هشت نشانه انسان باحیا از لسان رسول الله (ص)

خبرگزاری شبستان:می‌خواهید نشانه‌های حیا را بدانید؟ یک روایت بسیار عالی از رسول الله (ص) است که حتماً بر روی آن تأمّل کنید.

خبرگزاری شبستان – گروه قرآن و معارف: "می‌خواهید نشانه‌های حیا را بدانید؟ یک روایت بسیار عالی است که حتماً بر روی آن تأمّل کنید. پیغمبر اکرم، محمّد مصطفی(صلّي اللّه عليه و آله و سلّم) راجع به شاخه‌های حیا فرمودند: «وَ أَمَّا الْحَيَاءُ فَيَتَشَعَّبُ مِنْهُ‏ اللِّينُ‏ وَ الرَّأْفَةُ وَ الْمُرَاقَبَةُ لِلَّهِ فِي السِّرِّ وَ الْعَلَانِيَةِ وَ السَّلَامَةُ وَ اجْتِنَابُ الشَّرِّ وَ الْبَشَاشَةُ وَ السَّمَاحَةُ وَ الظَّفَرُ وَ حُسْنُ الثَّنَاءِ عَلَى الْمَرْءِ فِي النَّاسِ فَهَذَا مَا أَصَابَ الْعَاقِلُ بِالْحَيَاءِ فَطُوبَى لِمَنْ قَبِلَ نَصِيحَةَ اللَّهِ وَ خَافَ فَضِيحَتَه‏»." آنچه در ادامه می آید چکیده ای از بخش دوم  وپایانی بیانات آیت الله روح الله قرهی در سیصد و چهل و یکمین جلسه درس اخلاق با عنوان "خطورات و مراقبه" است که در محل مهدیه القائم المنتظر و در جمع طلاب و دانشجویان و علاقمندان ایراد شده است.

هر کس حیا ندارد، عقل ندارد!

حیا هم یکی دیگر از ذکرهای عقل است؛ نشان می‌دهد که عاقل حقیقی حیا دارد. حیا چیست؟ حیا، کلید همه خوبی‌هاست. اگر انسان بی‌حیا شود، همه بدی‌ها می‌آید. امیرالمؤمنین(صلوات اللّه و سلامه عليه) فرمودند: «‏الْحَيَاءُ مِفْتَاحُ‏ الْخَيْر»، حیا کلید همه خوبی‌هاست. همه خوبی‌ها از حیا شروع می‌شود. لذا انسان اگر می‌خواهد دنبال خوبی‌ها برود، باید حیا داشته باشد. حیا کند که زبانش به بدی باز شود. وقتی انسان حیا داشته باشد، زبانش به بدی و نعوذبالله به فحش و تهمت و غیبت و دروغ باز نمی‌شود. اگر چشمش حیا داشت، نگاه به ناموس مردم و بدی‌ها باز نمی‌شود.

چرا گاهی در تنهایی، فکرهای بد به ذهنمان می‌آید؟ درمان آن چیست؟

یک عدّه آمدند و از آیت‌الله العظمی ادیب(اعلي اللّه مقامه الشّريف) سؤال کرده بودند: آقا! یک مواقعی در تنهایی فکرهای بد به ذهن ما می‌آید. اوّلاً چرا می‌آید؟! ما نمی‌خواهیم بیاید، امّا می‌آید. مثلاً یک جایی کسی را دیدم، بعداً دیگر ...، آن موقع نه تلویزیونی بود (چون در زمان طاغوت خیلی از مؤمنین تلویزیون نداشتند) و نه اینترنتی که الآن هست، نه موبایل، نه شبکه‌های اجتماعی و کانال‌ها و ... بود، امّا به هر حال گفته بود در ذهنم فکر بد می‌آید. اوّلاً چرا می‌آید و بعد درمانش چیست؟

آقا فرموده بودند: علّت آمدن افکار بد در ذهن انسان، این است که بی‌حیاست. آن کسی که حیا داشته باشد، فکر بد هم به سراغش نمی‌آید. چون بی‌حیا می‌شود، پرده دریده می‌شود و فکر بد هم به ذهنش می‌آید. این جمله خیلی عجیب است و غوغاست. بر روی این جمله تأمّل کنید.

وقتی انسان حیا داشته باشد، چشمش را کنترل می‌کند. حالا که نتوانسته چشمش را کنترل کند، فکرش را هم دیگر نمی‌تواند کنترل کند. پس علّت، آن بی‌حیایی است. این جمله، عجیب است. ببینید اولیاء خدا چگونه مرض را تشخیص می‌دهند. بیان کردیم که امام صادق صلوات اللّه و سلامه عليه فرمودند: هر کس در دنیا زاهد باشد «مَنْ زَهِدَ فِي الدُّنْيَا »، خدا چهار مطلب به او می‌دهد، «أَثْبَتَ‏ اللَّهُ‏ الْحِكْمَةَ فِي قَلْبِهِ»  اوّل این که حکمت را در قلبش تثبیت می‌کند، «وَ أَنْطَقَ بِهَا لِسَانَهُ» دومین مورد این که حکمت را بر زبانش جاری می‌کند، تا می‌گوید: بسم الله الرّحمن الرّحیم، هست کلید در گنج حکیم و حکمت می‌آید. « وَ بَصَّرَهُ عُيُوبَ الدُّنْيَا دَاءَهَا وَ دَوَاءَهَا» سوم هم این که بصیر می‌شود، عیوب دنیا را می‌فهمد، دوای مریضی‌هایش را هم می‌فهمد.

لذا حکیم این‌گونه است، می‌گوید: علّت‌العلل این که فکر بد به ذهنتان می‌آید، این است که بی‌حیایی در انسان به وجود آمده است. چون انسان بی‌حیا می‌شود، حیای در زبان ندارد، اگر حیای در زبان داشت، به پدر و بزرگتر خود نمی‌گفت: به تو چه! انسان که بی‌حیا می‌شود، بی‌ادب می‌شود. اگر بی‌حیا نبود، بداخلاقی نمی‌کرد. این‌ها همه برای بی‌حیایی است. چشم که بی‌حیا شد، دیگر راحت می‌بیند. آن کسی که حیا دارد، نگاه نمی‌کند و مراقب و مواظب است، ولو هیچ کس هم نبیند.

وقتی تنها باشی، کسی نمی‌بیند، شما هستی و موبایل خودت و این کانال‌ها و شبکه‌ها، چه چیز می‌تواند باعث شود که انسان نبیند؟ حیا! اگر انسان حیا داشت، ولو تنها هم باشد، نمی‌بیند. وقتی حیا داشت، گوش نمی‌دهد. از این طرف نمی‌آید نعوذبالله در خلوت خود ترانه‌ها و ... را گوش دهد و از آن طرف حسین حسین کند. این، بی‌حیاست.

روی حیا خیلی کار کنیم. اگر انسان، با حیا شد، در خلوت و جلوت پروردگار عالم را می‌بیند و معلوم می‌شود اصلاً عاقل است. بیهوده نیست که از نشانه‌های عقل و ذکر عقل را همین حیا می‌دانند، «وَ ذِكْرُ الْعَقْلِ التَّعْظِيمُ وَ الْحَيَاءُ». یاد عقل، عظمت و حیا است. هم عظمت خدا و هم عظمت بزرگان را درک کند و به آن‌ها احترام بگذارد و هم حیا دارد. لذا آن کسی که حیا دارد، عاقل است و آن کسی که حیا نداشته باشد، اصلاً عاقل نیست.

دومین سؤالی که از آقا داشتند، این بود که آقا چگونه آن را درمان کنیم؟ فرمودند: اگر بخواهی این فکرها به وجود نیاید، اوّل برو حیا را تمرین کن و إلّا این هیچ درمانی ندارد و به ذکر نیست.

بعضی موارد درمان‌هایی با ذکر و برخی اعمال دارد، امّا برخی موارد ذکر و ... ندارد. حالا اگر توفیق بشود، راجع به مرض و درمان مطالب بسیار زیبایی است که بیان خواهیم کرد. اولیاء خدا نسخه‌هایی در این زمینه دادند، مثلاً نسخه زبان این است. نسخه چشم، این است. نسخه گوش این است. تک تک دردهای آن‌ها را می‌شمارند و تک تک برای هر کدام از این دردها نسخه دادند. این نسخه‌ها هم حسب آیات و روایات شریفه است. به هر حال نمی‌شود که پروردگار عالم و اولیاء خدا این همه راجع به مریضی‌ها صحبت کردند، امّا درمانش را نگویند. و إلّا پروردگار عالم هم نعوذبالله به درد ما نمی‌خورد. پس حتماً درمانش را هم بیان فرمودند و نسخه آن را دادند.

ولی آقا فرمودند: این از باب ذکری نسخه ندارد و نسخه آن، این است که بروید و روی حیا کار کنید. اگر خواستیم افکار بد در تنهایی به سراغمان نیاید، باید بر روی حیا کار کنیم.

البته این مطلب فقط در تنهایی هم نیست. گاهی افکار بد در جمع هم به سراغ انسان می‌آید. بنده در جلسه قبل بیان کردم که دو نفر خدمت آیت‌الله مولوی قندهاری(اعلي اللّه مقامه الشّريف) بردیم، بعد از آن جلسه به من گفتند: تو بیکاری که از قم پیش یک افغانی می‌روی! آیت‌الله مولوی قندهاری(اعلي اللّه مقامه الشّريف)، آن کنز خفیّ الهی جمله‌ای فرمودند که خیلی جالب بود، فرمودند: بعضی از این‌ها وقتی می‌آیند، این‌قدر فکرهایشان پلید است که در همان مجلس هم که نشستند، این حرف را می‌زنند. یعنی نفرمودند که بعداً چینن مطلبی گفتند. بلکه در همان مجلس که آمدند ما را ببینند، در فکرشان می‌گفتند: قرهی از قم با همه این بزرگان و اعاظم به مشهد و پیش یک افغانی آمده است، آن هم با این حال که پیش آیت‌الله العظمی بهاءالدّینی و آقایان دیگر هم دارد می‌رود، امّا عقلش کار نمی‌کند و از قم پیش چنین کسی می‌رود! لذا این افکار بد نه تنها در خلوت، بلکه گاهی در جلوت هم به وجود می‌آید و همه برای بی‌حیایی است. پس معلوم می‌شود که حیا یک چیز عجیب و غریبی است.

نشانه‌های حیا چیست؟

امیرالمؤمنین(صلوات اللّه و سلامه عليه) فرمودند: «‏لا دین لمن لا حیاء له»، اصلاً دین ندارد، آن کسی که حیا ندارد. اتّفاقاً انسانی که حیا دارد، اصلاً نسبت به برادر خودش فکر بد نمی‌کند. اگر هم فکر بدی بیاید، زود توبه و استغفار می‌کند، لجاجت هم نمی‌کند. فرمودند: لجاجت، ثمره و میوه کسی است که حیا ندارد. یعنی هر کس حیا ندارد، لجباز می‌شود و لجاجت پیدا می‌کند. حیا خیلی عجیب است.

لذا پیغمبر می‌فرمایند: «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْحَيِيَّ الْحَلِيمَ الْعَفِيفَ الْمُتَعَفِّف‏»، خدا انسان با حیای بردبار پاکدامنی را که عفّت می‌ورزد، دوست دارد.

می‌خواهید نشانه‌های حیا را بدانید؟ یک روایت بسیار عالی است که حتماً بر روی آن تأمّل کنید. پیغمبر اکرم، محمّد مصطفی(صلّي اللّه عليه و آله و سلّم) راجع به شاخه‌های حیا فرمودند: «وَ أَمَّا الْحَيَاءُ فَيَتَشَعَّبُ مِنْهُ‏ اللِّينُ‏ وَ الرَّأْفَةُ وَ الْمُرَاقَبَةُ لِلَّهِ فِي السِّرِّ وَ الْعَلَانِيَةِ وَ السَّلَامَةُ وَ اجْتِنَابُ الشَّرِّ وَ الْبَشَاشَةُ وَ السَّمَاحَةُ وَ الظَّفَرُ وَ حُسْنُ الثَّنَاءِ عَلَى الْمَرْءِ فِي النَّاسِ فَهَذَا مَا أَصَابَ الْعَاقِلُ بِالْحَيَاءِ فَطُوبَى لِمَنْ قَبِلَ نَصِيحَةَ اللَّهِ وَ خَافَ فَضِيحَتَه‏»، از حیا، شاخ و برگ‌های به وجود می‌آید که عبارتند از:

  1. «اللِّينُ‏ »، نرمش، یعنی انسان با حیا، با مؤمنین، پدر و مادر، همسر، برادر، شاگردان، استاد و ... نرم است. دعا کنیم که همه این‌طور شویم.
  2. «وَ الرَّأْفَةُ» ، دومین مورد این است که رأفت دارد و مهربان است.
  3. «وَ الْمُرَاقَبَةُ لِلَّهِ فِي السِّرِّ وَ الْعَلَانِيَةِ»، سومین مورد هم مراقبه کردن نسبت به اوامر پروردگار عالم، چه جایی که تنها هست و چه علن. خدا را در آشکار و نهان خودش در نظر دارد. آن کسی که همیشه خدا را در نظر دارد، دیگر افکار بد هم سراغ او نمی‌آید، چه در سرّ و چه در علن. این همان مطلبی است که آیت الله ادیب(اعلي اللّه مقامه الشّريف) فرموده بودند و نشان می‌دهد که اولیاء خدا از روایات این مطالب را اخذ می‌کردند.

مقابل حیا، دریدگی است. کسی که نعوذبالله آن‌قدر بی‌حیا شود، دیگر دریده است، لذا برایش اصلاً مهم نیست که لخت و عریان هم بیاید، راحت روسری خود را می‌اندازد و با آن وضعیّت بد، زشت و قبیح هم بیرون می‌آید، مانند حیوان. این را برای خودش فخری هم می‌داند و فکر می‌کند دارد با این نظام مقدّس مخالفت هم می‌کند. چنین کسی احمق و بی‌عقل است. چون تعظیم و حیا از ذکرهای عقل بود. لذا وقتی با آن لباس‌های مفتضح و وضعیّت زشت می‌خواهد فخر کند، معلوم است که عقل ندارد که این‌قدر در علن بی‌حیا شده است.

لذا یکی از نشانه‌های حیا، مراقبه برای خدا هم در علن و آشکار و هم در نهان، سرّ. پس معلوم می‌شود چرا آیت الله ادیب(اعلي اللّه مقامه الشّريف) فرمودند که علّت افکار بد آمدن در ذهن انسان در تنهایی این است که بی حیا شده است. لذا فرمودند: بی‌حیایی را درمان کن و باحیا شو، دیگر در تنهایی هم افکار بد سراغت نمی‌آید.

  1. «وَ اجْتِنَابُ الشَّرِّ »، انسان با حیا از دوری و بدی و شرارت دوری می‌کند. بدی کسی را نمی‌خواهد و انسان بد، رذل و پستی هم نمی‌شود.

این روایت خیلی عجیب است. نمی‌دانم بگویم باید با طلا بنویسیم که طلا، فلز است و من و شما بر روی آن قیمت گذاشتیم و این، اصلاً مافوق این حرف‌هاست. معلوم می‌شود هر کسی یک کدام از این‌ خصایص بد ذکر شده در این روایت را داشته باشد، یک شعبه‌ای از بی‌حیایی را دارد.

لذا فرمودند: یکی از شاخه‌های حیا، این است که شرّ نمی‌کند.

  1. «وَ الْبَشَاشَةُ»، بشّاشیّت دارد و خوشرو است. با مردم و همسایه‌هایش خوب و خوش برخورد است. با فرزند و دوستانش خوش‌رو است و عنق نیست. بعضی‌ها نسبت به همسایگان خود خیلی بدرفتاری می‌کنند و عنق هستند. این نشانه بی‌حیایی است. داد بزنی، یقه بگیری و ... معلوم است که بی حیایی. برعکس باید خوش‌رو باشی.
  2. « وَ السَّمَاحَةُ »، گذشت. از همدیگر گذشت کنیم. چقدر گذشت خوب است که در روایتی دارد: اگر کسی در این دنیا قبل از این که برادرش از دنیا برود، نسبت به او گذشت کند، یعنی از طرف مقابل بدی دیدم و حقّ هم به تعبیر عامیانه با من است، البته حقّ که همیشه با ما نیست، امّا تصوّرمان این است، ولی گذشت کنم؛ پروردگار عالم قبل از این که بمیرد، از او گذشت می‌کند؛ یعنی پرونده‌اش را صاف می‌کند. می‌گوید: چون تو از بنده من گذشتی، من هم این‌جا می‌گذرم.

امّا آن‌هایی که نگذرند، داریم که فردای قیامت حسابرسی می‌کند. چون حساب خیلی سخت است. در آن‌جا هم تازه می‌گویند: این‌طور است، آن‌طور است و ... . حقّ هم با تو بوده، می‌گویند: درست است حقّ با تو بوده، امّا حسابرسی می‌کنیم، چرا در آن‌جا این‌طور شد، دلیلش چه بود و ...، تازه باید بیایی حساب پس بدهی که حقّ با من بوده است. بعد پروردگار عالم می‌گوید: خوب من هم برایت دارم، آن‌جا هم این‌طوری است، این‌جا هم آن‌طوری است و ... . خیلی عجیب است. روایات بیان می‌کند.

  1. «وَ الظَّفَرُ »، بخشندگی و پیروزی.
  2. «وَ حُسْنُ الثَّنَاءِ عَلَى الْمَرْءِ فِي النَّاسِ»، از شاخه‌های حیا این است که مردم تا او را دیدند، نگویند: وای شرور آمد، بگویند: این آدم خوش‌نام و خوبی است.

در ادامه فرمودند: « فَهَذَا مَا أَصَابَ الْعَاقِلُ بِالْحَيَاءِ»، این‌ها فوایدی است که عاقل از حیا می‌برد. این که بیان کردیم حیا از خصیصه‌های عاقل است، همین است. « فَطُوبَى لِمَنْ قَبِلَ نَصِيحَةَ اللَّهِ وَ خَافَ فَضِيحَتَه»، خوشا به حال آن کسی که نصیحت خدا را بپذیرد و از رسوایی خودش بترسد. وقتی انسان، بی‌حیا شد، رسوا هم می‌شود و خیلی بد است.

لذا وقتی در آن زمان که نه اینترنت و ماهواره و ... بود، از آیت‌الله ادیب(اعلي اللّه مقامه الشّريف) ‌پرسیدند: چرا گاهی در خلوت افکار بد به سراغمان می‌آید؟ فرمودند: دلیل این است که تو بی‌حیایی. حیای چشم، گوش، زبان و دیگر اعضاء و جوارحت را نگاه نداشتی، لذا الآن در خلوت هم برایت این‌گونه می‌آید. بعد هم فرمودند: درمان این دعا ندارد و درمانش برگشت به حیا است. این روایت شریفه هم این طور بیان می‌کند.

پس ذکر عقل، تعظیم و حیاست.

بزرگ‌ترین نعمت: انفاق مال در طاعت خدا!

چون این جلسه، جلسه آخر سال است، البته از جمعه إن‌شاءالله ما به فضل الهی و به شرط حیات مراسم فاطمیّه را داریم، امّا می‌خواهم چند نکته را هم بیان کنم و آن، این که اگر بخواهیم پاک شویم، یک کار این است: دیگران را هم مدّنظر داشته باشیم. اگر می‌خواهیم به دنبال تعظیم خداوند باشیم، یکی از موارد این است که مالمان را انفاق کنیم.

امیرالمؤمنین، اسدالله الغالب، علی‌بن‌أبی‌طالب(صلوات اللّه و سلامه عليه) فرمودند: « إِنَّ إِنْفَاقَ هَذَا الْمَالِ فِي طَاعَةِ اللَّهِ أَعْظَمُ‏ نِعْمَةٍ وَ إِنَّ إِنْفَاقَهُ فِي مَعَاصِيهِ أَعْظَمُ مِحْنَةٍ‏» محقّقاً و بی‌تردید، انفاق مال در طاعت خدا، بزرگ‌ترین نعمت است که خدا به تو مرحمت کرده است. اگر خدای ناکرده در معاصی آن را خرج کنی، بزرگ‌ترین معصیت است.

این‌قدر این انفاق خوب است که عجیب است. عزیزان من! آخر سال است و امسال هم وضعیّت فرق می‌کند. حتّی بیان کردند: واقعاً مردم امسال خریدشان نسبت به سال گذشته خیلی کم شده است. دست همدیگر را بگیریم. طوری نباشد که فقط خودم و خانواده خودم. فکر همسایه‌ها باشیم. اگر این‌طور باشد، «طُوبَى‏ لِمَنْ‏ ذَلَ‏ فِي نَفْسِه‏»، می‌شود. آن کیست؟ فرمودند: «أَنْفَقَ الْفَضْلَ مِنْ مَالِه‏»، خوش به حال آن کسی که خود را در مقابل نفسش، خوار انگاشت، این شخص کسی است که زیاده مال خود را انفاق کرده است. کسی که عظمت خدا را درک کرده است، خودش در مقابل خودش خوار می‌شود. یکی این است که انفاق کند، دست همدیگر را بگیریم و به همدیگر کمک کنیم. طوری نباشد که فقط و فقط خودمان و خانواده‌مان داشته باشیم.

حتّی جالب است بعضی می‌گویند: ما تا یک حدّی باید انفاق کنیم و دست دیگران را بگیریم، امّا حدّ ندارد. روایتی در این زمینه است. حضرت سیّد السّاجدین، امام العارفین، آقا علیّ بن الحسین(صلوات اللّه و سلامه عليه) می‌فرمایند: «إِنَّ مِنْ أَخْلَاقِ الْمُؤْمِنِ الْإِنْفَاقَ عَلَى‏ قَدْرِ الْإِقْتَارِ وَ التَّوَسُّعَ عَلَى قَدْرِ التَّوَسُّعِ وَ إِنْصَافَ النَّاسِ مِنْ نَفْسِهِ وَ ابْتِدَاءَهُ إِيَّاهُمْ بِالسَّلَام‏» تحقیقاً، بی‌تردید، از خصلت‌ها و اخلاق‌های مؤمن این است که مالش را انفاق می‌کند، در حدّ تنگدستی. یعنی این‌قدر مالش را می‌دهد تا جایی که شاید حتّی خودش هم تنگدست شود.

البته درست است که بیان شده: «خیرالامور اوسطها»، ما که تا آن مراحل نمی‌توانیم برویم، امّا حداقل یک انفاقی بکنیم و دست دیگران را بگیریم.

انفاق، با یقین به جایگزینی آن از طرف خداوند

اوّلاً بدانیم تا ما انفاق می‌کنیم، خدا جای آن را پر می‌کند. امام صادق(صلوات اللّه و سلامه عليه) می‌فرمایند: « أَنْفِقْ‏، وَ أَيْقِنْ‏ بِالْخَلَف‏»، از مال خودت در راه خدا هزینه کن، یقین داشته باش که آنچه را هزینه کردی، خدا جایگزین می‌کند و برمی‌گرداند. این‌طور نیست که فکر کنیم انفاق کنیم، فقیر می‌شویم. حضرت می‌فرمایند: مؤمن، چنین خصوصیّتی دارد که حتّی تا حد تنگدستی هم انفاق می‌کند، امّا بدانید که تا انفاق می‌کنید، خدا آن را برمی‌گرداند.

صدقه ندادن و ملعون بودن!

آن‌وقت کسی که این کار را انجام ندهد، ملعون است، امام صادق(صلوات اللّه و سلامه عليه) می‌فرمایند: «مَلْعُونٌ‏ مَلْعُونٌ‏ مَنْ‏ وَهَبَ‏ اللَّهُ لَهُ مَالًا فَلَمْ يَتَصَدَّقْ مِنْهُ بِشَيْ‏ءٍ‏»، ملعون است، ملعون است، کسی که خدا به او مالی را بخشیده و او چیزی از آن را صدقه نداده است.

اگر مالمان را در راه خوبی خرج نکنیم، در راه بدی خرج خواهد شد!

عزیزان من! یاد دیگران باشیم. بدانیم اگر هم کمک نکنیم، روایت داریم بی‌اختیار جای دیگری خرجش می‌کنیم، پیغمبر اکرم، محمّد مصطفی(صلّي اللّه عليه و آله و سلّم) فرمودند: «مَنْ مَنَعَ مَالَهُ مِنَ الْأَخْيَارِ اخْتِيَاراً صَرَفَ اللَّهُ مَالَهُ إِلَى‏ الْأَشْرَارِ اضْطِرَاراً»، کسی که مالش را در راه خوبی، برای خوبان، با اختیار خودش و به دست خودش خرج نکند، خدا کاری می‌کند این مالش را به ناچار برای آدم‌های بد مصرف می‌کند.

اصلاً اگر در راه خوبی خرج نکنی، در راه بدی خرج می‌شود. خیلی عجیب است. فکر نکنیم اگر خرج نکردیم، برایمان می‌ماند. اوّلاً فرمود که اگر انفاق کنی، خدا برمی‌گرداند. یقین داشته باشید. بعد هم می‌فرماید: اگر در راه خوبی خرج نکنی، در راه بدی خرج خواهد شد. دست برادر و فامیل‌ها و همسایگانت را بگیر و به دیگران، کمک و انفاق کن. خیلی‌ها هستند که ندارند و صورتشان را با سیلی سرخ می‌کنند. اخلاق اولیاء این است، مراقب و مواظب هستند.

یا صاحب الزّمان! فَتَصَدَّق عَلَینا

«السّلام علیک یا مولای یا صاحب العصر و الزّمان» آقا جان! فرمودند: آن‌هایی که دارند صدقه بدهند، شما داری، صدقه بده، «فتصدق علینا». آقا! عالم در دست شماست، مادیّات را نمی‌گوییم، آقا مهر و محبّتت را به ما بده. آقا جان! دست ما را بگیر. آقا کاری کن که ما از گناه خسته شویم. هنوز هم خسته نشدم. اگر خسته می‌شدم، وقتی از مجلس اخلاق بیرون می‌رفتم که گناه نمی‌کردم و وضعم این‌طور نبود. آقا جان! یادت را برای ما صدقه بگذار. آقا جان! مهرت را برای ما صدقه بگذار. آقا! به ما انفاق کن، مرحمت کن. آقا! گناهانمان باعث شد باران رحمت قطع شود. گناهانمان باعث شد حرف ولیّ و نائبت را گوش ندهیم. آقا جان! ما چه می‌کنیم؟ به کجا داریم می‌رویم؟! یکی باید شانه‌های ما را بگیرد و به ما بگوید: «أین تذهبون». آقا جان! دست ما را بگیر. .... «السّلام علیک یا مولای یا بقیّة اللّه»

کد خبر 531079

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha