خبرگزاری شبستان: روحانی فاضل و ژرفاندیش، استاد حجتالاسلام والمسلمین میرباقری از عالمان اهل نظر به ویژه در زمینه غربشناسی نقادانه، مباحث مربوط به فلسفه اصالت ولایت، نقد علوم انسانی مدرن و مباحث اعتقادی هستند. آنچه پیش روی شماست متن سخنرانی ایشان در حرم مطهر حضرت معصومه (س) در 11 مهر سال 89 است.
یکی از مهمترین واجبات و تکالیفی که متوجه ما هست و باید به انجام آن اهتمام داشته باشیم، معرفت نسبت به ساحت مقدس معصومین علیهمالسلام است، معرفت و محبت خدای متعال هدف نماز، روزه، حج، انفاق مالی، جهاد فی سبیلالله و سایر دستوراتی است که انجام میدهیم. بعد از ایمان بالله هیچ چیزی به اندازه نماز مورد تأکید نیست اما خدای متعال میفرماید اقم الصلاة لذکری، اقامه صلاه برای رسیدن به ذکر و برای رسیدن به توجه خدای متعال است.
امیرالمؤمنین در نهجالبلاغه وقتی پیرامون نماز بحث میکنند، میفرمایند نمازهای پنجگانه مثل چشمه جوشان آب ملایمی است که درب خانه باشد و انسان روزی پنج بار در این آب شستوشو کند، همانطوری که با این شستوشو دیگر آلودگی در بدن انسان نمیماند، نماز هم همینطور است، همه غفلتها و شرکها را پاک میکند. به ما میگویند صبح قبل از هر کاری نماز بخوانید، حالا نوافل یا آن دو رکعت فریضه را داشته باشید تا آثار غفلتهایی که در شب تا صبح عارض بر انسان شده از بین برود.
رسیدن به معرفت الله واجب اصلی است
در وسایلالشیعه از تهذیب و سایر مجامع روایی نقل کردند که حضرت فرمود: اگر کسی هر روز نماز جعفر طیار را بخواند همه آلودگیهایی که از روز گذشته تا آن زمان داشته پاک میشود، هفتهای یک بار که بخواند آلودگیهای آن هفته انسان پاک میشود، مثل اینکه فرض کنید آدم اگر هفتهای یک بار حمام برود، این قذرات یک هفته از بین میرود، همچنین فرمود اگر سالی یک بار هم این نماز را بخواند کدورتهای یک سال را میشود گرفت. خاصیتش این است که غفلتها، شرکها، گناهها و دوریهایی که عارض بر قلب انسان شده را پاک میکند چرا انسانی که یک روز در میان شستوشو میکند آخر هفته هم یک شستوشوی کامل میکند؟ چون نمیخواهد آلوده باشد، همین که احساس نوعی آلودگی ظاهری میکند، خودش را شستوشو میدهد. این خصلت آب از نعمتهای الهی است. آلوده شدن نفس هم جزء نعمتها است، این شستوشویی هم که خدای متعال قرار داده جزء نعمتها است، اگر انسان آلوده نمیشد باورش میآمد که موجود مهمی است ولی اگر یک ماه دستش به آب نرسد کمکم میفهمد که این خبرها هم نیست! باطن انسان هم همینطور است.
غفلتها و گناهانی که میآید همین آلودگی است، بعضی ممکن است هر روز نماز جعفر بخوانند، همین که احساس بوی گناه از او استشمام میشود لطافت روحیاش موجب میشود بلافاصله خودش را اصلاح کند.
همه این دستوراتی که داده شده برای این است که انسان به مقام معرفت، محبت، خشوع و خضوع در مقابل خدای متعال برسد، بنابراین واجب اصلی همین است، هرگز نباید از آن غافل شد، گاهی اوقات ما از آن غافل میشویم، متوجه نیستیم که باید به معرفتالله برسیم، معرفتالامام هم همینطور است، جزء واجبات اصلی ماست و ما کار دیگری نداریم جز اینکه خروجی ما از دنیا این باشد که به معرفتالامام برسیم و اگر هم نرسیده باشیم من مات و لا یعرف امامه ما میته جاهلیه. هر چه مکتسبات انسان زیاد باشد او را نجات نمیدهد، آن چیزی که انسان را نجات میدهد این است که وقتی از دنیا میرود این معرفتالامام را کسب کرده باشد و الا اگر به این نرسد نمازها و روزهها فایدهای ندارد مات میته جاهلیه، مرگش لقاءالله و قرب و رضوان نیست.
راز عبور به سلامت از پل صراط معرفت الامام است
وقتی انسان از دنیا سالم عبور میکند که به معرفتالامام رسیده باشد والا به سلامت از این صراط عبور نکرده و در آخرت هم در صراطی که انسان را به بهشت و رحمت خدا هدایت میکند، میلغزد ولی اگر انسان از دنیا که خارج میشود معرفت امام را کسب کرده باشد، همینطوری که در دنیا بهرهمند شده، بارش را در دنیا بسته، در آخرت هم بارش بسته میشود و از صراط عبور میکند.
فرصتهایی که در اختیار ما قرار میگیرد مثل ایام شهادت یا ایام اعیاد ائمه علیهمالسلام، برای این است که انشاءالله راهی به سوی معرفت امام علیهمالسلام برای ما پیدا شود، این معرفت هم از معرفتهای ظاهری شروع میشود و تا آن معرفتهایی که مربوط به مراتب باطنی ولایت ائمه علیهمالسلام است و برای خواص حاصل میشود، ادامه مییابد. انشاءالله همه ما جزء آن خواص باشیم، یعنی اینطور نباشد که قانع به این معرفتهای ظاهری باشیم، باید معرفت ما رشد کند به درجات معرفت باطنی برسیم و به تعبیر روایات به معرفت به حقیقت نورانیت ائمه علیهمالسلام راه پیدا کنیم، این هم یک مناسک و قواعدی دارد.
شروع معرفت از تسلیم است
تسلیم شرط اصلی معرفت است، انسان اگر فرمایشات ائمه علیهمالسلام را عمل نکند و تسلیم آنها نباشد، راه معرفت به رویش بسته میشود، شروع معرفت از تسلیم است، انسان به اندازهای که حرف گوش میدهد به او معرفت و محبت میدهند تا اینکه آرام آرام تحمل او افزایش پیدا کند، با بلاهای الهی روحش آماده شود آن وقت آن حقایق معرفت را به انسان عنایت میکنند، معرفت بالنورانیه چیزی است که تحمل میخواهد، چیزی است که انسان یا باید از ملائکه مقرب باشد که ما نیستیم یا از انبیای مرسل الهی باشد که ما نیستیم یا باید لااقل عبد ممتحن باشد و خودش را برای امتحانها یا ریاضتهایی که منتهی به معرفت و محبت میشود آماده کند تا انشاءالله خروجیاش محبت و معرفت شود وگرنه کار بسیار سختی است.
آشکار شدن حقیقت توحید به دیدن آیات الهی در درون انسان است
در احوالات مرجع بزرگ مرحوم شیخ محمد تقی آملی هست که من از استادمان مرحوم آقای قاضی دستوری برای زیارت و لقاء امام زمان (عج) خواستم، دستوری دادند که در مسجد کوفه مشغول آن ریاضت شدم تا آن شب موعود فرا رسید، دیدم از دور نوری به طرفم میآید (پیداست منزلتی از تجلیات امام زمان (ع) بوده است مرتبه کامله که نصیب کسی نمیشود) وقتی این نور به من نزدیک شد، نزدیک بود قالب تهی کنم، التماس کردم آقا دیگر بس است، احساس کردم اگر یک قدم دیگر نزدیک شوند من دوام نمیآورم؛ هر چیزی تحمل میخواهد، باید آرام آرام انشاءالله با برنامهریزی خودمان را آماده کنیم تا آن انوار معرفت و نور یقین به قلب ما وارد شود، انوار امام را در ظاهر و باطن، در درون و بیرون خودمان ببینیم، شاید معنای سنریهم ایاتنا فی الافاق و فی انفسهم حتی یتبین لهم انه الحق همین است، انسانی که میتواند در درون خودش و در بیرون همراه با امام باشد، این به حقیقت توحید یتبین له انه الحق برایش حقیقت توحید میرسد آشکار میشود، آشکار شدن حقیقت توحید به این است که انسان در درون خودش آیات الهی و در بیرون هم معصومین و اولیای خدا را ببیند، انوار وجود مقدس امام زمان را، همیشه با خودش ببیند و احساس کند. هر چه دارد از شئون ولایت آنهاست و هر چه در بیرون است همینگونه است. اگر انسان خدا را در این حقیقت مشاهده کرد آنگاه به حقیقت توحید راه پیدا میکند.
همه اسماء حسنای الهی در ائمه اطهار ظاهر است
حالا چند جملهای راجع به وجود مقدس ائمه اطهار تقدیم کنیم، البته هر چه بگوییم باید عذرخواهی کنیم. عذر تقصیر و قصور، یک مقدار در معرفت کوتاهی و ظلم کردیم و یک مقدار هم قصور کردیم یعنی هر چه هم که تلاش کنیم و ریاضت بکشیم، باز نمیتوانیم مدح ائمه علیهمالسلام را بگوییم، وقتی خدای متعال در قرآن آنها را مدح کرده است، ما هر چه بگوییم اگر مذمت نباشد، بیان حقیقت آنها نیست! حقیقت آنها فراتر از این حرفها است.
ائمه معصومین همه کمالات را دارند و همه اسماء حسنای الهی، علم، قدرت، حکمت، عزت، غنا، همه این شئون خدای متعال در آنها ظاهر شده و به نحو کمال هم عنایت شده است. آنچه دیگران غیر از 14 معصوم دارند همه نازله آن چیزی است که به معصومین دادهاند، اصل آنچه خدای متعال در عالم خلقت ایجاد کرده است در وجود آنهاست؛ حتی انبیای اولوالعزم و ملائکه مقرب آنچه دارند از معصومین علیهمالسلام است.
در روایات وقتی علوم الهی را میشمرند میفرمایند از 72 حرف بعضی از انبیاء اولوالعزم هشت حرف و بعضی 15 حرف را داشتند، اما تمام این 72 حرف از علم در محضر ائمه معصومین هست در یک روایت نورانی حضرت فرمود. آصف ابن برخیا که تحت بلقیس را از یمن برای حضرت سلیمان در یک چشم بهم زدن حاضر کرد یک حرف از 72 حرف اسم اعظم را داشت، در بعضی از روایات دارد که یک قطره از دریا را داشت و همه آن 72 حرف علم در نزد ماست، آنچه همه انبیا و خوبان دارند از همین مقوله است.
انبیا در عالم ارواح شاگرد نبی اکرم (ص) بوده اند
در روایات هست که انبیا در عالم ارواح شاگرد نبی اکرم (ص) بودند و حضرت مبعوث به آنها بوده و لذا در عالم قیامت هم نبی اکرم (ص) شاهد بر آنهاست، همانگونه که انبیاء شاهد بر اممشان هستند. اینکه در قرآن دارد در روز قیامت نبی اکرم (ص) شاهد بر انبیا هستند شاید نکتهاش همین است که حضرت مبعوث بر انبیاء بودند، انبیای الهی در عالم ارواح علوم توحید را از نبی اکرم (ص) فرا گرفتند.
یکی از شئونی که ائمه علیهمالسلام دارند که این شأن در وجود مبارک امام صادق (ع) بر اساس مأموریتی که داشتند ظهور پیدا کرد علم است؛ حضرت در یک دوران کوتاه علوم الهی را منتشر کردند، در حقیقت علم الهی به آنها عنایت شده و این علم از صافی وجود آنها عبور و تنزل و تجلی در عالم انسانی پیدا کرده است. غذایی را مادر میل میکند و به غذای لطیف و لذیذی برای طفل تبدیل میشود، جهاز هاضمه طفل تحمل آن غذا را ندارد، اینطور نیست که اگر این علوم و معارف بر قلب ما تجلی کند، ما بتوانیم تحمل کنیم؛ آن حقیقت بر قلب وجود مقدس امام صادق (ع) نازل میشود از وجود ایشان عبور میکند و ایشان این حقیقت را بر قلب و فهم ما تجلی میدهند آنگاه به هر کس به اندازه فهمش میدهند یعنی اگر در یک مجلس هزار نفر نشسته باشند و حضرت یک حدیث را بخوانند به هر نفر به اندازه ظرف خودش مطلب را میفهمانند؛ این برای معصوم کار سختی نیست یعنی گویا به هر کسی خصوصی حرف میزنند به حسب ظاهر انسان میگوید همه یک چیز میشوند ولی آنچه امام القا میکند به هر کسی به اندازه ظرف و فهم اوست.
امام معدن الرحمه است و علم هم همینطور است
هذا عطاونا فامنن او امسک بغیر حساب، به هر کسی به هر اندازهای بخواهند میدهند به امام واگذار شده که به اندازه ظرفیت و رشد انسانها به آنها عنایت کند، به هر کسی هم یک چیز عنایت میشود، اینطور نیست که به همه یک حرف را عنایت کنند، از این دست روایات زیاد داریم، مثل روایت معروف موسی بن اشیم که مرحوم کلینی در کافی نقل کردهاند.
گویا راوی شاگرد قتاده از علمای اهل سنت بوده است میگوید آمدم مدینه محضر امام صادق (ع) که ببینم علم حضرت چقدر است؟ در مجلس نشسته بودم که یک نفر آمد معنای یک آیه را پرسید و حضرت به او جواب دادند، نفر دوم آمد همان آیه را پرسید و حضرت جواب دومی دادند، من خیلی نگران و مضطرب شدم که با این تعریفی که از امام صادق (ع) میکنند چگونه در یک مجلس یک آیه را دو جور معنا میکند، در حالی که آن عالم اهل سنت یک و هم اشتباه نمیکند! سومی آمد همین آیه را سؤال کرد و حضرت جواب سومی دادند، من کمی آرام شدم و متوجه شدم نکتهای در این جوابهای متفاوت هست. مجلس که خلوت شد حضرت به من فرمودند فلانی خدای متعال به سلیمان ملک داده و بعد هم فرموده هذا عطاونا فامنن او امسک بغیر حساب، به هر کس میخواهی بده میخواهی نده، عطا است. حضرت فرمود خدای متعال به سلیمان بخشیده، آیا به پیامبرش نبخشیده است؟ بعد فرمود آیهای در قرآن که دلالت میکند، خداوند به پیامبرش عنایت کرده این آیه است و ما اتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا، آنچه پیامبر به شما دستور میدهد و ایتاء میکند بگیرید و هر چه شما را از آن منع میکند اجتناب کنید یعنی به پیامبر خدا حق ولایت و سرپرستی دادهاند و در این حق ولایت و سرپرستی که دادهاند به هر کس هر دستوری دادند باید عمل کند، اینکه چه دستوری بدهند، حق معصوم است یعنی سرپرستی و هدایت و اعطای معرفت به عباد به نبی اکرم (ص) واگذار شده است.
بعد فرمود این به ما معصومین هم داده شده است، بنابراین به هر کس هر چه گفتیم سهمش همان است، اینکه یک آیه را سه جور معنا میکنیم و به سه نفر سه چیز میگوییم چون هدایت به ما واگذار شده است البته میدانید عصمت است و آنچه آنها انجام میدهند همان کار خداست و عین مشیت خداست، عین حکمت و عدل و فضل است، اینطور نیست که جور و ظلم و جهل و بیحکمتی در آن باشد، آنها خزان علم الله هستند، علم انسان باید از واسطه معصوم بگذرد همانگونه که همه ارزاق دیگر ما هم همینطور است بیمنه زرق الوری سبب متصل بین سماء و ارض، بین عالم بالا و عالم پایین وجود مقدس امام است، همه حقایق و همه ارزاق از وجود مقدس امام میگذرد و به ما میرسد، چه آنهایی که رحمانی است و چه آنهایی که رحیمیه است همه از بستر امام میگذرد، امام معدن الرحمه است و علم هم همینطور است که علم الهی در اختیار امام است.
علم الهی که ورود به قلب امام پیدا میکند همان حقیقت کتاب الهی است
اصل علم از محضر خدای متعال است به قلب امام وارد میشود و آن علم الهی که ورود به قلب امام پیدا میکند همان حقیقت کتاب الهی است، کتب انبیای الهی، علم الهی است که به قلب این انبیا نازل شده است، بعد انبیا واسطه میشدند و این علم را به قلوب امت میرساندند و قلبها را با این علم خودشان سیراب میکنند و به معرفت میرساندند، پس علم کامل بدون حجاب همان کتاب الهی و همان قرآن است که تنزل پیدا کرده است. خدای متعال در کتابش تجلی کرده، از جمله تجلیات تجلی علم است، علم الهی در این کتاب تجلی پیدا کرده و این علم وارد بر قلب امام میشوند لذا در خود قرآن توضیح میدهد که موطن قرآن قلب الامام است، اگر کسی توانست خودش را به آن استان شریف نزدیک کند و حقایقی از قلب امام به قلبش برسد به معرفت امام نزدیک میشود. خدای متعال میفرماید قرآن در قلب امام است بل هو آیات بینات فی صدور الذین اوتوا العلم. قرآن در صدر امام نازل میشود یا اینکه در قرآن میفرماید نزل به الروح الامین علی قلبک روحالامین قرآن را بر قلب تو نازل کرده، موطن این حقیقت قلب نبی اکرم است بل هو آیات بینات فی صدور الذین اوتوا العلم، همه قرآن آیات الهی است که آیات واضح و بین هم هست، در صدور آن انسانهایی است که خدای متعال به آنها علم داده است، حضرت فرمودند ببینید: خدای متعال وقتی میخواهد بگوید موطن قرآن کجاست؟ نمیفرماید بین دو جلد کتاب است، میفرماید جایش در قلب کسانی است که خدا به آنها علم الهی عنایت کرده است حقیقت قرآن به قلبشان وارد شده است محل ظهور و نزول قرآن قلب آنها است، پس سرچشمه علم امام این است.
اصل حقیقت و هدایت نزد ائمه است
امام مراتبی دارد، یک مرتبهاش این مرتبه ظهور در عالم دنیا است اما در عین حال در عالم برزخ و بالاتر از عالم برزخ هم هست، در عالم ارواح هم هست، در عالم اظله و اشباح هم هست و در همه این عوالم همزمان امام علیهالسلام حضور دارد، همین الان که امام در دنیا نشستند، در عالم ملکوت هم بر عالم ملائکه احاطه دارند و ملائکه از محضر ایشان فیض میبرند، خود عالم ملائکه مراتبی دارد و مراتب بالاتر از عالم ملائکه هم هست، امام علیهالسلام در همه این مراتب همزمان حضور دارند، لذا اگر ما بخواهیم امام را بشناسیم، آرام آرام باید به درجات بالا سیر کنیم، به آن استان به تدریج نزدیک شویم، باید رشد کنیم تا در این عوالم بالا برویم، به اندازهای که در این عوالم ما را سیر میدهند به همان اندازه به معرفتالامام میرسیم، تازه در هر عالمی که میرویم اینطور نیست که ما بتوانیم حقیقت امام را در آن عالم بشناسیم همانگونه که امام علیهالسلام وقتی به این عالم دنیا میآیند، همه حقایقی را که در این عالم اظهار میکنند سهم این عالم است اما همه آنها که به ما نمیرسد، قرآن هم همینطور است؛ قرآن هم حقیقتی است که از عالم بالا نازل شده و در هر عالمی حضور و ظهوری دارد، ما به اندازهای که به این انسان نزدیک میشویم میتوانیم از آن بهرهمند شویم و به معارف برسیم و آن حقایق معارف در اختیار ما قرار گرفته است لذا اگر کسی میخواهد رشد کند راهش این است که فقط دنبال علم ائمه علیهمالسلام باشد، اصل حقیقت و هدایت در آنجاست، در جاهای دیگر اگر چیزی باشد نازله آن است و یا اصلا هدایت نیست! لذا امام علی (ع) در حدیث نورانی که در کافی نقل شده فرمودند که ما و دشمنانمان یکسان نیستیم، لذا آنهایی که رو به ما میآورند یا آنهایی که رو به دشمن ما میآورند یکسان نیستند، فرمودند فلا سواء من اعتصم الناس به ولا سواء، اینطور نیست آنهایی که مردم به آنها متمسک شدند با ما یکی باشند، بعد حضرت توضیح دادند حیث ذهب الناس الی عیون کدره یفرع بعضها فی بعض، مردم رفتند سراغ چشمهها و ظرفهایی که اینها علمشان کدر و آلوده است، آلوده به ظلمت و نفسانیات است و جوششی هم ندارد از این ظرف به آن ظرف میریزد، در ظرف دوم که میریزید آلودگی این ظرف را هم به خودش میآورد و ذهب من ذهن الینا، آن کسانی که رو به ما میآورند الی عیون صافیه رو به چشمههای زلالی آورند که تجلی بامر ربها لا نفاد لها و لا انقطاع، هم به اذن پروردگار جاری است، وهم عین حق است، زلال و مصفا است و آلوده به جهل نیست و هم اینکه نهایت است و منقطع نمیشود و پایانی ندارد، لذا سرچشمه علم آنجاست، امام صادق (ع) مأموریت الهیشان این بود که این علم را اظهار کنند و به اندازه ممکن یعنی به اندازهای که مورد نیاز ما تا عصر ظهور است، اظهار شده، انشاءالله حضرت ظهور پیدا کنند و مراتب کامله آن علم به وسیله ایشان ظهور پیدا کند، ظهور علم نیاز به تحمل دارد، فرمود کلام ما صعب مستصعب است، همانطوری که ولایت تحمل میخواهد کلامشان هم تحمل میخواهد.
در زیارت جامعه محتمل لعلمکم کبیره خواندید، اینطور نیست که راحت با حضرت حرف بزنند، گفت آقا چرا جد شما –امیرالمؤمنین- برای اصحابشان از علم و حقایق میگفتند و شما نمیگویید؟ فرمود آنها ظرفیت داشتند. شما تحمل ندارید و حرف در درونتان جا نمیگیرد، امام زمان که تشریف میآورند تصرف میشود، عقول کامل میشوند، تحمل بالا میرود، حقیقت علم هم ظهور پیدا میکند، لذا فرمود 27 حرف اگر علم باشد آنچه باید اعطا بشود دو موردش اعطا شده و 25 حرفش را حضرت میآورند یعنی علم امام (ع) ظهور پیدا میکند البته علوم اینکه ما خیال میکنیم نیست بلکه چیز دیگری است. تحمل میخواهد به اندازه تحمل انسان به او عنایت میکنند، به اندازه تحمل تا قبل از ظهور هر چه باید اظهار بشود، وجود مقدس امام صادق و امام باقر (ع) اظهار کردهاند و همه باید سر آن سفره بنشینند و از این سفره استفاده کنند و همان چیزی را که بیان کردند ما هنوز به آن نرسیدیم و اول راهیم، خیلی حقایق در کلمات و بیاناتشان هست که هنوز به دست نیامده است، این تصرفی هم که کردند مدتش خیلی طولانی نبوده و در فضای عادی هم نبوده است؛ خیلی مواقع تحت نظر بودند، حضرت را میبردند به حیره که پایتخت سفاح بود قبل از بغداد، حضرت تحت نظر بودند، تا قبل از امام صادق (ع) خیلی اوقات بعضی از دوستان ائمه علیهمالسلام برای مسایل فقهیشان به علمای اهل سنت محتاج میشدند (این هم ظلمی بود که به اهل بیت شد. مرحوم علامه طباطبایی میگویند از امام حسین علیهالسلام سه تا روایت فقهی بیشتر در وسایل نیست یعنی از ایشان مسئله فقهی هم پرسیده نمیشد) اما بعد از امام صادق (ع) همه معارف دنیای اسلام به ایشان برمیگردد، این یکی از کارهای کوچک ایشان است، فقه اهل سنت به شدت تحت تأثیر فرمایشات امام صادق است، نه فقهشان بلکه کلام و عرفانشان هم تحت تأثیر قرار گرفته است. ائمه اربعه اهل سنت یا مستقیم یا غیرمستقیم شاگرد امام صادق هستند و افتخار میکنند، دشمنان اسلام در آن زمان یکی از شیطنتهای مهمی که کردند این بود که همراه با تغییر مسیر سیاسی دنیای اسلام، مسیر حقایق فرهنگی نبی اکرم (ص) را هم عوض کردند و این تغییر مسیر هم با برنامهریزی بود، مثل آنچه در دوره اصلاحات در کشور ما اتفاق افتاد. آنهایی که به قول خودشان به توسعه سیاسی معتقد بودند با تدبیر و برنامهریزی فرهنگ غرب را به سرعت وارد کشور کردند و میخواستند مفهوم دینداری را تغییر دهند چون اعتقاد آنها این بود که باید به طرف دنیای مدرن حرکت کنیم، کشور را مدرنسازی کنیم و در مسیر مدرنسازی کشور باید اعتقادات دینی مردم را متناسب با تجدد تغییر دهیم، قرائت دینی را عوض کنیم برای اینکه اعتقادات و معارف دینی را عوض کنند برنامهریزی کردند با برنامهریزی فرهنگ غرب و کلام جدید غرب را وارد عرصههای فرهنگی ما کردند و شبهات فرهنگی به وجود آوردند؛ به قول مقام معظم رهبری تهاجم فرهنگی کردند. در دوره خلفای جور، بنی امیه و بنی العباس و قبل از آن اولیای سقیفه نیز قصه همین است، اینکه مسیر فرهنگی اسلام به سوی انحرافاتی رفت که اعتقادات توحیدی و مرز توحید در معرض خطر قرار گرفت از این ناحیه بود. انحرافاتی که پیش آمده همه تدبیر شده بود. یکی از جلوههای کار فرهنگی امام صادق (ع) این است که این خط را کور کردند. دیگر این مسیر بعد از امام صادق ادامه پیدا نکرد. هم با آن معنویت مبهمی که عرفان صوفیانه غلط بود، نه تصوف صحیح، مبارزه کردند و هم با اعتقادات کلامی منحرف و هم فقه را به بالندگی رساندند بعد از امام صادق (ع) مسیر معارف و فرهنگ در دنیای اسلام عوض شده است که هنوز هم ادامه دارد و انشاءالله ادامه خواهد داشت.
والسلام علیکم و رحمهالله و برکاته
استاد حجتالاسلام والمسلمین سیدمهدی میرباقری، ماهنامه فرهنگ عمومی
پایان پیام/
نظر شما