به گزارش خبرگزاری شبستان به نقل از روابط عمومی دفتر تبلیغات اسلامی اصفهان آیت الله سید ابوالحسن مهدوی، نماینده مردم اصفهان در مجلس خبرگان رهبری در جلسه کرسی آزاداندیشی «ولایت فقیه مطلقه یا مقیده؟» که با مدیریت دبیرخانه کرسی های آزاداندیشی و نظریه پردازی حوزه علمیه اصفهان و همکاری مدرسه علمیه اباصالح المهدی(عج) برگزار شد اظهار داشت: بر خلاف ظاهر این مسئله که بحث کلامی و استدلالی به نظر می آید، این یک مسئله فقهی است که هر شخص باید به رساله مرجعش مراجعه و طبق فتوای ایشان عمل کند.
آیت الله مهدوی در ادامه به تبیین دلیل این که این یک مسئله فقهی است پرداخت و اظهار داشت: کسانی که می گویند مطلقه یا مقیده، در واقع سراغ ادله رفته اند و بررسی کرده اند، گاهی به نظرشان رسیده دلیلی که ولایت را برای یک مجتهد اثبات می کند آن دلیل می گوید که مجتهد جای امام زمان(عج) نشسته با تمام اختیاراتی که امام زمان(عج) دارند، بنابراین وقتی با تمام اختیارات شد نتیجه می شود مطلقه.
وی ادامه داد: بعضی دیگر می گویند این چنین نیست و دلیلی که ولایت فقیه را اثبات می کند، اثبات نمی کند که فقیه نائب مناب امام زمان(عج) در تمام شئون است و در حکم به قدر متیقن عمل می شود، یعنی در آن مقداری که مجتهد از امام زمان(عج) یقین نیابت دارد و در آن مقداری که شک می کند، اصل عدم جاری می شود و می گوید اجازه ندارم.
نماینده مردم اصفهان در مجلس خبرگان رهبری برای توضیح مسئله به مثالی اشاره کرد و گفت: مرحوم سید شفتی(ره) که قبر ایشان در مسجد سید اصفهان قرار دارد و همزمان با مرحوم کلباسی(ره) بودند و هر دو عالم بزرگ شهر بودند و در عین حال مرحوم کلباسی احتیاط می کردند که من نمی دانم ولایت دارم در خرج کردن پول امام زمان(عج)، که پول شخصی امام زمان(عج) را خرج کنم و پول ها را جمع می فرمودند. وقتی مردم پول را می آوردند، می گرفتند که مردم بری الذمه شوند ولی پول را خرج نمی کردند، و می فرمودند وقتی امام زمان(عج) آمدند پول را به خودشان می دهم.
وی ادامه داد: حال یا در زمان غیبت یا ظهور به خودشان باید بدهم خرج کنند. اتفاقاً انگار مصلحت بود این پول جمع بشود و انگار که خود امام زمان(عج) می خواستند که چنین زمانی این پول هزینه شود. مصادف شد با قحطی طوری که مردم پول یک نان نداشتند و از گرسنگی داشتند می مردند، سید شفتی(ره) در آن زمان در همین محله مسجد سید بودند و مطلع می شوند که مرحوم کلباسی(ره) مقدار زیادی از سهم امام زمان(عج) نزدشان موجود است. به آقای کلباسی(ره) می گویند شما مرا مجتهد می دانید یا نه؟ جواب می دهند بله، سید شفتی(ره) می گویند تمام سهم امامی که نزد شما موجود است را بیاورید و به من بدهید. ایشان هم تمام پول ها را می دهند به سید شفتی(ره) و یک نفس راحتی می کشند که این بار مسئولیت از دوش ایشان برداشته شد. جناب سید(ره) هم از همان محله عبدالرزاق تا مسجد سید همه پول ها را تقسیم می کنند و جان صدها نفر را نجات می دهند.
این استاد درس خارج فقه و اصول با تأکید به این که این فرق عقیده دو مجتهد است که یک مجتهد می گوید من نمی دانم و خرج نمی کند و دیگری می گوید اگر امام زمان(عج) الآن بودند حتماً همین کار را می کردند و پول را خرج می نمودند، اظهار داشت: حال سووال این است که اگر شما آن جا بودید می توانستید آخوند کلباسی(ره) را مجبور کنید به خرج کردن و ایراد بگیرید که شما ولایتتان مطلقه است باید خرج کنید. چراکه مسئله کلامی است و بایستی به اجتهاد خویش عمل نماید. مسلماً خیر، از آن طرف نمی توانستید به سید شفتی(ره) اعتراض کنید آقا ولایت شما مطلقه نیست و حق ندارید پول ها را خرج کنید. آن جا هم نمی توانستید چنین کاری انجام دهید چرا که بحث فقهی است و در بحث فقهی مجتهد، آن چه اجتهاد می نماید طبق آن فتوا می دهد و در رساله خویش می آورد و شما که مقلد هستید وظیفه دارید طبق فتوای مرجعتان عمل نمایید.
وی در ادامه برای توضیح مسئله به مثال دیگری اشاره کرد و افزود: حضرت امام خمینی(ره) قبل از این که ولایت را مطلقه بدانند، آن را مقیده می دانستند، سووال ما این است که وقتی که ولایت را محدود می دانستند بین سال 30 الی 40 شمسی، اعتقاد به ولایت مطلقه نداشتند و مثلاً اجازه جهاد ابتدایی را به مجتهد نمیدادند. وقتی در بحث حکومت اسلامی در عراق وارد شدند به این نتیجه رسیدند که مجتهد ولایت مطلقه دارد و حتی اجازه جهاد ابتدایی را هم دارد. شما اگر دهه 30 بودید و حضرت امام(ره) می فرمودند من اجازه جهاد ابتدایی ندارم شما می توانستید بگویید نخیر ولایت شما مطلقه است و مثلاً دستور جهاد بدهید؟ یقیناً نمی شد. این دیگر جای بحث ندارد. عکس این مسأله، در سال چهل به بعد فرض کنید حضرت امام(ره) با نظر ولایت مطلقه دستور جهاد می دادند شما می توانستید استنکاف بکنید و بگویید حضرت امام(ره) چنین اجازه ای ندارند؟ مسلماً چنین اجازه ای نداشتید.
آیت الله مهدوی اذعان داشت: این بحث خیلی جاها به عنوان یک بحث کلامی است. ولی بنده اصلا کلامی نمی دانم و این یک مسئله فقهی است که من سال هاست به آن اشاره کرده ام.
وی در ادامه با بیان این که در مقیده بودن هم بعضی فقط در وجوهات و بعضی دیگر در جهاد ابتدایی مقیده می دانند، شما از هر مرجعی که می خواهید تقلید کنید باید از مرجع خودتان تقلید کنید، اذعان داشت: اگر مردم احساس می کنند در چنین بحثی فرد استدلالگر از جواب دادن فرار می کند، دلیلش این است که نمی دانند. بایستی به همین صورت برایشان توضیح داده شود.
نماینده مردم اصفهان در مجلس خبرگان رهبری ادامه داد: وقتی در مورد افعال الهی بحث می شود بحث کلامی است و آن جایی که بحث در مورد وظیفه مکلف است فقهی می شود.
وی با بیان این که بحث ولایت فقیه ذوجنبتین است، اظهار داشت: در هر دو جهت پیرامون آن بحث می شود، آن جایی که در مورد این که خدای متعال برای مجتهد جامع الشرایط ولایت قرار داده یا خیر؟ می شود بحث کلامی که هم در آیات متعدد قرآن کریم مثل آیه 55 سوره مائده و آیه 59 سوره نساء و آیه 67 سوره مائده و آیه 3 سوره مائده و هم در روایات در جلد 18 وسائل الشیعه از صفحه 98 به بعد 48 روایت را مرحوم شیخ حر عاملی بیان می کند که بعض آن ها اثبات ولایت از جانب خدا برای فقیه است.
این استاد درس خارج فقه و اصول ادامه داد: آیات می گوید امام ولی خدا برای ماست، مثلاً وقتی طبق آیه 96 سوره اعراف می پذیریم، ولی ما خداست. حال سووال این است که آیا غیر خدا هم کس دیگری ولی ما هست؟ وقتی می گوییم توحید در ولایت یعنی فقط خدا ولایت دارد و اگر کس دیگری هم ولایت داشته باشد فقط بایستی خدا به او چنین ولایتی را داده باشد و هیچ کس دیگری ولی نیست. فقط خدا ولایت انحصاری و استقلالی دارد. دیگران از او ولایت دارند و تعدد "اطیعوا" در آیه نیز اشاره به این تعدد انواع ولایت دارد. اما "اطیعوا" دوبار آمده است نه بیشتر که اولی اطاعت بالذات است و دیگری اطاعت بالعرض است که همه این بحث ها در علم کلام بحث می شود. پس اگر بحث از افعال خدا شد می شود کلامی و اگر در مورد وظیفه مکلف بود بحث فقهی می شود. گر چه تمامی مباحث فقهی هم زیربنای آن فرمان خداست و ممکن است کسی مثلاً بگوید 17 رکعت نماز هم خدا گفته است پس کلامی است؟! نه؛ بحث کلامی در مورد این است که خدا چه کرده است؟خدا چه خصوصیات و صفاتی دارد؟ ولی آن جایی که مجموعه ای از واجب و حرام و مستحب و مکروه را گردن ما گذاشته تکلیف است. و این که ولایت وسیع است یا محدود در حیطه تکلیف است و بحث فقهی است.
در ادامه این جلسه حضرت آیت الله مهدوی در جواب سووال یکی از حضار در مورد ولایت فقیه در امور حسبه فرمود: یک سری امور ضروری به نام امور حسبه در جامعه است که اگر مجتهد ولایت خود را مطلقه بداند این ولایت در امور حسبه هم هست. حتی اگر معتقد به مطلقه باشد ولایت او فوق ولایت پدر است و می تواند ولایت پدر را قطع نموده و خود به عنوان ولی اذن برای ازدواج دختر بدهد چرا که ولایت خود را ولایت امام زمان(عج) می داند و دلیلش هم همان آیه 6 سوره احزاب است که می فرماید: «النَّبِيُّ أَوْلَىٰ بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنفُسِهِمْ»، قرآن اولویت را صریحاً بیان می کند که ولایت ما زیر مجموعه ولایت امام است. در نتیجه ولایت فقیه هم که زیرمجموعه ولایت امام قرار می گیرد به این صورت است. حتی فقیه می تواند به همان طاغوت هم ولایت بدهد و اگر ولایت داد دیگر طاغوت نیست و یاقوت است. اصلاً اگر ما به او طاغوت می گوییم به این دلیل است که او از جانب خداوند اذن حکومت ندارد. حال اگر مجتهدی اذن داد دیگر طاغوت نیست. حال اگر مجتهدی که باید اذن بدهد ولایت خود را مطلقه نداند و بگوید من چنین اذنی ندارم نمی تواند چنین کاری بکند.
آیت الله مهدوی افزود: در شرایط ولی فقیه هم همان پنج شرطی است که در روایت امام عسکری(ع) آمده است که عبارتست از: «من الفقهاء» یعنی بعض از فقها یعنی اگر صد فقیه داشته باشیم همه نمی توانند ولایت داشته باشند و البته این مطلب را هم می رساند که فقط بحث در دایره بحث فقها مطرح می شود و غیر فقیه را شامل نمی شود. حتی فقیه محدوده ولایت دیگران را هم مشخص می کند مثلاً می گوید پدر باید عادل باشد و دستور گناه نمی تواند به فرزند بدهد. پس شرط اول اینکه فقیه باشد و دوم صیانت از نفس داشته باشد سوم «حافظا لدینه» چهارم «مخالفا لهواه» و پنجم «مطیعا لامر مولاه» که کل شرایط در دو مورد فقاهت و عدالت خلاصه می شود.
وی با اعلام حضرت امام خمینی(ره) که قبل از انقلاب نظرشان این بود که ولایتشان مطلقه است، فرمودند: مثلاً می فرمودند نصب امام جمعه و قاضی و... همگی با حکم ولی فقیه است، منتها شاه مانع بود لذا می فرمودند شاه باید برود. حکومتی که مانع اعمال ولایت فقیه است باید کنار برود وقتی طاغوت را بیرون کردند آن وقت اعمال ولایت کردند. زمان غضب خلفا هم چنین بود زمانی که امیرالمؤمنین(ع) 25 سال خانه نشین بودند ولایت داشتند اما آن خلفای غاصب نمی گذاشتند امام(ع) خلافتشان را اعمال نمایند مثلاً استاندار برای بصره و کوفه می گذاشتند.
این استاد درس خارج فقه و اصول تصریح کرد: حضرت امام(ره) که قائل به ولایت مطلقه هستند در دلیل کلام خویش می فرمایند معنا ندارد که مجتهد ولایتش مطلق نباشد چون منجر به تعطیلی بعضی از احکام الهی می شود و آن وقت بایستی بگوییم بعضی احکام الهی از جمله جهاد ابتدایی و تشکیل حکومت زمان غیبت تعطیل است به خلاف زمان ظهور که باب آن احکام باز است.
وی با تأکید به این که دو مجتهد می توانند به یکدیگر در این بحث مطلقه و مقیده ایراد بگیرند، افزود: مقلد بایستی به فتوای مجتهد خویش عمل نماید. حضرت امام(ره) هم نمی فرمایند هرج و مرج می شود بلکه می فرمایند اگر قائل به ولایت مقیده شدیم لازمه اش تعطیلی بعضی از احکام الهی در زمان غیبت می شود و ما نمی توانیم بگوییم مکلفین زمان غیبت از مکلفین زمان ظهور تکالیفشان کمتر است بلکه باید بگوییم تکالیف عیناً یکسان است و لذاست که می گوییم مجتهد باید جای امام بنشیند. حال اگر مجتهد دومی در آن جا گفت به نظر من مثلاً ده حکم در دوران غیبت تعطیل است کسی نمی تواند به او ایراد بگیرد. بلکه مقلد بایستی تقلید نمایید.
در بخش دیگری از این جلسه نماینده محترم مجلس خبرگان در جواب انتقاد یکی از حضار مبنی بر این که اگر با توصیف شما از ولایت مطلقه و مقیده، مجلس خبرگان، کسی را انتخاب کرد که قائل به ولایت مقیده باشد، مشکل پیش می آید. فرمود: اولاً بایستی دید در چه جهت آن فقیه قائل به ولایت مقیده است، یک وقت در عزل و نصب قاضی است که به مشکل برخورد می کند. مجلس خبرگان هم از اوّل او را به عنوان رهبر انتخاب نمی کند. وقتی کسی خودش می گوید من صلاحیت اداره کشور را ندارم، خبره هم او را انتخاب نمی کند. منتها به این مطلب بایستی توجه داشت که اگر یک رهبری ولایت را مقید در مثلا خرج وجوهات دانست یا مثلا در ازدواج دختر که ضرر به حکومت نمیزند مشکلی نیست باید دید که در چه ناحیه ای مقید است. اگر در ناحیه ای بود که ضرر به حکومت می زد، اهل خبره او را انتخاب نمی کنند.
نظر شما