به گزارش خبرگزاری شبستان به نقل از ستاد خبری فیلم سینمایی «نفس»، اکران ویژه این فیلم سینمایی عصر روز گذشته 16 اسفندماه ساعت 19 درسالن شماره 1 پردیس سینمایی«چارسو» برگزار شد.
پس از نمایش فیلم «نفس»، نشست نقد و بررسی فیلم با حضور نرگس آبیارکارگردان، محمدحسین قاسمی تهیه کننده، گلاره عباسی بازیگر و با مدیریت امیرپوریا به عنوان منتقد جلسه و با حضور عماد افروغ جامعه شناس و عضو کمیسیون فرهنگی مجلس هفتم، حسن برزیده کارگردان سینما، محمد آفریده تهیه کننده و مشاور در امور سینما، محمد رحمانیان کارگردان تئاتر و سینما و جمعی از اهالی فرهنگ و هنر برگزار شد.
در ابتدای این جلسه امیر پوریا به عنوان منتقد ضمن ارائه خلاصهای از محتوای قصه در مورد خط داستانی فیلم اظهار داشت: اهمیت این قصه از آن جهت است که بر خلاف آنچه امروز در جامعه ایران وجود دارد، ذهنیات یک کودک به خیالپردازی نزدیک میشود و همچنین اهمیت پایانبندی فیلم از این رو است که ما بچهای را با آن همه استعداد، توانایی و خلاقیتهایی که دارد در آن بمباران از دست میدهیم.
وی در ادامه پس از دعوت نرگس آبیار و گلاره عباسی روی سن، خطاب به آبیار گفت: باید بگویم که بعد از «شیار 143» توقع این جنس نگاه به عواطف کودک را در فیلم شما نداشتم. صادقانه اینکه به نظرم نمیآمد این حجم از درک شیطنتها و بازیگوشیهای کودکانه در سازنده فیلمی همچون «اشیاء از آنچه در آینه میبینید به شما نزدیکترند» نداشتم.
پوریا ادامه داد: این قبیل فیلمها از هر دو جهت ممکن است مورد نقد قرار گیرند. عدهای میگویند افرادی مثل نرگس آبیار امکانات در اختیار دارند و حمایت دولتی دارند و به راحتی هر چه میخواهند میسازند؛ عدهای هم میگویند چرا آبیار بعد از فیلمی همچون «شیار 143» این ژانر را رها کرده و به سوی دیگری رفته است.
پس از آن نرگس آبیار ضمن ابراز خرسندی از اینکه خودش را تکرار نکرده است، گفت: من بارها از همان ابتدا که «شیار 143» دیده شد اعلام کردم که قرار نیست از این به بعد فقط در همین ژانر کار کنم.
وی ادامه داد: البته باید بگویم قصد ساختن «نفس» را نداشتم. «نفس» یه رمان بود که میخواستم چاپ کنم اما بعد از اینکه آقای پورمحمدی قصه را خواند به من پیشنهاد ساختن فیلم را داد. تبدیل رمان به فیلم واقعا سخت بود زیرا قصه بر اساس شیرینزبانیهای کودکانه نوشته شده بود و من فکر میکردم چگونه این شیرین زبانی ها را تبدیل به تصویر کنم که جذابیت آن از بین نرود. بنابراین سعی کردم برای ساخت این فیلم، هر چه بیشتر به جهان این کودک نزدیک شوم.
آبیار اظهار کرد: ایدههای اینچنینی بسیاری دارم که میتواند به فیلم تبدیل شود به گونهای که فیلمهایم به شدت با هم متفاوت باشد. به نظر من فیلمهایی مثل «نفس» مخاطب را به تفکر وا می دارد ولی با وجود چنین آثاری مخالفت میشود و منتقدان هم حوصله دیدن فیلمهایی از این دست را ندارند.
در ادامه امیر پوریا اظهار کرد: متاسفانه در ایران هر چیزی که با خیالپردازی همراه باشد طرفدار ندارد، حتی نوجوانان ایرانی بر خلاف نوجوانان سایر کشورها علاقهای به این گونه آثار مبتنی بر خیالپردازی نشان نمیدهد و ما میبینیم برخورد مخاطب با خیالپردازیهای بانمک دختر بچه فیلم عبوستر از آن چیزی است که باید باشد.
وی در ادامه از گلاره عباسی خواست درباره کاراکتر خانم قهرمانی در فیلم «نفس» تویح دهد.
عباسی در پاسخ گفت: کاراکتر خانم قهرمانی در فیلم به دلیل نوع پوششی که دارد و به موجب اعتقادی که به حجاب خود دارد تصمیم میگیرد کار را ترک کند و این نکته گذراست و خیلی از تماشاگران متوجه آن نمیشوند که معلم چرا میرود. فیلم سینمایی «نفس» برای من خوشایند بود و جنس بازیگری که آبیار میخواست را دوست داشتم سلیقه آبیار سلیقهای است که بر اساس آن همه بازیگران در فیلم خوب هستند.
وی ادامه داد: من متولد سال 62 هستم و خاطرات گنگی از دوران جنگ دارم اما این فیلم برایم خیلی جذاب است . به نظر من «نفس» فیلم خوب و پرجسارتی بود و مهمترین نکته این است که نقش فیلمهای نرگس آبیار شعاری نیستند.
امیر پوریا در ادامه بیان کرد: در این فیلم تصویری از یک معلم قرآن ارائه میشود که بسیار جسورانه است و حتی ممکن است منجر به ممیزی شود البته وجود چنین کاراکترهایی تجربیات مشترک خانوادههای ایرانی است.
آبیار اظهار کرد: در آن زمان در مکتبخانهها خشونت وجود داشته اما معلم قرآنهای مهربانی هم بودهاند. همانگونه که بعد پدربرزگ را نشان میدهیم که عمامه سبزی هم به سر دارد و با مهربانی و لطف قرآن را به بچهها آموزش میدهد. بدون اینکه رویکرد خاصی داشته باشم قصدم این بود که زندگی بهار را همانگونه که بوده نشان دهم.
پس از آن پوریا عنوان کرد: در این فیلم میبینیم که فیلم طبق نگاه بچه دکوپاژ شده است حال سئوال این است که منطقهای فیلمبرداری برای فیلم «نفس» چه بود؟
آبیار در پاسخ به منتقد جلسه گفت: اینجا وقتی راوی بچه است لازم است که فیلم از نگاه او دیده شود. در زمان فیلمبرداری از ساعد نیک زاد فیلمبردار خواستم که دوربین هم سطح قد بهار باشد و قرارمان این بود که نقطه نظر بهار و در عین حال لانگ شاتی از بازیگر داشته باشیم. در واقع دلم میخواست حتی یک جاهایی همه چیز را به هم ریخته ببیند ولی نگران تماشاگر بودم که نپذیرد و فکر کردم بعد از «شیار 143» بهتر است که قدمها را کمی آرامتر بردارم.
امیر پوریا منتقد جلسه درباره نقش شبنم مقدمی صحبت کرد و گفت: در فیلم نقش شبنم مقدمی را داریم که ایفاگر نقش زنی است که شوهرش هوو برایش آورده و او در مقابل تمام جمع فامیل با شجاعت و بدون ترس شوهرش را تحقیر می کند و مرد هم به اصطلاح زن ذلیل و ساکت است و هیچ چیز نمیگوید و همچنین پانتهآ پناهیها را داریم که با آن گریم سنگین و متفاوت در تمام فیلم ژستهایی دارد که چهره و حرکاتش کاملا به هم ریخته است.
پوریا با بیان این موضوع خطاب به کلاره عباسی گفت که اگر چنین نقشی به شما پیشنهاد می شد قبول می کردید؟
عباسی بیان کرد: یکی از نکاتی که من همیشه به آن فکر میکنم این است که چهره زیبایی ندارم و به همین دلیل نیامدهام که زیبا باشم و زیبا نشان داده شوم بنابراین به هم ریختگی برای من اهمیتی ندارد.
در ادامه ساره موسوی نور بازیگر نقش «بهار» به روی صحنه آمد و منتقد جلسه درباره ترس و گریه بهار هنگام موشک باران سئوال کرد و گفت که آیا با صدای انفجار ترسیده بوده است؟
ساره موسوی نور تعریف کرد که در بیرون کلاس بمبهای کوچکی منفجر میکردند که ما بترسیم من در ابتدا می خندیدم ولی بعد گریه کردم. جایی که معلم با خط کش کف دستم زد واقعا گریه کردم.
نرگس آبیار در ادامه توضیح داد: ما خط کشی داشتیم که از جنس فوم بود اما با اینکه درد نداشت ساره واقعا هنگام زدن ضربهها میترسید و گریه میکرد. در جای دیگری از فیلم ناچار شدیم به ساره روغن کرچک بدهیم برای اینکه حس حالت تهوع را ایجاد کنیم؛ سومین بار به او گفتم دیگر متوجه شدهای که حس حالت تهوع چگونه است بدون روغن کرچک آن را انجام بده و او گفت: نه، می خورم پس حس چه میشود؟!
درادامه جلسه نرگس آبیار درباره تغییر ظاهر بچهها و بزرگ شدن آنها با گذشت زمان توضیح داد: کل داستان حد فاصل اواخر سال 56 تا 60 رخ میدهد و برای نشان دادن تغییرات ظاهری بچهها برای دخترها کفش پاشنه دار آوردیم و سعیکردیم از لباسهایی استفاده کنیم که قد آنها را کشیدهتر نشان دهد. حتی برای محمدرضا شیرخانلو اندکی سبیل طراحی کردیم. البته این نکته نیز وجود دارد که بچه ها در این سن و سال گاهی خیلی رشد نمیکنند و بعد ناگهان رشد سریعی دارند. ولی به هر حال ما سعی کردیم با لباس و حتی نوع روسیر سر کردن بهار این گذر زمان را نشان دهیم.
امیر پوریا در تکمیل صحبت های آبیار گرفت: اتفاقا به نظر من برگ برنده فیلم «نفس» همین است که در این تله نمیافتد که به شعارها و آرمانها بپردازد و به بهانه بچه آن چیزی را که خودش میخواهد و میبیند بگوید. یک خانواده خیلی عادی و خیلی ساده و عینی و قابل باور وجود دارد. بنابراین بدیهی است که بهار مثلا یکی از سادهترین قصههای داستان راستان را که میخواند نمیفهمد.
در این بخش از نشست امیر پوریا از دو بازیگر کودک دیگر که در سالن حضور داشتند دعوت کرد به روی سن بیایند و از بازیگر دختر خردسال فیلم پرسید: روژان آیا این فیلم را دوست داشتی و هیچ وقت فکر میکردی که روزی بروی فیلم بازی کنی؟ چه چیزی در بازیگری برایت جذاب بود؟
روژان پاسخ داد: بله . مثلا دوربین، صدا و... و در پاسخ این پرسش پوریا که گفت ناراحت نمیشدی که در فیلم به تو میگفتند چاقاله بادوم؟ پاسخ داد: نه، اصلا.
احسان که در فیلم نقش «کمال» را بازی کرده بود درباره بازی در این فیلم گفت: فیلم «نفس» مختص هر سنی است و یکی از پیامدهایش این است که ما دوستدار طبیعت باشیم.
محمد رحمانیان کارگردان تئاتر و سینما که در سالن حضور داشت، گفت: هم در ادبیات و هم در سینما نمونههای بسیار خوب و شاخصی وجود دارد که داستان از سوی کودکان روایت میشود.
وی با اشاره به نمونه ای از داستان هایی که کودکان راوی هستند بیان کرد: این فیلم یادآور یک نوع سینما و قصهگویی است که از یاد بردهایم. در سالهای دورتر کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان داستانهایی اینچنینی را روایت میکرد که متاسفانه از بین رفته است.
عماد افروغ عضو کمیسیون فرهنگی مجلس هفتم با ابراز خرسندی از اینکه فیلم «نفس» را دیده است، گفت: مخاطب این فیلم فقط کودک نبود، ضمن اینکه ما هم کودک هستیم و آرزویمان هم این است که کودک باشیم.
وی ادامه داد: یکی از نکاتی که در فیلم«فس« وجود داشت این بود که تصویر نسبتا بدی از سپاه دانش قبل از انقلاب نشان داد. در حالی که من این افراد را از نزدیک دیدهام. اینگونه نبود، آنها مهربان بودند، شلاق و کتک نداشتند. همچنین در مورد معلمهای قرآن هم همینطور بود. مگر اینکه بر اساس حافظه تاریخی خودتان نوع برخورد معلم قرآن با بهار را بیان کرده باشید. در نتیجه احساس میکنم تصویری که در این دو مورد ارائه میشود واقعی نیست.
افروغ اظهار کرد: اما به هر حال اگر واقعا سینما فیلمی مثل «نفس» است، من مخلص هرچه سینما و سینماگر هستم. این را از این باب گفتم که زمانی که رییس کمیسیون فرهنگی بودم طرحی با عنوان تحقیق و تفحص در سینما مطرح شد و برخی از ابتذالات سینما به نقد کشیده شد و متاسفانه برخی گفتند ما میرویم و علیه تو فیلم میسازیم. گفتم بروید بسازید، اما این فیلم شما و برخی دیگر از فیلمهایی که من بعدا دیدم نشان میدهد که می شود سینما را واقعگراتر، متناسب با نیازهای جامعه و در خدمت رهایی انسان نشان داد.
آبیار ضمن تشکر از افروغ بیان کرد: برادرم سپاه دانش بوده و من بر اساس خاطرهای از او این بخش از قصه را نوشتم که میگفت در آن زمان یکی از معلمها بسیار مهربان بود و دیگری سختگیرتر. همانگونه که میبینیم معلم یک بار برای خواندن کتاب «خون فروش» بهار را تشویق میکند و دیگر بار به دلیل خواندن «آدم فروشان قرن بیستم» او را تنبیه میکند.
وی ضمن تاکید بر اینکه چنین تنبیههایی در آن دوران واقعا وجود داشته ادامه داد: همچنین معلم قرآن را بر اساس تجربیات واقعی نشان دادم همانطور که بعد از آن پدربزرگ را نشان دادم که سید اولاد پیغمبر است و بسیار با لطف و محبت قرآن را به بچهها آموزش میدهد اما اشاره به مارهای خانه اکرم خانم لازم بود تا بهار بعد از آن فضای رعبآور و گیر افتادن به دست ننه آقا به حمام پناه ببرد و پس از گذشت زمان کوتاهی دوباره وارد تخیلات و خیالپردازیهای خودش میشود و میگوید با لیف و کیسه حمام تشکیل خانواده دادهام. این بیانگر دنیای کودکی است که به سرعت خودش را با شرایط وفق میدهد و فضا را مطابق با خواست خودش میسازد.
آبیار همچنین در بخش دیگری از این نشست ، درباره پرداخت به تخیل کودکانه از این کارگردان قدردانی کرد، گفت: دنیای مجازی کارکرد تخیل را در جهان جدید کم کرده و ممکن است ما به مرور تبدیل به انسانهای بدون تخیل بشویم. در حالی که تخیل چیزی است که ظرف ندارد.
وی همچنین پس از اشاره یکی از حضار به کاراکتر پدر خانواده که بر خلاف اکثر پدرهای آن زمان که خشونت بیشتری داشتن بسیار مهربان است و برخوردهای با محبتی با فرزندانش دارد، گفت: پدر بهار در واقع به دلیل اینکه زیر دست کولیها بزرگ شده رفتاری کولیوار دارد و کولیوار زندگی میکند.
کارگردان فیلم«نفس» در پایان درباره گریم سنگین پانتهآ پناهیها ، توضیح داد: پناهیها در این فیلم به لهجه قمی حرف میزند. برای رسیدن به این لهجه تعدادی از افراد آمدند و او ساعتها با آنها حرف میزد تا بتواند این لهجه را در بیاورد. آنها دقیقا چنین رفتارهای غلوآمیز و دایره واژگان بسیار بزرگی دارند. کاراکتری دارند که به محض جمع شدن کنار هم حتی در عزاداریها هم حرفهایی میزنند و میخندند.
نظر شما