشان می ریخت و می گریختند. به هرحال انچه می خواست بداند در نامه مطرح بود و بار دیگر از اینکه شوهرش زنده نبود دچار انوهی فراوان شد.»

«ساعت شوم»

مارکز که به گفته ی خودش نویسندگی را پیش از این که خواندن و نوشتن یاد بگیرد با نقاشی کشیدن آغاز کرده ، در این داستان زندگی روزمره یک شهر و شهروندانش را به تصویر می کشد،  کشیش و شهرداری که هر کدام سعی دارند مردم را به شیوه خودشان رهبری کنند . اتفاقات ساده ای که در حین حل کردن شان اتفاقات عظیم تری را باعث می شوند و .....

«ساعت شوم» از جمله آثار معروف گابریل گارسیا مارکز است که به محض انتشار در سال 1961 میلادی جایزه ادبی کلمبیا را نصیبش کرد.

بخشی از کتاب:

«صدای نه زیر و نه بم پدر انخل زنگی نداشت.با دیدن میدان خلوت ، درختان بادام خفته در زیر باران و سوت و کوری ده مانند آن سپیده دم گرفته ی ماه اکتبر احساس کرد که به دست فراموشی سپرده شده است اما همین که با صدای باران اخت شدو آهنگ درخشان و اندکی رویایی قره نی پاستور را از ان طرف میدان شنید صبح برایش شکفته شد.»

دیگر اثار این نویسنده که به فارسی هم ترجمه شده است عبارت اند از:

«پاییز پدرسالار» ،«ژنرال درهزار توی خود»،« خاطرات روسپیان غمگین من» که البته این کتاب در ایران توقیف شد.

«طوفان بزرگ »،«کسی به سرهنگ نامه نمی نویسد»، «تشیع جنازه مادر بزرگ»، «داستان باورنکردنی و غم‌انگیزارندیرا و مادربزرگ سنگدل‌اش»، «گزارش یک مرگ»،« زائران غریب (مجموعه داستان کوتاه، همچنین با عنوان قدیس)»،«ازعشق و دیگر شیاطین» برخی از داستانهای کوتاه این نویسنده هستند.

در ایران چندین مجموعه داستان کوتاه از مارکز نیز به چاپ رسیده که بیشتر آن‌ها از کتاب‌های مختلف وی جمع‌آوری شده‌اند و نسخه مشابهی در کتاب‌های اصلی نویسنده ندارند.

«پرندگان مرده»، احمد گلشیری، انتشارات نگاه

«روزی همچون روزهای دیگر»، نیکتا تیموری، انتشارات آریابان

«زنی که هرروز راس ساعت ۶ صبح می‌آمد»، نیکتا تیموری، انتشارات آریابان

«قدیس»، قهرمان نوری، انتشارات آریابان

«بهترین داستان‌های کوتاه گابریل گارسیا مارکز»، احمد گلشیری، انتشارات نگاه

«زیباترین غریق جهان (بهترین داستان‌های کوتاه)» گابریل گارسیا مارکز، رضا دادویی، انتشارات سبزان

«زیباترین غریق جهان»،«بوی خوش گواوا» ،«سفر پنهانی میگل لیتین به شیلی»،«گزارش یک آدم‌ربایی»، «زیستن برای بازگفتن»و«یادداشت‌های روزهای تنهایی».

 

 

 

 

 

 

کد خبر 487275

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha