مؤمن در شب عروسی هم یاد خداست

خبرگزاری شبستان: مگر ما نداریم که در شب زفاف نماز بخوانید و اعمالی که در باب شفاف زفاف تبیین شده است، این‌ها همه می‌خواهد یاد خدا را بگوید که یاد خدا بر انسان غلبه پیدا کند.

خبرگزاری شبستان - سرویس قرآن و معارف: "آن دامادی که شب عروسی‌اش است و وقتی می‌بیند اذان مغرب را گفتند، نماز می‌خواند. آن عروس خانمی که در هنگام اذان مغرب، به نماز می‌ایستد، مراقبه و مواظبت می‌کند. پروردگار عالم وقتی می‌بیند این عشق و دوستی و محبّت برقرار است، خوشحال شده و دوست دارد انسان فقط به یاد او باشد. بعد پروردگار عالم می‌فرماید: وقتی یاد من بر بنده‌ام غالب شد، او دائم از یاد من لذّت می‌برد. او دائم به یاد من هست و این برایش لذّت‌بخش است، لذا او عاشق من می‌شود و من هم عاشق او. آن عروس خانم که می‌گوید: الآن می‌خواهم نماز بخوانم، وقت نماز است، یعنی حتّی در شب عروسی‌اش هم یاد خداست. این که بتواند این خواهش نفسانی را کنار بگذارد، خیلی سخت است. آن هم با آرایش‌هایی که عروس خانم‌ها دارند و ...، حالا چه اشکال دارد وضو گرفته باشد و یا وضو بگیرد. خدا برتر است. وصلتی که با این حالت شروع شود، مسلّماً مبارک خواهد بود. مگر ما نداریم که در شب زفاف نماز بخوانید و اعمالی که در باب شفاف زفاف تبیین شده است، این‌ها همه می‌خواهد یاد خدا را بگوید که یاد خدا بر انسان غلبه پیدا کند. شاید در همان لحظه اگر یاد خدا غلبه پیدا کند، همه مطالب درست شود." آیت الله روح الله قرهی، معلم اخلاق در سیصد و سی و چهارمین جلسه درس اخلاق خود که در محل مهدیه القائم المنتظر(عج) برگزار شد  به تبیین و تشریح ابعاد و وجوه مختلف خطورات و مراقبه پرداخت. آنچه در ادامه می آید بخش دوم این بیانات است که در ادامه می آید.

اگر انسان یک لحظه به حال خود واگذار شود ...

امّا باید مراقب باشیم تا در قیامت به خاطر نگرش مان حسرت نخوریم. اگر نگرش، الهی نبود، فردای قیامت حسرت می‌خورد، «یوم الحسرة». در یک روایت داریم که این «یوم الحسرة» برای همه هست. چطور روز حسرت حتّی برای مؤمنین هم هست؟ معلوم می‌شود همه چیز براساس آن یک لحظه است، اگر یک لحظه غفلت کند، در آن دنیا حسرت خواهد خورد.

شاید یکی از مطالبی که اولیاء خدا دائم در درون خودشان، این ذکر «إلهی لا تکلنی إلی نفسی طرفة عین أبداً»  را دارند - که اقل در درون است و گاهی به لسان هم تبیین می‌کنند - به این علّت است که اگر انسان یک لحظه به حال خودش واگذار شود، براساس همان یک لحظه، برخی مواقع سقوط می‌کند و دیگر نمی‌تواند برگردد. این، خیلی خطر است که با یک لحظه، دیگر امکان برگشت نباشد. مانند شیطان که او هم در یک لحظه بود که سقوط کرد. خیلی از افراد را در تاریخ داریم که با یک لحظه سقوط کرد. برای همین است که بارها بیان کردم: هر کس یک لحظه تصوّر کند کسی است، همان لحظه، لحظه سقوط اوست.

در مقال مناقشه نیست، یک لحظه حواسش نبود و گاز را دقّت نکرد، صبح بلند می‌شوند و می‌بینند که تمام شد و رفت. یک لحظه است، اگر در رانندگی همین یک لحظه را غفلت کند، مثلاً می‌خواهد به تلفن همراهش جواب بدهد، یک لحظه است، امّا تصادف آن‌چنانی می‌کند، همه به یک لحظه است.

همین مثال‌های دنیوی برای حال اخروی انسان هم صدق می‌کند، اگر یک لحظه غفلت کند، تمام است، شاید دیگر برنگردد. امّا اقلش، اگر هم سقوط نکند، فردای قیامت متوجّه می‌شود که آن یک لحظه چقدر ارزش داشته، ولی او تصوّر کرده که یک لحظه است.

 

گله پرودگار عالم از بنده اش به خاطر چیست؟

یک دلیلش هم این است - این را حاشیه بزنم و بعدها به فضل الهی اگر زنده بودیم و بحث پیش رفت، در باب حبّ به خدا بیان می‌کنیم - «هل الدّین إلّا الحبّ» آیا دین جز محبّت است؟ پروردگار عالم می‌خواهد بندگانش فقط و فقط توجّه به خودش داشته باشند و لا غیر. لذا آن‌ها که یک لحظه غفلت می‌کنند، به تعبیر عامیانه پروردگار عالم از آن‌ها گله‌مند می‌شود که تو بنده من بودی، نباید حواست غیر از من جای دیگری (دنیا، نفس دون، شیطان و ...) می‌رفت.

لذا شدّت حبّ پروردگار عالم به انسان از حبّ انسان به پروردگار عالم بیشتر است. کما این که در باب حبّ، روایات می‌فرمایند: به قدری حبّ خداوند به بندگانش زیاد است که از حبّ پدر و مادر به فرزند هم بیشتر می‌باشد. حتّی ذیل این آیه شریفه که فرمودند: «و نحن أقرب إلیه من حبل الورید»، بیان شده: من که دائم نزدیک شما هستم، من که این‌قدر شما را دوست دارم و از رگ گردن به شما نزدیک‌ترم، دیگر غفلت از من چرا؟! «الغفلة لماذا؟!».

وقتی خداوند یاد خود را بر بنده اش غلبه دهد

پس این خطورات از همین لحظه است و با یک لحظه شروع می‌شود که اگر انسان، غفلت کند، تمام است. لذا پروردگار عالم نگران است. پیغمبر اکرم، محمّد مصطفی صلّي اللّه عليه و آله و سلّم می‌فرماید: «يقولُ اللّه ُ عزّ و جلّ »[1]، خود پروردگار عالم می‌فرماید، یعنی یک نوع حدیث قدسی است. «إذا كانَ الغالِبُ على العَبدِ الاشتِغالَ بِي ، جَعَلتُ بُغيَتَهُ و لَذَّتَهُ في ذِكرِي»، هرگاه ياد من بر بنده‌ام غالب شود، خواهش و خوشى او را در ياد خود قرار دهم.

یعنی خداوند می‌فرماید: من یاد خودم را بر بنده‌ام غلبه دادم که مشغول به من شود، فکرش جای دیگر نباشد و دائم یاد خدا باشد. همان‌طور که بیان کردیم این، حبّ است دیگر، این که می‌گویند: عاشق و معشوق دائم به یاد هم هستند، همین است. لذا در همان باب حبّ فرمودند: اگر کسی در خوشی‌ها یاد من بود، من در غم‌هایش بیشتر به یادش خواهم بود. چون ما معمولاً وقتی غم داریم، خدا را یاد می‌کنیم. یعنی پروردگار عالم می‌خواهد ما دائم یاد خدا باشیم و او را فراموش نکنیم.

آن دامادی که شب عروسی‌اش است و وقتی می‌بیند اذان مغرب را گفتند، نماز می‌خواند. آن عروس خانمی که در هنگام اذان مغرب، به نماز می‌ایستد، مراقبه و مواظبت می‌کند. پروردگار عالم وقتی می‌بیند این عشق و دوستی و محبّت برقرار است، خوشحال شده و دوست دارد انسان فقط به یاد او باشد. بعد پروردگار عالم می‌فرماید: وقتی یاد من بر بنده‌ام غالب شد، او دائم از یاد من لذّت می‌برد. او دائم به یاد من هست و این برایش لذّت‌بخش است، لذا او عاشق من می‌شود و من هم عاشق او.

مؤمن در شب عروسی هم یاد خداست

آن عروس خانم که می‌گوید: الآن می‌خواهم نماز بخوانم، وقت نماز است، یعنی حتّی در شب عروسی‌اش هم یاد خداست. این که بتواند این خواهش نفسانی را کنار بگذارد، خیلی سخت است. آن هم با آرایش‌هایی که عروس خانم‌ها دارند و ...، حالا چه اشکال دارد وضو گرفته باشد و یا وضو بگیرد. خدا برتر است. وصلتی که با این حالت شروع شود، مسلّماً مبارک خواهد بود.

مگر ما نداریم که در شب زفاف نماز بخوانید و اعمالی که در باب شفاف زفاف تبیین شده است، این‌ها همه می‌خواهد یاد خدا را بگوید که یاد خدا بر انسان غلبه پیدا کند. شاید در همان لحظه اگر یاد خدا غلبه پیدا کند، همه مطالب درست شود.

من این را هم دیدم و هم از بزرگان شنیدم که بیان کردند: ما در شب عروسی، اوّل اذان، نمازمان را خواندیم و به فرزندانشان هم توصیه می‌کردند که شما هم اوّل اذان نمازتان را بخوانید. خیلی مهم است. حالا بعضی می‌گویند: صاحب جشن است، همه می‌روند و می‌آیند و ...  . این‌ها مهم نیست، می‌تواند بگوید همه برویم نماز بخوانیم. الله اکبر را گفتند، بگوییم: وقت نماز است و برویم نماز بخوانیم. لذّت دیگری دارد.

آن‌وقت است که در نسلشان اثر می‌گذارد و فرزندشان، طیّب و طاهر می‌شود. وقتی انسان در آن لحظات بگوید (ولو به زبان هم نیاورد، ولی با اعمالش دارد می‌گوید): خدایا! من یاد تو هستم، این‌ها همه به خاطر توست، تو گفتی: ازدواج کنید «و أنکحوا الأیامی منکم و الصّالحین من عبادکم و إمائکم». حتّی فرمودی: «إن یکونوا فقراء یغنهم اللّه من فضله و اللّه واسع علیم». امر رسولت را شنیدم که فرمود: «تَنَاكَحُوا تَنَاسَلُوا تَكْثُرُوا فَإِنِّي أُبَاهِي بِكُمُ الْأُمَمَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ لَوْ بِالسِّقْط». پیامبرت فرمود: «النکاح سنّتی فمن رغب عن سنّتی فلیس منّی»، امر بوده، اطاعت کردم.

انسان می تواند همه امورش را الهی کند

می‌شود انسان همه چیز خود را الهی کند، ضمن این که دارد امور روزمرّه خودش را هم می‌گذراند؟ آره عزیزم، می‌شود همان کاری که دیگران در زندگی می‌کنند، انجام بدهی، کسی نمی‌گوید زندگی روزمرّه تعطیل شود، بزرگان و اولیاء و اعاظم و اکابر ما، عرفای ما، زندگی روزمرّه را تعطیل نکردند. آن‌ها رنگ و بوی خدایی به زندگی خود دادند «صبغة اللّه». همان مطلب و مسئله را الهی کردند. یک کس دیگری هم دارد همان کار را می‌کند، امّا آن مسئله را الهی نکرده و تفاوت در این است. لذا اولیاء خدا همان کار را انجام می‌دهند که دیگران هم انجام می‌دهند، امّا دیدشان، دید الهی است، نوع نگرشان، نگرش الهی است.

 

 

کد خبر 517128

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha