به گزارش خبرنگار خبرگزاری شبستان از رشت، دفاع مقدس میراث گرانبهای کشور به نسل آینده است با وحدت و همدلی، جوانان این مرز و بوم در برابر تهاجمات دشمنان بعثی ایستاند تا امروز کشور در آرامش و آسایش باشد و با خیال آسوده به پیشرفت در بخشهای مختلف ادامه دهد.
نظام جمهوی اسلامی در اوایل شکل گیری در تعارض مستقیم با قدرتهای سلطه گر داخلی و خارجی قرار داشت اما ملت رشید ایران با وحدت و همگامی تمامی اقشار جامعه به دفاع از تجاوزگران برخاست. هشت سال جوانان این دیار با استقامت از کیان اسلام و میهن اسلامی در برابر دشمنان بعثی دفاع کردند و با همدلی و شجاعت خود سیلی محکمی بر دشمن نواختند که بعد از گذشت سالها یاد و خاطرات شهدا و ایثارگریهای آزاد مردان و شیر زنان غیور این مرز و بوم همواره در قلبها جاریست و هیچ گاه، جانفشانیهایشان از دیدگان ملت ایران نادیده گرفته نخواهد شد.
اعتماد بنفس و قدرت ایمان و توکل به پروردگار و ائمه اطهار(علیهم السلام) رمز موفقیت در دوران هشت سال دفاع مقدس است، حتی مدرنترین سلاحهای ابرقدرتها نتوانست اراده پولاتین شهدا و رزمندگان را خنثی کند.
اکنون نمیتوان در هیچ گزارشی جانفشانیهای غیور مردان، آزادگان و جانبازان را توصیف و به نگارش در آورد، قلمها توان نگارش چنین از خود گذشتگیهایی را ندارند.
شهرستان بندر انزلی یکی از شهرستانهای غربی استان گیلان است که در دوران هشت سال دفاع مقدس پرستوهای آبی بسیاری را برای دفاع از میهن اعزام کرد. شهرستان شهیدپرور بندرانزلی دارای 408 شهید و یکصد و 39 آزاده است.
شهید بهرام گل آور یکی از شهدای شاخص شهرستان بندر انزلی است که در این گزارش به زندگی نامه و خاطرات این شهید بزرگوار پرداخته میشود:
زندگی نامه شهید بهرام گل آور
شهيدبهرام گل آور در نخستین روز سرد فصل زمستان، سال1337 در شهرستان ساحلي بندر انزلی در خانواده ای متدين به دنيا آمد و از کودکی در مجالس مذهبی وحسينی مشتاقانه شرکت مي کرد. او درس عشق و آزادگي را از مکتب غنی اسلام و سالار شهیدان، امام حسین ( علیه السلام ) آموخت و آنرا سرلوحه زندگيش قرار داد.
شهید گل آور پس از اتمام تحصيلات ابتدائی و راهنمايی به دلیل علاقه وافری که به کسب علوم ديني و حوزوي داشت، به مشهد مقدس هجرت کرد و در جوار بارگاه ملکوتی امام رضا (علیه السلام ) در مدرسه علميه آيت الله ميلانی به مدت سه سال دروس حوزوی را فرا گرفت.
وی از همان زمان با مسائل سياسي روز و بيداد حکومت پهلوی و تفکرات حضرت امام خميني (رحمته الله )آشنا و علاقمند شد.
او برای نيل به اهداف مقدس خويش راهی شهر قم شد و در جوار بارگاه ملکوتی و معنوی حضرت معصومه (صلی الله و علیه واله) در مدرسه دارالشفاء از محضر اساتيد مجرب حوزه علوم ديني دروس را فرا گرفت و به کمال معرفت، شناخت و عرفان دست يافت.
علاقه وی به مطالعات مذهبی، علمی و سياسی سبب شد تا با شروع حرکت انقلابی برای ادای دين و تکليف و انسجام و سامان بخشيدن به تظاهرات راهی شهر و ديار خود بندر انزلی شود. او از عناصر اصلی تظاهرات و راهپيماییها برای رسوايی حکومت طاغوت و به ثمر رسيدن انقلاب اسلامي بود و برای حفظ دستاوردهای انقلاب تلاش فراوان کرد و رنج طاقت فرسایی را متحمل شد.
شهید گل آور پس از پيروزی حکومت اسلامي، مسئوليت فرهنگي جهاد سازندگي و مسئوليت مرکز هلال احمر بندر انزلي را بر عهده گرفت. وی همچنين عضو اصلی هيئت عاشقان ثارالله سپاه پاسداران و مدرس کلاسهای عقيدتی و سياسی و احکام و معارف اسلامي بود علاوه بر آن مديريت حج تمتع را نيز بر عهده داشت و چون از خلاقيت و ذوق هنری فوق العادهای برخورداربود از جمله طراحان نمايشگاههای دوران انقلاب و جنگ تحميلی بود.
این سرباز خستگي ناپذير اسلام در مصاف با دشمنان داخلي و خارجی با استقامت ایستاد و هر کجا که اسلام در معرض خطر بود عاشقانه شتافت و جا و مکان برای مبارزه و نبرد با کفر برايش معنا و مفهوم نداشت، بدین سبب ماموريتهای لبنان، فلسطين و افغانستان به او محول شد. لبانی پر از خنده او حکایت از روح آرام، مطمئن و ايمان او بود.
سرانجام پس از 30 سال هجران و درد فراق از معبود خويش در حاليکه فرماندهي گردان 14 صاحب الزمان (عج الله تعالی فرجه الشریف)، در رسته مهندسی رزمی جهاد سازندگی را بر عهده داشت در 4 تیر سال 67در جزيره مجنون بر اثر بمباران شيميايی دشمن، دعوت حق را لبيک گفت.
مرد آهنین/خاطرات شهید گل آور
وقتی شهید گل آور مدیر کاروان حج بود چند مرتبه از زیر گیت بازرسی رد شد و هر دفعه دستگاه بوق کشید، مسئول مربوطه آمد و حکم کرد تمام لباسهایش را در بیاورد اما باز هم صدای بوق شهید شنیده شد! گفت: “این جنایت صدام شماست، به خاطر ترکش های در پشتم.”همانجا بود که به او لقب “مرد آهنین” دادند!
برادرش می گفت هنوز مبارزات انقلابی به اوج نرسیده بود یک روز داشت تکالیف فردایش را آماده میکرد احساس کردم میخندد پرسیدم:«چرا میخندی؟»، نقاشی رو با این مضمون نشانم داد: یک نفر که سر به تن نداشت و به دستش قلم بود! پرسیدم:«منظورت از این چیست؟» گفت:»کسانی که بخواهند از آزادی حرف بزنند سرشان به باد میرود.»
شهید گل آور می گفت: یادتون باشه یک بُعدی نباشید بهتره دکتر پاسدار یا مهندس پاسدار باشید تا اینکه بخواهید فقط پاسدار باشید نگذارید ایران بعد از پیروزی از قلمرو علمی عقب بماند.
در حج خونین سال 66، از شهید گل آور به مدت 48 ساعت خبری نبود وقتی برگشت همراهان متوجه شدند در مراسم برائت از مشرکین با شرطههای عربستان درگیر و بازداشت شده، وبخاطر دوندگیهاش برای حجاج، کف پاهاش پینه بسته بود و به سختی راه میرفت، با این حال ضعف براو غلبه نکرده و بیمارستانها رو میگشت تا زائرای زخمی و آسیب دیده رو پیدا کند.
نظر شما