چرا برخی هنگام مرگ از نمازهایشان نصیبی ندارند؟

خبرگزاری شبستان: اگر نماز به لقلقه لسان باشد و در قلب صورت نگرفته باشد در سکرات موت از خاطر نمازگزار محو شود و او را نصیبی از شهادت به ربوبیت و رسالت و دگر معارف نخواهد بود.

خبرگزاری شبستان -  سرویس قرآن و معارف: "اگر اهوال و شدائدی دست دهد، خصوصاً مثل اهوال و سکرات موت و شدائد نزع روح انسانی، به کلی آن ذکر را فراموش کند و از صفحه دل آن ذکر شریف محو شود، بلکه اسم حق تعالی و رسول ختمی صلی الله علیه و آله و سلم و دین شریف اسلام و کتاب مقدس الهی و ائمه هدی علیهم السلام و سایر معارف را که به قلب نرسانده فراموش کند و در وقت سؤال قبر جوابی نتواند دهد؛ تلقین را نیز به حال او فایده ای نباشد؛ زیرا که در خود از حقیقت ربوبیت و رسالت و دیگر معارف اثری نمی بیند؛ و آنچه به لقلقه لسان گفته بود و در قلب صورت نگرفته بود از خاطرش محو شود و او را نصیبی از شهادت به ربوبیت و رسالت و دگر معارف نخواهد بود." بسیاری از ما به دنبال آن هستیم که نماز ما  نمازی باشد که ما را به ملکوت متصل کند و چشم گوهربینی به ما عطا کند که به واسطه آن از احساس ها و ادراک های تقلبی منفک شویم.  کتاب "آداب الصلوه" امام خمینی (ره) از جمله آثاری است که به این بحث پرداخته است.

طمأنینه باطن عبادت را معلوم می کند

از آداب مهمه قلبیه عبادات، خصوصاً عبادات ذکریه، طمأنینه است. و آن عبارت است از آن که شخص سالک، عبادت را از روی سکونت قلب و اطمینان خاطر به جا آورد؛ زیرا که اگر عبادت را با حال اضطراب قلب و تزلزل به جا آورد، قلب از آن عبادت منفعل نشود و آثاری از عبادت در ملکوت قلب حاصل نشود و حقیقت عبادت صورت باطنیه قلب نگردد.
و یکی از نکات تکرار عبادات و تکثار اذکار و اوراد آن است که قلب را از آنها تأثیری حاصل آید و انفعالی رخ دهد تا کم کم حقیقت ذکر و عبادت، تشکیل باطن ذات سالک را دهد و قلبش با روح عبادت متحد گردد. و تا قلب را اطمینان و سکونت و طمأنینه و وقار نبود، اذکار و نسک را در آن تأثیری نیست و از حد ظاهر و ملک بدن، به ملکوت باطن نفس سرایت ننماید و حظوظ قلبی از حقیقت عبادت ادا نشود؛ و این خود از مطالب واضحه است که محتاج به بیان نیست و با اندک تأمل معلوم شود.


وقتی قلب انسان لا اله الا الله بگوید

اگر عبادتی چنین باشد که قلب را از آن به هیچ وجه خبری نبود و از آن آثاری در باطن پیدا نشود، در عوالم دیگر محفوظ نماند و از نشئه ملک به نشئه ملکوت بالا نرود؛ و ممکن است در وقت شدائد مرض موت و سکرات هولناک موت و اهوال و مصیبات پس از موت، خدای نخواسته صورت آن به کلی از صفحه قلب محو و نابود شود و انسان با دست خالی در پیشگاه مقدس حق برود.
مثلاً اگر کسی ذکر شریف لا اله الا الله، محمد رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم را با سکونت قلب و اطمینان دل بگوید و قلب را به این ذکر شریف تعلیم دهد، کم کم زبان قلب گویا شود و زبان ظاهر، تابع قلب شود و اول قلب ذاکر گردد و پس از آن لسان. واشاره به این معنی فرموده، امام صادق علیه السلام به حسب روایت مصباح الشریعه، قال:  فاجعل قلبک قبله للسانک، لا تحرکه الا باشاره القلب و موافقه العقل ورضی الامیان.


قلب ناطق، قبله لسان می شود

در اول امر که زبان قلب گویا نشده، سالک راه آخرت باید آن را تعلیم دهد و با طمأنینه و سکونت، ذکر را به آن القا کند؛ همین که زبان قلب باز شد، قلب قبله لسان و سایر اعضاء شود، و با ذکر آن همه مملک وجود انسانی ذاکر گردد.
و اما اگر این ذکر شریف را بی سکونت قلب و طمأنینه آن و با عجله و اضطراب و اختلال حواس گفت، از آن در قلب اثری حاصل نشود و از حد زبان گو حیوان ظاهری به باطن و سمع انسانی نرسد و حقیقت آن در باطن قلب محقق نشود و صورت کمالیه قلب نگردد که ممکن الزوال نباشد

.
چرا برخی از نمازهایشان نصیبی ندارند؟

پس اگر اهوال و شدائدی دست دهد، خصوصاً مثل اهوال و سکرات موت و شدائد نزع روح انسانی، به کلی آن ذکر را فراموش کند و از صفحه دل آن ذکر شریف محو شود، بلکه اسم حق تعالی و رسول ختمی صلی الله علیه و آله و سلم و دین شریف اسلام و کتاب مقدس الهی و ائمه هدی علیهم السلام و سایر معارف را که به قلب نرسانده فراموش کند و در وقت سؤال قبر جوابی نتواند دهد؛ تلقین را نیز به حال او فایده ای نباشد؛ زیرا که در خود از حقیقت ربوبیت و رسالت و دیگر معارف اثری نمی بیند؛ و آنچه به لقلقه لسان گفته بود و در قلب صورت نگرفته بود از خاطرش محو شود و او را نصیبی از شهادت به ربوبیت و رسالت و دگر معارف نخواهد بود.


چه زمانی قرآن می تواند با گوشت و پوست انسان مخلوط شود؟

در حدیث است که کسی که قرآن را در جوانی بخواند، قرآن با گوشت و خونش مختلط شود و نکته آن، آن است که در جوانی اشتغال قلب و کدورت آن کمتر است، از این جهت قلب از آن بیشتر و زودتر متأثر شود و اثر آن نیز بیشتر باقی ماند. و در حدیث شریف است که هیچ چیز پیش خدای تعالی محبوب تر نیست از عملی که مداومت بر آن شود، گرچه آن عمل کم باشد. و شاید نکته بزرگ آن، آن باشد که عمل، صورتی باطنیه قلب شود؛ چنانچه ذکر شد.

چگونه از عبادت هایمان در برابر تصرف شیطان محافظت کنیم؟

یکی از مهمات آداب قلبیه نماز و سایر عبادات که از امهات آداب قلبیه است و قیام به آن از عظائم امور و مشکلات دقایق است، محافظت آن است از تصرفات شیطانی؛ و شاید آیه شریفه که فرماید در وصف مؤمنین: "الذین هم علی صلواتهم یحافظون"  اشاره به جمیع مراتب حفظ باشد که یکی از آن مراتب، بلکه اهم مراتب آن، حفظ از تصرف شیطان است. و خلوص از تصرف شیطان، که مقدمه اخلاص است، به حقیقت حاصل نشود مگر آن که سالک در سلوکش خدا خواه شود و خود خواهی و خودپرستی را، که منشأ تمام مفاسد و ام الامراض باطن است، زیر پانهد.

برکات به جا آوردن نماز با نشاط و فرح

و دیگر از آداب قلبیه نماز و سایر عبادات که موجب نتایج نیکویی است، بلکه باعث فتح بعضی از ابواب و کشف بعضی از اسرار عبادات است، آن است که سالک، جدیت کند که عبادت را از روی نشاط و بهجت قلب و فرح و انبساط خاطر بجاآورد و از کسالت و ادبار نفس در وقت عبادت، احتراز شدید کند.
پس وقتی را که برای عبادت انتخاب می کند وقتی باشد که نفس را به عبادت اقبال است و دارای نشاط و تازگی است و خستگی و فتور ندارد؛ زیرا که اگر نفس را در اوقات کسالت و خستگی وادار به عبادت کند ممکن است آثار بدی به آن مترتب شود که از جمله آنها آن است که انسان از عبادت منزجر شود و تکلف و تعسف آن زیاد گردد و کم کم باعث تنفر طباع نفوس شود. و این علاوه بر آن که ممکن است انسان را به کلی از ذکر حق منصرف کند و روح را از مقام عبودیت که منشأ همه سعادات است برنجاند، از چنین عبادتی نورانیت قلبیه حاصل نگردد و باطن نفس از آن منفعل نگردد و صورت عبودیت، صورت باطن قلب نشود.
باید عبادات از روی نشاط و بهجت بجا آورد شود و از تکلف و تعسف و کسالت بکلی احتراز شود تا حال محبت و عشق به ذکر حق و مقام عبوذیت رخ دهد و انس و تمکن حاصل آید. و انس به حق و ذکر او از اعظم مهماتی است که اهل معرفت را به آن عنایت شدید است و اصحاب سیر و سلوک برای آن تنافس کنند. و چنانچه اطبا را عقیده آن است که اگر غذا را از روی سرور و بهجت میل کنند زودتر هضم شود، همینطور طب روحانی اقتضا می کند که اگر انسان غذاهای روحانی را از روی بهجت و اشتیاق تناول کند و از کسالت و تکلف احتراز کند، آثار آن در قلب زودتر واقع شود و باطن قلب با آن زودتر تصفیه شود.
 

کد خبر 533690

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha