خبرگزاری شبستان- خراسان جنوبی؛ یکی از روستاهای بخش درح محسوب می شود «گلوباغ» اما برخلاف نامش از باغ و آبادانی در اینجا خبر نیست. تا چشم کار می کند خاک است و خانه هایی که در محاصره کوه قرار گرفته اند.
ساعت به ظهر نزديک مي شود که به روستاي «گلوباغ» مي رسيم. به اولين کوچه روستا وارد مي شويم تا سراغ دهيار و يا رئيس شوراي روستا را از اهالي بگيريم. به درب منازل که نگاهي مي کني عده اي از آقايان و خانم ها را مشاهده مي کني که مشغول گپ و گفت هستند.
يکي از اهالي روستا به سراغ دهيار روستا مي رود، باب گفتگو را با يکي از روستاييان باز مي کنم، از وضعيت کار جوانان و آب شرب روستا جويا مي شوم که پاسخ مي دهد «کار که هيچ! و آب هم تقريبا هيچ!» و ادامه مي دهد: براي کار بايد به بازارچه مرزي برويم. روزي ۱۵ هزار تومان دستمزد مي دهند که بايد ۵ هزار تومان خرج رفت و برگشت کنيم، هر ۲ و يا ۳ روز نوبت مردان روستاي گلوباغ است و روزهاي ديگر نوبت مردان روستاهاي اطراف.
حالا دیگر در محاصره مردم روستا قرار گرفته ایم، گویی همه از منازل خود بیرون آمده اند. اصلا هیچ کس نپرسید که ما از کجا آمده ایم و هدفمان چیست؟ آنچه برایشان مهم است این است که هر کس تلاش مي کند تا مشکلات و غم هاي خود را بگويد شايد راه چاره اي پيدا شد.
صدا به صدا نمي رسد، زخم مشکلات کهنه مردم این روستا باز و سفره دل آنها پهن شده است. باد شدیدی شروع به وزیدن می کند و کاغذهایم را از دستم می رباید. دختر بچه ها هم پای باد می دوند و کاغذهایم را برایم می آورند. یکی از آنها می گوید « خانم اجازه اسم مارو هم بنويسيد» و ادامه مي دهد: «مي خواهم کلاس ششم بروم، پدرم بودجه اي ندارد که برای ادامه تحصیل به من بدهد، مجبورم ترک تحصیل کنم! آخه مدرسه ام درح هست».
خانم اسم مرا بنویس فاطمه .... فرزند ....؛ به اصرار نام پدر و شماره منزلش را هم می دهد، شماره منزلش را می نویسم برق خوشحالی در چشمانش می درخشد. شاید احساس می کند مشکلش حل شده است، برایش توضیح می دهم من تنها مشکلات شما را منتقل می کنم به طور مستقیم کاری از دستم برنمی آید.
پيرزني ديگر مي گويد «به حالم رسيدگي کن، دختر و پسرم ازدواج کرده اند و به شهر رفته اند، سراغي از من نمي گيرند، من بايد سر بي شام هر شب زمين بگذارم» مثل بقیه مردم حق مرزنشيني نمي گيرم چون هزينه رفت و آمد براي درست کردن مدارک را نداشتم، نتوانسته ام اين حق خود را بگيرم.
ديگري مي گويد شوهرم در بخش اعصاب و روان بيمارستان امام رضا (عليه السلام) بستري است، هزينه های بیمارستان زياد است و نمي توانم او را مرخص بکنم. یکی از آقایان روستا هم نزدیک می آید و می گوید: خانم برای بچه ها کاری کنید، امسال فقط ۴-۵ نفر از بچه های پایه ششم می توانند به درح بروند، بقیه چون هزينه اياب و ذهاب و خوابگاه زياد است، از عهده آن برنمي آیند و مجبورند ترک تحصیل کنند.
دختری جوان جلو می آید، چادرش را به دندان گرفته است و می گوید خانم اسم مرا هم بنویس، از مشکلش می پرسم، پاسخ می دهد: پدرم زن ديگري گرفته، به من اصلا کمک و توجهی نمی کند، درس را رها کرده ام و الان که به سن ازدواج رسیده ام، پول تامین جهیزیه خود را ندارم.
یکی دیگر از زنان روستا هم با تلاش زیادی خود را به جلو می رساند و می گوید به خاطر نداری و بی پولی، یک نفر مرا گول زد و پیشنهاد داد اگر ۲۵ گرم مواد مخدر برایش جابجا کنم، ۱۰۰ هزار تومان به من می دهد، من هم قبول کردم چون شوهرم دیسک کمر دارد و قادر به کار کردن نیست، در مسیر دستگیر شدم و ۱۳ سال زندان برایم حکم داده شد. الان یک ماه به مرخصی آمده ام، شوهرم قادر به کار کردن نیست، دختر بزرگم مجبور به ترک تحصیل شده و کارهای منزل را می کند. بچه هایم لقمه نان خالی برای خوردن ندارند!
دیگری می گوید: ۳۰ سال است با شوهرم زندگی کردم اما من و بچه هایم را رها کرده و با یک زن فروشنده مواد مخدر ازدواج کرده است و مرا طلاق داده است، الان من « معتاد نيستم، دزد نيستم، گدا نيستم» ؛ من صداقت دارم، کاري نمي توانم بکنم برای اداره زندگی ام، چون دستم از سه ناحیه پلاتين دارد، روزگاری گام و گوسفندی داشتم که خرجی خود و بچه هایم را تامین کنم، اما الان بدبخت شده ام، به کميته امداد و بهزستي تاکنون مراجعه نکرده ام، هیچ جا را یاد ندارم، دستم به هیچ جا بند نیست، به دادم برسید!
یکی دیگر از زنان روستایی هم گفت: شوهرم مرا صیغه کرده بود وقتی ۵ ماه حامله بودم مرا رها کرد و موقع تولد فرزندم به بیمارستان آمد، شناسنامه و مدارک را گرفت که برود برای فرزندم شناسنامه بگیرد اما دیگر هیچ وقت برنگشت، می دانم الان در نهبندان است، به من گفته اند برای شکایت باید به دادگستری نهبندان مراجعه کنم اما حتی هزینه رفت و آمد به نهبندان را هم ندارم، الان فرزندم ۶ ساله شده است و سال دیگر به کلاس اول باید برود، اما شناسنامه ندارد!
اصرار می کند که اسمش را بنویسیم فاطمه .... فرزند .... ، شماره تلفن ....؛ دوباره همه افرادی که قبل از این مشکلات خود را گفته بودند اصرار دارند که نام و نام خانوادگی، نام پدر و شماره تماس خود را بدهند. فاطمه اژدری فرزند ...، شماره تلفن ...، نساء محمدی فرزند .... و شماره تلفن ....، فاطمه خسروی فرزند .... شماره ...، حسن خسروی فرزند .... شماره .....، زهرا نصیری فرزند ..... شماره ....
یکی از بانوان همسرش سرطان ریه و معده دارد، دیگری دو فرزند معلول کم توان ذهنی دارد که مستاجر است و همسرش او را رها کرده است، پیرزنی دیگر که یک چشمش نابینا شد است مبتلا به سل هست و ناتوان از پرداخت هزینه های زیاد درمان! دیگری می گوید منزل آنها حمام ندارد و شاید ماهها استحمام نکند!
اینجا فقر بیداد می کند و داد همه از نداری است. نه تنها بانوان از نداشته ها و مشکلات خود می گویند که مردان خانه نیز غرور خود را زیر پا گذاشته اند و استمداد کمک می طلبند. پدری می گوید دخترانم در استانه ازدواج هستند، یکی عقد هست، درآمدی ندارم، نمی توانم جهیزیه آنها را تامین کنم. نمی توانم کار کنم، دیسک کمر دارم، باید برای کار کردن به بازارچه مرزی بروم و سیمان جابجا کنم که به دلیل دیسک کمر از انجام کار، عاجز هستم.
اینجا مشکلات مردم بیشتر از فقر و قهر طبیعت ناشی می شود، مردم می گویند برای کشاورزی، آبی در اختیار نداریم که بتوانیم کشاورزی کنیم، آب خوردن نداریم چه برسد به آب برای کشاورزی.
یکی از جوانان روستا جلو می آید و می گوید به مسئولان بگوید برای جاده روستایمان حفاظ بگذارند، هر چند وقت یکبار، یکی از بچه ها به دلیل نداشتن حفاظ، در این جاده جان خود را از دست می دهد. وضعیت آنتن دهی تلفن همراه هم اینجا تعریفی ندارد.
ادامه تحصیل دانش آموزان و اشتغال پدران؛ ۲ مشکل بزرگ گلوباغ
مهدی حیدری، دهیار روستای گلوباغ هم تمامی این مشکلات را تایید می کند و می گوید: تعداد زیادی از مردم اینجا در دام اعتیاد گرفتار هستند، طرح توزیع متادون ارزان قیمت ۶ ماه در این روستا اجرا شد؛ اوایل هر ماه ۲۵ هزار تومان مردم برای متادون دریافت می شد اما الان هزینه کامل متادون دریافت می شود که برای مردم سنگین است.
وی با اشاره به اینکه ۵۰ نفر از افراد روستا در طرح مصرف کم هزینه متادون شرکت کردند، گفت: ترک افراد سالخورده مشکل است اما جوانان روستا که به نوعی گرفتار بودند از این طرح استقبال کردند اما الان با توجه به زیاد شدن هزینه متادون، مردم توان پرداخت این هزینه را ندارند.
حیدری افزود: مدرسه این روستا امسال ۶۰ دانش آموز داشته است که افرادی که از پایه پنجم فارغ التحصیل شده اند برای تحصیل در پایه ششم باید به درح بروند که به دلیل هزینه خوابگاه و ایاب و ذهاب، بسیاری از پدر و مادرها اجازه ادامه تحصیل به فرزندان خود را نداده اند و تنها ۴-۵ نفر از بچه های این روستا برای ادامه تحصیل به درح می روند.
وی درخصوص کار مردان این روستا در بازارچه مرزی گفت: در یک هفته ۲ روز و در هفته بعدش ۳ روز، آقایان این روستا می توانند به بازارچه مرزی بروند و برای خالی کردن سیمان از تریلی ها هر کدام ۱۵ هزار تومان مزد دریافت می کنند که ۵ هزار تومان، هزینه رفت و آمد می شود و گاهی مابقی پول آنها به منزل نمی رسد و باید برای خرید متادون و ... هزینه شود.
راه اندازی کمپین مبارزه با اعتیاد در سربیشه
مهدی مجیدی مدیر بهزیستی شهرستان سربیشه در گفتگو با خبرنگار شبستان گفت: از ابتدای امسال کمپین مبارزه با اعتیاد به همت جمعیت همیاران پایگاه سلامت اجتماعی شماره ۷ سربیشه راه اندازی شده است که تاکنون ۲ خانواده از این کمپین استقبال کرده اند و برای ترک اعتیاد، به مرکز استان معرفی شده اند.
وی اظهار داشت: افراد زیر ۱۸ سال به بیمارستان بوعلی و امام رضا (علیه السلام) بیرجند و افراد بالای ۱۸ سال به کمپ های ترک اعتیاد معرفی و درمان آنها به صورت رایگان انجام می شود.
وی با اشاره به اینکه متاسفانه گرایش به مواد مخدر صنعتی در بخش درح زیاد است، افزود: طرح نیازسنجی در این منطقه انجام شده است و با توجه به اینکه بسیاری از مردم نسبت به مضررات مواد صنعتی آگاه نبودند، آگاه سازی مردم نسبت به مضررات مواد صنعتی در دستور کار قرار گرفته است.
مجیدی همچنین با توجه به فقر مادی مردم روستای گلوباغ و عدم توانایی مراجعه آنها به بهزیستی شهرستان سربیشه، قول داد تا تسهیل گر طرح CBR این نهاد با مراجعه به روستای گلوباغ، نسبت به شناسایی افراد معلول اقدام کند.
لزوم مبارزه با باورهای غلط
علی زندی، دبیر شورای مبارزه با مواد مخدر خراسان جنوبی هم به خبرنگار شبستان گفت: متاسفانه یکی از باورهای غلط مردم برخی از مناطق استان این است که، مواد مخدر را یک وسیله درمان می دانند بگونه ای که در برخی از مناطق با کوچکترین عارضه، از مواد مخدر برای تسکین آلام خود استفاده می کنند.
وی با اشاره به اینکه توزیع متادون رایگان و ارزان قیمت به مدت ۱۰ ماه (۶ ماه آخر سال ۹۴ و ۴ ماه ابتدای امسال) در سربیشه اجرا شد که ۷۰ نفر از آن استقبال کردند، افزود: مردم باید به این باور برسند که متادون داروی کاهش آسیب و نگه دارنده است و داروی موثر برای ترک نیست.
زندی به تغییر الگوی مصرف مواد از سنتی به صنعتی در برخی از روستاهای شهرستان سربیشه اشاره کرد و اظهار داشت: امام جمعه بخش درح در راستای مبارزه با مواد صنعتی وارد میدان شده است و اقدامات بسیار خوبی را در این بخش انجام داده است.
وی گفت: اکنون تلاش می کنیم به جای توزیع متادون رایگان و یا ارزان قیمت به درمان رایگان مردم اقدام کنیم که در این طرح افراد بی بضاعت و کم بضاعت با اولویت زنان و کودکان با معرفی از سوی دستگاههای ذی صلاح برای درمان معرفی می شوند.
دبیر شورای مبارزه با مواد مخدر خراسان جنوبی به لزوم انجام کارهای فرهنگی به موازت کارهای پیشگیرانه و درمان در بحث مبارزه با مواد مخدر اشاره کرد و افزود: در طرح توزیع مواد مخدر نتیجه مطلوب را مشاهده نکردیم چرا که یک کار فرهنگی قوی همزمان با این طرح انجام نشد.
وی به وجود ۳۵ تخت در بیرجند برای ترک زنان گرفتار در دام اعتیاد در بیرجند اشاره کرد و ادامه داد: این مرکز ترک اعتیاد آمادگی پذیرش از هر نقطه ای از استان را دارد و علی رغم اینکه سال گذشته از این مرکز استقبال نمی شد، اما امسال با فرهنگ سازی استقبال خوبی از این مرکز شده است.
زندی همچنین به وجود ۶ تخت در بیمارستان امام رضا (علیه السلام) و ۷ تخت در بیمارستان بوعلی برای درمان کودکان معتاد اشاره کرد و گفت: آمادگی راه اندازی مکان هایی ویژه در بیمارستان های قاین، فردوس و طبس برای ترک اعتیاد کودکان گرفتار را داریم چرا که نیازمند دریافت خدمات دارویی ویژه هستند.
وی تصریح کرد: خراسان جنوبی، سیستان و بلوچستان و کرمان به عنوان سه استان در حوزه درمان کودکان معتاد انتخاب شده اند که از ۲۴ بهمن ماه سال قبل این طرح آغاز شده است و تاکنون ۱۵۳ میلیون تومان برای اجرای این طرح به استان تزریق شده است.
گزارش: زینب رمضانی
نظر شما