خبرگزاری شبستان - گروه قرآن و معارف: روایتی در اصول کافی آمده است که از حضرت عیسی علیه السلام پرسیدند: "من نجالس؟" ما با چه کسانی همنشینی و نشست و برخاست داشته باشیم؟ قال الحواریون لعیسی بن مریم علیه السلام: من نجالس؟ قال: من یذكر كم الله رؤیته و یزید فی علمكم منطقه و یرغبكم فی الایمان عمله. حواریون از حضرت می پرسند مجالست و مؤانست ما با چه کسانی باشد؟ حضرت در پاسخ فرمودند با کسی مجالست کنید که دیدن او شما را به یاد خدا بیاورد. یعنی چه؟ یعنی حالات و رفتار او به گونه ای باشد که شما از گفتار و رفتار او به یاد خدا بیفتید. و یزید فی علمكم منطقه / یعنی سخن او بر علم و دانش شما بیفزاید. نه این که بروید در مجلس کسی بنشینید و بعد از گذشت زمان قابل توجهی ببینید که دست تان خالی است و چیزی دستگیرتان نشده است. و یرغبكم فی الایمان عمله / حضرت در پایان این پند کوتاه اما جامع می فرماید با کسی باید مجالست کنید که عمل او شما را به ایمان ترغیب کند.
این نکته یکی از مهم ترین نقاط کلیدی در پیمودن راه حق و از میان برداشتن ناهمگونی علم و عمل در انسان است چون همچنان که اشاره شد یکی از عوامل ایجاد ناهمخوانی میان علم و عمل در انسان غفلت است اما حضور در مجالس کسانی که با این خصوصیات باشند یعنی دیدن آن ها انسان را به یاد خدا بیندارد و سخن آن ها به علم انسان بیفزاید و رفتار آن ها ایمان انسان را غنی کند و پرده های غفلت را کنار می زند. اگر این اتفاق بیفتد انسان به سمت عمل گرایی سوق پیدا می کند و ضعف های عملی خود را جبران می کند.
سرویس "قرآن و معارف" در سلسله گفتگوهایی با کارشناسان به بررسی ابعاد مسأله تضاد میان علم و عمل یا گفتار و رفتار به عنوان یکی از مهم ترین آسیب های فرهنگ عمومی می پردازد. آنچه در ادامه می آید بخش سوم و پایانی گفتگو ما با حجت الاسلام و المسلمین علی اکبر بابایی، کارشناس قرآن و حدیث است.
در بخش پیشین گفتگو اشاره داشتید که غفلت یکی از عواملی است که انسان را از توجه به تناسب میان علم و عمل بازمی دارد و خسارت های متعددی به انسان می زند. حال اگر از این دریچه به بحث نگاه کنیم که چطور می تواند این پرده های غفلت را کنار زد و انسان را هشیارتر کرد، چه نسخه ای در این باره می توان تجویز نمود؟
آنچه در سخنان بزرگان علم و اخلاق و حکمت آمده این است که انسان در معرض مجالس وعظ و پند قرار بگیرد یعنی در مجالس دانشمندان و عالمانی که اهل علم و عمل هستند حضور داشته باشد و به واسطه آن ها به سرچشمه های معنا در قرآن و روایات دست یابد. البته انسان باید در این باره دست به تحقیق بزند و کسی را انتخاب کند که او خود مظهر تطابق علم و عمل باشد چون وقتی کسی خود در این زمینه مشکل دارد و هنوز نتوانسته علم و اگاهی اش را در زندگی و اعمال خودش جاری کند، اگر انسان در مجلس چنین کسی حضور داشته باشد نه تنها مطالب او سودمند نخواهد بود بلکه ممکن است اعتقاد و باور انسان را هم سست تر کند. بنابراین سخن هر گوینده را گوش دادن ممکن است عوارض داشته باشد. پس در مرحله اول این است که انسان با بزرگان معرفت و اخلاق و حکمت نشست و برخاست داشته باشد، با کسانی که علم و تقوا را به هم گره زده اند. حضور در مجالس این افراد می تواند آن پرده های غفلت را که اشاره کردید کنار بزند.
روایتی در اصول کافی آمده است که از حضرت عیسی علیه السلام پرسیدند: "من نجالس؟" ما با چه کسانی همنشینی و نشست و برخاست داشته باشیم؟ قال الحواریون لعیسی بن مریم علیه السلام: من نجالس؟ قال: من یذكر كم الله رؤیته و یزید فی علمكم منطقه و یرغبكم فی الایمان عمله. حواریون از حضرت می پرسند مجالست و مؤانست ما با چه کسانی باشد؟ حضرت در پاسخ فرمودند با کسی مجالست کنید که دیدن او شما را به یاد خدا بیاورد. یعنی چه؟ یعنی حالات و رفتار او به گونه ای باشد که شما از گفتار و رفتار او به یاد خدا بیفتید. و یزید فی علمكم منطقه / یعنی سخن او بر علم و دانش شما بیفزاید. نه این که بروید در مجلس کسی بنشینید و بعد از گذشت زمان قابل توجهی ببینید که دست تان خالی است و چیزی دستگیرتان نشده است. و یرغبكم فی الایمان عمله / حضرت در پایان این پند کوتاه اما جامع می فرماید با کسی باید مجالست کنید که عمل او شما را به ایمان ترغیب کند.
این نکته یکی از مهم ترین نقاط کلیدی در پیمودن راه حق و از میان برداشتن ناهمگونی علم و عمل در انسان است چون همچنان که اشاره شد یکی از عوامل ایجاد ناهمخوانی میان علم و عمل در انسان غفلت است اما حضور در مجالس کسانی که با این خصوصیات باشند یعنی دیدن آن ها انسان را به یاد خدا بیندارد و سخن آن ها به علم انسان بیفزاید و رفتار آن ها ایمان انسان را غنی کند پرده های غفلت را کنار می زند. اگر این اتفاق بیفتد انسان به سمت عمل گرایی سوق پیدا می کند و ضعف های عملی خود را جبران می کند.
و اگر عکس این اتفاق بیفتد چه؟
دقیقا نقطه عکس این اتفاقات برای انسان می افتد. یعنی اگر شما با کسانی نشست و برخاست کردید که قول شان چیزی است و عمل شان چیز دیگری به واسطه نشست و برخاست با این افرد این خصلت ها در شما ظاهر هم می شود یا تثبیت می شود. یکی از مهم ترین اتفاقات حضور این مجالس این است که قلب انسان می میرد چون مجلسی که در آن ذکر خدا نباشد آگاهی انسان را از فعالیت بیرون و غفلت را جایگزینش می کند. مثلا به ما توصیه شده است که خیلی با اهل دنیا و مرفهان و کسانی که همه هم و غم آن ها اندوختن بر دارایی ها و انباشت ثروت است نشست و برخاست نکنید چون کم ترین آسیب این است که آن حرص ها و ولع ها به شما هم ترشح خواهد کرد.
در کنار این استفاده از برخی محصولات فرهنگی مثل برخی فیلم ها انسان را به سمت غفلت و عادی شدن گناه می کشاند و آن حالت پرهیز را از انسان می گیرد. نکته این جاست که اگر انسان هدف مقدسی در کارهایش نداشته باشد نمی تواند در ادامه راه انگیزه کافی در مواجهه با موانع را داشته باشد. این هدف مقدس به انسان انگیزه می دهد که راه انطباق بیان عمل و علم را بهتر طی کند.
می توانید در این باره مثالی بزنید؟
ببینید انسان می داند که نگاه به نامحرم برای او مخاطراتی به بار می آورد. فکرش را مشغول می کند و به دامان وسوسه ها می اندازد. گاهی ممکن است شما به خاطر حضور یک کودک 10 ساله شرم کنید و به نامحرم نگاه نکنید اما اگر آن کودک آن جا نباشد اسیر نگاه شیطانی شوید. پرسش این است که چرا وقتی آن کودک آن جا حضور دارد علم و عمل شما با هم می خواند ولی وقتی او نیست شما دچار تزاحم میان علم و عمل می شوید. به خاطر این که آن هدف مقدس را گم کرده اید یعنی برای یک کودک 10 ساله موجودیتی قائل هستید و از او شرم می کنید اما با تأسف یادتان می رود و فراموش می کنید خداوندی ناظر بر اعمال شماست که قدرتش مافوق همه قدرت هاست و چیزی از تیررس نگاه او دور نیست. لذاست که می فرماید خداوند از خیانت چشم ها آگاه است بنابراین اگر کسی با وجود آن که می داند خدا می بیند، باز آلوده به گناه می شود به خاطر گم کردن هدف های مقدس است.
چرا این هدف های مقدس در زندگی ما گم می شود؟
اگر انسان همه همّ و غم خود را لذت های دنیایی قرار دارد به تدریج دچار این آفت می شود و با این که مسلمان است و در خانه مسلمان بزرگ شده اما کانّه خدایی را باور ندارد. در روایات داریم که لقمان به فرزند خود گفت فرزندم دو چیز را فراموش کن و دو چیز را همیشه به یاد داشته باش، اما آن دو چیزی که باید فراموش کنی خوبی هایی است که در حق دیگران کرده ای و بدی هایی که دیگران درباره تو انجام داده اند اما دو چیزی که همواره باید به یاد داشته باشی یکی خداست و دیگری مردن. این یاد خدا و یاد مردن است که می تواند ضعف عمل ها را از بین ببرد و انسان را به سمت تطابق بین عمل و علم بکشاند.
نظر شما