چالش های پسا برجامی بانک داری ایران

خبرگزاری شبستان: تنظیم سند برجام، مجموعه ­ای انتظارات مثبت را در عرصه­ های گوناگون سیاسی و اقتصادی در محافل داخلی و خارجی ایجاد کرد. با ورود به مرحله اجرایی شدن برجام، عدم تحقق برخی انتظارات درخصوص گسترش تعاملات بانکی سوالاتی را ایجاد کرده است.

به گزارش خبرگزاری شبستان حصول توافق تاریخی هسته­ای بین ایران و گروه 1+5 و تنظیم سند برجام، مجموعه­ای انتظارات مثبت را در عرصه­های گوناگون سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در محافل داخلی و خارجی ایجاد کرد. با ورود به مرحله اجرایی شدن برجام، عدم تحقق برخی انتظارات درخصوص برقراری و گسترش تعاملات بانکی میان بانک­های کشورمان و طرف­های بین­المللی، برخی انتقادات تند درخصوص عدم جامعیت برجام درخصوص مراودات بانکی و فقدان دید همه جانبه در این سند را در پی داشته است. اظهار نظر درخصوص کفایت و جامعیت سند ارزشمند برجام در صلاحیت نگارنده نمی­باشد لیکن هدف نوشتار حاضر تبیین این نکته است که با فرض عدم وجود هرگونه مانع تحریمی و جامعیت سند برجام، نظام بانکی کشورمان به دلایل تخصصی درون صنعتی، در کوتاه مدت قادر به برقراری ارتباطاتی در سطح گسترده با نظام بانکی بین المللی نخواهد بود و لذا شایسته نیست این وضعیت را به عدم کفایت برجام منتسب کنیم.

نظام بانکی کشورمان با مقوله تحریم بیگانه نیست چراکه از ابتدای پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی، دول بیگانه به بهانه­های گوناگون از این اهرم برای اعمال فشار بر نظام حاکم بر کشور استفاده نموده­اند که به صورت کلی می­توان به تحریم­های دوره گروگانگيري (1979- 1981)، تحریم­های دوره جنگ تحمیلی (1981- 1988)، تحریم­های دوران بازسازي (1989- 1992) و تحریم­های دوره کلينتون موسوم به مهار دوجانبه (1993- 2001) اشاره نمود. نکته حائز اهمیت در این خصوص آن است که در طول دهه­های 60، 70 و 80 شمسی (یعنی دوران تحریم­های چهارگانه فوق)، نظام بانکی کشور اولاً همواره ارتباط کارگزاری خود را ولو در سطح حداقلی با نظام بانکی بین­الملل حفظ نموده بود (البته شایان ذکر است که روابط کارگزاری میان بانک­ها را نیز می­توان بر روی یک طیف مورد بررسی قرارداد که در یک سوی آن روابط بسیار ساده ای قرار دارد که برای بانک کارگزار، حداقل تعهد و ریسک را به همراه دارد و این روابط می تواند به سطوح بالاتری از پیچیدگی نیز برسد که مستلزم اعتماد متقابل بوده و تعهدات دو جانبه سنگینی برای طرفین به همراه دارد) و ثانیاً در مواردی هم که بنا به اقتضاء یک تحریم بخوص، رابطه­اش را موقتاً با طرف خارجی قطع می­نموده، با رفع شدن یا کم­رنگ شدن آن تحریم، قادر بوده روابط را در سطح پیشین به سرعت احیا نماید. حال سوال این است که چرا این بار و با رفع تحریم­ها، نظام بانکی قادر به بازگشت به وضعیت پیشین نیست؟ پاسخ به این سوال در یک عبارت، "تغییر محیط قانونی" است. 

برای تبیین این پاسخ لازم است به دو تحول کلانی که در دهه گذشته میلادی در سطح بین­المللی رخ داده و موجب تغییر محیط قانونی صنعت شده است، بپردازیم:

الف. تهدیدات تروریستی. مساله تروریسم، مقوله­ای جدید و زاده دهه اخیر نیست کما اینکه کشورمان در طول سه دهه گذشته، از قربانیان تروریسم بوده است اما قدرت گرفتن گروه­های تروریستی و به تبع آن توسعه فعالیت­های آنان به ممالک اروپایی، این مقوله را به صورت یک دغدغه و تهدید بین­المللی مطرح ساخته است.

ب. ظهور بحران مالی در اروپا و ایالات متحده. بحران مالی در اروپا و ایالات متحده که تاثیر عمیق و مهلکی را بر نظام اقتصادی وارد کرد، متفکرین و سیاستگذاران را به تفکر در خصوص علل و چاره­اندیشی در ارتباط با حصول اطمینان از عدم تکرار آن وادار کرد.

این دو ابررخداد، تاثیرات شگرفی را بر شئون گوناگون نظام­های بین­المللی گذاشت که تبیین آنها از حوصله نوشتار حاضر خارج است از اینرو کانون بحث ما، تاثیرات این وقایع بر نظام بانکی خواهد بود.

درک وابستگی تحرکات تروریستی به منابع مالی، سیاسگذاران را بر آن داشت تا از این اهرم برای مبارزه با فعالیت­های تروریستی استفاده کنند که این امر، خود را در اهمیت یافتن روزافزون نهاد قانونگذار گروه ویژه اقدامات مالی (FATF) و تصویب، اجر و نظارت سختگیرانه بر اعمال قوانین مبارزه با پولشویی، نشان داده است. این الزامات، اثرات خود را بر فعالیت­های بسیار راهوار و متعارفی که در گذشته به سادگی و بدون هیچ چالشی صورت می گرفته، نشان داده است به گونه­ای که عملیاتی نظیر سوئیفت، در شرایط جدید با محدودیت­هایی مواجه شده است.

از سوی دیگر بروز بحران مالی موجب گردید نهادهای قانون­گزار صنعت و در راس آنها کیمته بازل، نسبت به ارائه ویرایش­های جدیدی از قوانین موسوم به قوانین بازل اقدام نماید که بر اساس آنها، بانک­ها مکلف به رعایت نسبت­ها و استاندارهای سختگیرانه خاصی نظیر نسبت کفایت سرمایه، شفافیت مالی و ... و نیز رعایت دقیق الزامات حاکمیت شرکتی، شدند.  

البته الزامات مبارزه با پول­شویی و نیز قوانین بازل، چالش­های جدی را پیش روی تمامی بازیگران صنعت بانکی در سراسر جهان قرار داد لیکن باتوجه به اینکه این قوانین به صورت تکاملی و تدریجی به نظام بانکی معرفی شدند، بانک­ها فرصت داشتند تا به تدریج خود را با این الزامات سازگار سازند به گونه­ای که در حال حاضر، قوانین بازل 2 در بانکهای برتر جهان جاری بوده و این بانکها در حال آماده کردن خود برای تحقق الزامات بازل 3 هستند. این در حالی است که برخی از بانکهای کشورمان، هنوز در رعایت واقعی الزامات بازل 1 هم با چالش­های مواجه هستند چراکه به دلیل محدودیت­های ناشی از تحریم­ها، از این الزامات به دور ماند و هرچند که از آنها مطلع بود اما اضطراری برای سازگاری با آنها که امری پیچیده و مستلزم ایجاد زیرساختهای گسترده­ای بود، در خود احساس نمی­کرد. به بیانی دیگر، ایزوله شدن نظام بانکی باعث شد که بانک­های کشور و حتی بانک مرکزی، صرافت لازم برای پرداختن به این الزامات را نداشته باشد. لذا بدیهی است که حال که رعایت استانداردهای بازل2 و یا قوانین مبارزه با پول­شویی عملاً به عنوان پیش شرط (حرفه­ای) آغاز یا از سرگیری رابطه کاری حرفه­ای از سوی برخی از  بانک­های معتبر خارجی، مطرح می شود، بانکهای داخلی در عمل نتوانند این روابط را ایجاد و یا احیا نمایند.

علاوه براین موارد یکی دیگر از الزامات جدی برقراری معاملات بانکی، برخورداری از رتبه­ اعتباری قابل قبول است و بانک­های کشورمان به خاطر محدودیت­های تحریمی در سنوات گذشته، مورد ارزیابی شرکت­های معتبر رتبه بندی اعتباری قرار نگرفته­اند و عمدتاً هم با شاخص و استانداردهای مورد نظر آنان فاصله معنی­داری دارند که این امر نیز خود مانعی بسیار جدی در برقراری رابطه بانکی محسوب می شود.

به بیانی دیگر به نظر می­رسد آنچه باعث شده بود که بانک­های کشور در طول ده­های 70 و 80 شمسی بتوانند مستمراً نسبت به احیاء روابط خود اقدام کنند آن بوده که در طول این سالها، چارچوب ضوابط بین­المللی یا به عبارتی دقیقتر، محیط حقوقی، تغییرات چندانی را تجربه نکرده بود.  اما آنچه باعث عدم تحقق انتظارات اجرایی شدن برجام در حوزه بانکی شده است، بیش از آنکه ناشی از محدودیت­های سند برجام باشد، ریشه در ساختار و وضعیت صنعت بانکی کشور داشته باشد. صنعت بانکی کشورمان بواسطه دور ماندن از تغییرات محیط قانونی که در ده سال گذشته اتفاق افتاده، توانایی لازم را برای پاسخگویی به انتظارات متفاوت و قانونی طرف­های خارجی ندارد چرا که فرصت سازگاری تدریجی که در اختیار بانک­های سایر کشورهای جهان بوده را در اختیار نداشته است و اکنون نمی­تواند به یکباره مسیری که آنها در طی نزدیک به یک دهه طی نموده­اند را طی نماید.

لذا به نظر می­رسد بهتر است به جای سخن گفتن از کاستی­های احتمالی سند برجام تلاش نمائیم تا با صبوری بیشتر و تعدیل انتظارات کوتاه­مدت، نظام بانکی کشور را در تحقق الزامات بین­المللی یاری نمائیم. در این میان علاوه بر مدیران عالی نظام بانکی، نقش مراجع قانون­گذاری و نیز سهامداران عمده بانک­ها، غیرقابل انکار است.

 

علیرضا جلالی فراهانی

کارشناس ارشد بیمه و بانک 

کد خبر 549013

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha