خبرگزاری شبستان – سرویس قرآن و معارف: "اولیاء خدا فرمودند: اگر انسان به ذکر دائمی خدا مشغول نشد، شیطان، او را به آرزوهای کاذب و اندیشههای فساد دچار میکند. وقتی اینطور شد، خواطر او، دیگر نفسانی و شیطانی میشود، منتها گاهی رنگ و لعاب انسانی هم به آنها میدهد. مثلاً همانطور که بیان کردیم، گاهی میبینید که طرف کار خیر هم انجام میدهد، امّا اصلاً حجاب خود را رعایت نمیکند، شیطان او را وسوسه میکند و میگوید: عبادت به جز خدمت خلق نیست که این، از اساس، غلط است. معنی عبادت این است: انسان آنچه را پروردگار عالم میگوید، انجام دهد. عبد بما هو عبد یعنی تسلیم محض پروردگار عالم. پروردگار عالم فرموده به موقعش خدمت به خلق خدا کن، اصلاً مگر انفاق همین نیست که اینقدر در قرآن به آن، تأکید شده است؟! به موقعش، در این زمان، نماز بخوان. به موقعش، جهاد کن. به موقعش بخند، به موقعش خشم کن. عبد این است و عبادت هم این است که هر چه پروردگار عالم بگوید، انسان انجام بدهد." آنچه درادامه می آید بخش اول بیانات آیت الله روح الله قرهی در سیصد و چهل و هفتمین درس اخلاق این استاد در محل مهدیه القائم المنتظر (عج) است که در ادامه می آید.
دائم الذّکر بودن تمام اعضاء و جوارح، انسان را از خطورات، ایمن میکند
در جلسات قبل بیان کردیم: اگر انسان بخواهد از خواطر نفسانی و شیطانی، در امان بماند، راهش این است که به ذکر خدا مشغول باشد. بیان کردیم: مشغول به ذکر الله بودن فقط به لسان نیست، ذکر لسانی، حمد و ثناء است، امّا تمام اعضاء و جوارح انسان، باید به ذکر الله مشغول باشد.
لذا در این زمینه، روایت شریفهای را که از حضرت باقرالعلوم، امام محمّدباقر(صلوات اللّه و سلامه عليه) است، بیان کردیم که حضرت فرمودند: ذکر زبان، « الْحَمْدُ وَ الثَّنَاء»[1] است، ذکر نفس، «الْجُهْدُ وَ الْعَنَاءُ» است، ذکر روح، «الْخَوْفُ وَ الرَّجَاءُ» است، ذکر قلب، «الصِّدْقُ وَ الصَّفَاء» است، ذکر عقل، «التَّعْظِيمُ وَ الْحَيَاءُ» است، ذکر معرفت، « التَّسْلِيمُ وَ الرِّضَا» است، ذکر درون، « الرُّؤْيَةُ وَ اللِّقَاء» است. راجع به این عبارات، به صورت محدود، نکاتی را بیان کردیم.
پس یاد پروردگار عالم باید تمام اعضاء و جوارح را فرابگیرد. حال، میخواهیم این بحث را جمعبندی کنیم تا ادامه مبحث خطورات را داشته باشیم. لذا انسان باید تمام وجودش، یاد باشد. نه این که تصوّر کند که یاد فقط به لسان است که بیاید حمد خدا را به جا آورد و بگوید: الحمدلله و یا ثنای پروردگار عالم را انجام دهد و بگوید: سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اکبر و یا اذکاری اینگونه بگوید. البته این اذکار هم اثر عجیبی دارد. امّا تمام اعضاء و جوارح باید یاد خدا باشد. حضرت باقرالعلوم(صلوات اللّه و سلامه عليه) هم این مطالب را باز کردند که ذکر و یاد پروردگار عالم بودن هر یک از اعضاء و جوارح چگونه است. این هم یکی از نکات بسیار مهم است که انسان باید در آن، تأمّل کند.
دلیل، این است: اگر انسان، دائم الذّکر نشد، سریع فریب شیطان را میخورد و آن مجرّبی که فوق مجرّبان عالم است، به قدری عجیب وارد میشود که انسان اصلاً متوجّه نخواهد شد. این ورود نرم شیطان هم همزات است که این ذکر «أعوذ باللّه السّمیع العلیم من همزات الشّیاطین» هم برای دوری از همین همزات شیاطین تأکید شده که در زمان طلوع و غروب آفتاب گفته شود.
شیطان برای هر کسی هم به طریقهی خاصّ خودش وارد میشود، امکان دارد یکی را از طریق علم، یکی را از طریق جهل و ... فریب دهد. یعنی هر کسی یک طور فریب میخورد. حتّی یکی را از طریق عبادت هم فریب میدهد. همانطور که میبینیم برخیها، تمام اعمالشان، اعمال دین است، دروغ نمیگویند، به کسی خیانت نمیکنند، دست به مال کسی دراز نمیکنند، واقعاً اعمالشان، اعمال دینی است، امّا نماز نمیخوانند، امّا حجاب را باور ندارد و ... . یعنی بالاخره شیطان در یک جا نفوذ دارد. شیطان اجازه می دهد که او اعمال خوب و کار خیر انجام دهد، امّا در یک سری مسائل هم او را فریب میدهد.
خودم دیدم که یک عدّه از خانمها، بدون سر و صدا، سالهاست که ماهی، یک الی دو بار قرار میگذارند و به کهریزک میروند و به بانوان سالمند آنجا کمک کرده، آنها را تر و خشک میکنند و به حمّام میبرند، امّا مویشان بیرون است. خیلی جالب است که تسبیح هم در دست دارند و ذکر هم میگویند! این همزات شیاطین همین است؛ یعنی شیطان به قدری زیبا وارد میشود که برای هر کسی هم به گونهی خاصّ خودش ورود پیدا میکند.
برای کس دیگری، طور دیگری وارد میشود. مؤمن و اهل نماز است و نماز اوّل وقت او ترک نمیشود، امّا بداخلاق است. در خانواده با همسر و فرزند و همسایهها درگیر است و اخلاق تندی دارد. این هم همزات شیاطین و جنگ نرم شیطان است. آن مجرّب فوق مجرّبها خیلی زیبا وارد میشود و میداند که برای هر کسی باید چگونه ورود یابد.
لذا این که انسان دائم باید یاد پروردگار عالم باشد، برای همین است. اگر دائم یاد پروردگار عالم نباشیم، به لحظه غفلت کنیم، ما را بیچاره و زمینگیر میکند. بد هم زمینمان میزند، حالا هر کسی را یک طور. یکی را نعوذبالله غرور علمی میگیرد، در حالی که اینها، سواد است و با یک تصادف از بین میرود و حافظهاش را از دست میدهد، آلزایمر میگیرد و ... . امّا مغرور میشود، یادش میرود که این حافظه را ذوالجلال و الاکرام، مرحمت کرده است. میبینی یک لوح فشرده که در آن، هزاران کتاب است، شده، میبینی کتابخانه متحرّک شده، کتابها حفظ است، احادیث و روایات زیادی حفظ است، قرآن حفظ است، سریع میگوید این برای کجاست و چگونه است. همان موقعی که خواند، حفظ کرد، امّا یادش رفت که این پروردگار عالم بود این ذهن را داد. مغرور و متکبّر و خودبین میشود، دچار أنانیّت میشود، نفس دون او را فریب میدهد، شیطان، او را وسوسه میکند و او را القای به این میکند که تو کسی شدی، تو کسی هستی و ... . همزات، این است.
پس در این چند جلسهای که راجع به این فرمایش حضرت باقرالعلوم(صلوات اللّه و سلامه عليه) بحث میکردیم، متوجّه شدیم که این که انسان، دائم الذّکر باشد، یعنی تمام اعضاء و جوارحش باید دائم دارای ذکر باشد، نه این که فقط به لسان ذکر بگوید و مدام سبحان الله و صلوات بر محمّد و آل محمّد و ... بر زبانش جاری باشد. البته همهی اینها عالی است، امّا حضرت میفرمایند: دائم الذّکر بودن باید در تمام اعضاء و جوارح، تبلور پیدا کند و خودش را نشان دهد. اگر اینطور شد، آن موقع در امان میماند.
دو گروه که حضرت حجّت(اروحنا فداه) را آزار میدهند
لذا گاهی میبینید که شیطان، گرفتار میکند. یک روایت بیان کنم که خیلی عجیب است، آن هم از آقایی که این روزها جشن ولادتشان بود، آن کسی که قطب عالم امکان است، آن کسی که جد مکرّمش فرمود: «لو ادرکته لخدمته مادام حیاتی»، اگر منِ امام صادق او را درک میکردم، خادم او میشدم؛ یعنی صاحب العصر و الزّمان، حضرت مهدی موعود(عجّل اللّه تعالي فرجه الشّريف). این که بیان شد: شیطان، هر کسی را یک طور فریب میدهد، در این روایت هم مشهود است.
محمّد بن علی بن هلال الکرخی بیان میکند که حضرت فرمودند: «قَدْ آذَانَا جُهَلَاءُ الشِّيعَةِ وَ حُمَقَاؤُهُمْ وَ مَنْ دِينُهُ جَنَاحُ الْبَعُوضَةِ أَرْجَحُ مِنْه»[2]، این که میگویم آن شیطان مجرّبِ فوق مجرّب، هر کسی را یک طور فریب میدهد و با همزات خود وسوسه میکند، همین است. حضرت میفرمایند: دو گروه ما را آزردند، چه کسانی؟
- جاهلان و کمخردان شیعه
یک گروه، «جُهَلَاءُ الشِّيعَةِ وَ حُمَقَاؤُهُمْ »، نادانان و کمخردان شیعه هستند که ولو به صورت ظاهر، عالم هستند، امّا در حقیقت جاهل میباشند و احمق تشریف دارند! گاهی آب به آسیاب دشمن میریزند. در زمانی که باید اتّحاد باشد، طور دیگری رفتار میکنند. زمانی که باید مراقبه و مواظبت و دقّت کنند، یک موقع میبینی اعمالی انجام میدهند که شیعه را در انظار، به عنوان خونریز جلوه میدهند، مانند قمهزنی و ... . اتّفاقاً به همان واسطه کسانی را به عنوان داعش درست میکنند و به آنها، جلوهی دینی میدهند. حضرت میفرمایند: اینها ما را اذیّت میکنند.
- سست دینداران
گروه دیگر، « وَ مَنْ دِينُهُ جَنَاحُ الْبَعُوضَةِ أَرْجَحُ مِنْه»، کسانی هستند که بال پشه، از دینداری آنها، محکمتر است. ارحج، باب افعلالتّفضیل است، یعنی بال پشه، نسبت به دین ضعیف اینها، خیلی مستحکمتر است. اینها چه کسانی هستند؟
کسانی که میخواهند دین را با مطالب روز متناسب کنند - این، همان همزات شیاطین است که بیان کردیم - این، در حالی است که اصلاً خود اسلام، علم است و پروردگار عالم، علم مطلق است. اصلاً علم یعنی دین و پروردگار عالم، «و اللّه علیم حکیم». امّا این افراد به واسطه برخی مطالب روز، میخواهند تغییراتی در مطالب ظهور و ... بدهند که اگر اینطور بگوییم، بهتر است و ... . به تعبیری میخواهند به روز صحبت کنند.
لذا میفرمایند: دینداری اینها از بال پشه، خیلی لرزانتر است. همانطور که میدانید بال پشه، سریع کنده میشود، امّا در این روایت میفرمایند: این بال ضعیف پشه، ارجح نسبت به دین اینهاست!
حضرت میفرمایند: این دو گروه، ما را اذیّت میکنند، «قَدْ آذَانَا » - که با قد تحقیقیّه هم آمده است -
وسوسه شیطان برای محبّان اهلبیت!
لذا ببینید گاهی شیطان میآید کسی را از طریق جهل و حماقت، فریب میدهد. به عنوان مثال، در روایات داریم که محبّ اهلبیت، بهشتی است، امّا کسی با همین قضیّه فریب میخورد و میگوید: پس دیگر عمل انجام ندهم. همزات شیطان همین است، وسوسه میکند و میگوید: دست و سینهی یک بودایی که برای أبیعبدالله سینه میزده، نسوخته و نمیسوزد، حالا تو که عشق أبیعبدالله را داری، برای امام حسین سینه زدی و محبّ اهلبیت هستی، در جهنّم بروی؟! هیهات! آنوقت نعوذبالله با همین جنگ نرم و فریب، او را در بستر گناه میاندازد. لذا او دیگر حقّ النّاس و حقّ الله را از بین میبرد، آن هم فقط به یک وعدهای که تو محبّ اهل بیت هستی! این هم یکی از آن همزات شیطان است که انسان را فریب میدهد و گرفتار میکند.
لذا این که فرمودند: دائم الذّکر باشید تا در امان باشید و ذکر هم فقط ذکر لسانی نیست، همین است. تمام اعضاء و جوارح باید دائم الذّکر باشند.
نسخه طبیب دلها برای رهایی از خطورات شیطانی
این که فرمودند: ذکر عقل، «التَّعْظِيمُ وَ الْحَيَاءُ» است، این حیا باید دائمی باشد و إلّا اصلاً دائم الذّکر نیست؛ یعنی عقلش، ذکر نمیگوید. وقتی هم کسی به ذکر خدا مشغول نشد، طبعاً شیطان و نفس امّاره بر او تسلّط پیدا میکند، آنوقت دیگر عقل در تسلّط شیطان است. لسان میگوید: الله اکبر، امّا عقل در تسلّط شیطان است؛ چون فرمودند: «وَ ذِكْرُ الْعَقْلِ التَّعْظِيمُ وَ الْحَيَاءُ». مگر میشود کسی عظمت پروردگار عالم مدّنظرش باشد، آنوقت اعضاء و جوارحش به سمت گناه برود؟! آن که عظمت ذوالجلال و الاکرام را درک کرد، هیهات که به سمت گناه برود.
لذا کسی که دائم دارد با لسانش ذکر میگوید، معلوم نیست که دائم الذّکر حقیقی هست یا خیر؛ چون باید تمامی اعضاء و جوارحش به یاد خدا باشند. فرمودند: «وَ ذِكْرُ الْقَلْبِ الصِّدْقُ وَ الصَّفَاء» ؛ حال اگر کسی قلبش، دائم الذّکر نباشد؛ یعنی صادق با پروردگار عالم و دیگران و حتّی خودش هم نباشد و صفا نداشته و مصفّا نشده باشد و این قلب را از گناهان تطهیر نکرده باشد، حالا هر چقدر هم به ذکر لسانی مشغول باشد، فایدهای ندارد. اولیاء خدا و عرفای عظیمالشّأن میگویند: آن ذکری، ذکر حقیقی است که از قلب به لسان جاری شود.
پس برای همین است که حضرت، آن طبیب، بزرگواری کرده و توضیح دادهاند که باید تمام اعضاء و جوارح شما به ذکر مشغول باشد. بعد هم آن طبیب دلها خودش نسخه داده است که ذکر هر کدام چیست. مگر پیامبر نفرمودند: «أنا طبیب دوّار»، تمام حضرات معصومین، طبیب هستند. لذا آن حضرت نسخه داده و برای هر کدام، ذکری را تبیین فرمودهاند.
ذکر معرفت، « التَّسْلِيمُ وَ الرِّضَا»، است. معرفت داری یا نداری؟ به ذکر معرفت مشغول باشد، ذکر معرفت، تسلیم و رضاست. البته این فرازها را بیان کردیم و فقط داریم از باب تذکار بیان میکنیم که دقّت کنیم.
پس اگر این اذکار را نداشته باشیم، شیطان، تمام الهامات را در دست خودش میگیرد و اصلاً مبدأ شرع همین جاست که مدام از خواطر صحبت میکنیم. با دور بودن از اذکار، شیطان ورود پیدا میکند و وقتی هم ورود پیدا کرد، دیگر تمام است و انسان را گرفتار میکند.
چه چیزی ما را به سمت گناه و یا عمل خیر، سوق میدهد ؟
اولیاء خدا فرمودند: اگر انسان به ذکر دائمی خدا مشغول نشد، شیطان، او را به آرزوهای کاذب و اندیشههای فساد دچار میکند. وقتی اینطور شد، خواطر او، دیگر نفسانی و شیطانی میشود، منتها گاهی رنگ و لعاب انسانی هم به آنها میدهد. مثلاً همانطور که بیان کردیم، گاهی میبینید که طرف کار خیر هم انجام میدهد، امّا اصلاً حجاب خود را رعایت نمیکند، شیطان او را وسوسه میکند و میگوید: عبادت به جز خدمت خلق نیست که این، از اساس، غلط است. معنی عبادت این است: انسان آنچه را پروردگار عالم میگوید، انجام دهد. عبد بما هو عبد یعنی تسلیم محض پروردگار عالم. پروردگار عالم فرموده به موقعش خدمت به خلق خدا کن، اصلاً مگر انفاق همین نیست که اینقدر در قرآن به آن، تأکید شده است؟! به موقعش، در این زمان، نماز بخوان. به موقعش، جهاد کن. به موقعش بخند، به موقعش خشم کن. عبد این است و عبادت هم این است که هر چه پروردگار عالم بگوید، انسان انجام بدهد.
یا این که کسی را میبینی که حجاب را رعایت میکند، نماز اوّل وقت هم میخواند، اتّفاقاً اهل صیام هم هست، مدام قرآن میخواند و حافظ قرآن هم هست، تمام دعاها را بلد است، تمام نمازها را میخواند و میداند که مثلاً امشب که شب نوزدهم است، فلان نماز را دارد - که اتّفاقاً شب نوزدهم شعبان هم نمازی دارد[3] - امّا یکبار هم در عمرش خدمت به خلق خدا نکرده و دست کسی را نگرفته و دل کسی را شاد نکرده است، حال، چه مالی و چه کمک جسمی و ... .
شیطان میآید برای انسان، تقسیم بندی میکند، میگوید: چند تا را انجام بده، برای تو بس است. به برخی این را میگوید و به برخی هم آن را میگوید. این گرفتاری است.
لذا وقتی اینطور شد، حالی در انسان به وجود میآید که عرفا، آن را به عنوان محرّک به سمت فعلی که مسبوق به ذهن به واسطه آن خواطر است، مینامند. یعنی آن خواطر، عامل آن شد. خواطر چیست؟ مثلاً میآید مدام به او میگوید: تو که امروز رفتی و به مردم کمک کردی، حالا نمازت هم دیر شد، مهم نیست، این کار تو مهم است، نماز هم که دولا و راست شدن است، این نزد خدا چه ارزشی دارد؟! مگر نماز من نماز است؟! ... .
اولیاء خدا میفرمایند: این تعابیر، عامل میشود که فعل صورت گیرد؛ چون هر فعلی که از انسان صادر میشود، مسبوق به آن خاطر و تصوّر است. یعنی قبلش مدام آمد و وسوسه کرد، آن فعل صورت گیرد.
عدم فعل هم همین است. همین که انسان گاهی حتّی در مجلس وعظ هم حواسش نباشد. این خواطر است. این شیطان ملعون است که میآید و فکر انسان را به چیز دیگری مشغول میکند. مثلاً یکباره مشغول یک کلمه میشود و مدام با رفیقش راجع به آن، صحبت میکند و ... . بدون تعارف میگویم، این، عین نفس و عین شیطان است. اصلاً خواطر همین است. (ما بیان کردیم که میخواهیم یک بحث اخلاقی علمی که اولیاء خدا گفتهاند داشته باشیم و گام به گام جلو برویم که لذّتبخش باشد و انسان به این نفس دون خود شناخت پیدا کند.)
لذا حتّی اقدام نکردن به یک عمل خیر هم، مسبوق به همان خاطر و تصوّری است که اوّل در ذهن میآید. منتها گاهی سرعت عمل شیطان و نفس دون بر خاطر و تصوّر انسان، به قدری زیاد است که به همان آن، به عمل کشیده میشود. امّا گاهی انسان، یکبار، دوبار، سه بار، یک روز، دو روز، ...، شیطان را معطّل میکند و هنوز تن به عمل نداده است. امّا خدا نکند کسی دیگر خواطرش را دست شیطان باشد، همان لحظه که شیطان اراده میکند، همان لحظه او عمل میکند.
لذا گاهی بین خاطر و تصوّر، تا عمل، فاصله میافتد و گاهی هم بین خاطر و تصوّر، تا عمل، هیچ فاصلهای نیست. یعنی همان موقعی که خاطر و تصوّر بود، عمل میکند. خیلی جالب است، اولیاء خدا میفرمایند: هم خواطر شیطانی و نفسانی، اینگونه است و هم ملکی و الهی.
مثلاً میگویند: گاهی، آن کسی که خواطرش ملکی و الهی است، وقتی بر خاطرش میآید که کمک کند، بلافاصله انجام میدهد. یعنی سرعت از خاطر و تصوّر به فعل رسیدن، سرعت نوری است؛ یعنی سریع به عمل کشیده میشود. امّا گاهی هم طول میکشد، حتّی در عمل خیر. مثلاً میخواهد کار خیری کند و دست در جیب خود کند و کمکی کند، میگوید: حالا ببینم فردا چطور میشود و ... . این هم برای این است که هنوز خواطر ملکی و ربّانی بر وجود او، تسلّط ندارد.
کد اصلی در این بحث این است: همهی اعمال ما، چه شرّ و چه خیر، نشأت گرفته از خواطر است، یا خواطر ملکی و ربّانی، یا خواطر نفسانی و شیطانی. این سرعت عمل و یا دیر عمل کردن هم بستگی به تسلّط این خواطر دارد.
اگر دیدی که تا یک چیزی شنیدی، زود غضب کردی، نعوذبالله زبانت به بدی و فحاشی باز شد، بدان آنقدر خواطر نفسانی و شیطانی بر تو تسلّط پیدا کرده که بلافاصله بعد از این خاطر و تصوّر، به عرصه عمل کشیده شد و زبانت به بدی باز شد.
امّا آنهایی که دائم، درونشان صدق و صفاست، مثل همان که فرمودند: «وَ ذِكْرُ الْقَلْبِ الصِّدْقُ وَ الصَّفَاء» و یا روحشان در خوف و رجاست «وَ ذِكْرُ الرُّوحِ الْخَوْفُ وَ الرَّجَاءُ»، وقتی از کسی بدی هم ببینند، صبر میکنند، «و الکاظمین الغیظ و العافین عن الناس و اللّه یحبّ المحسنین»، چرا؟ چون خواطر ملکی و الهی بر اینها تسلّط دارد.
نظر شما