خبرگزاری شبستان: یأس و ناامیدی و بیتفاوتی به جهان پیرامون، آفتهایی است که جامعه امروزی را تا مرز فلج شدن پیش برده است؛ این امر دلایل فراوانی دارد که یکی از مهمترین و خطرناکترین عواقب آن خودکشی می باشد. انسانهایی که در جهان مدرنیته تبدیل به روباتهایی با کارآیی محدود شدهاند، به این نتیجه میرسند که انسانیتشان در حال نابودی است؛ به همین علت خودکشی و فرار از شرایط پیرامون را تنها راه نجات خود میدانند. علت این مهم را باید از خودبیگانگی انسان مدرن دانست که نتیجه روزمره شدن زندگی اوست.
به نظر جامعهشناسان در فرآیند تبدیل جامعه از نظام اجتماعی مکانیکی به نظام اجتماعی ارگانیک، روابط اجتماعی انسانها به شدت مورد تغییر و تحول قرار گرفته است؛ به این ترتیب که دایره تعلقات و روابط افراد در گذشته بسیار وسیع بوده که به دلیل ماهیت نظام اجتماعی مکانیکی، امری بدیهی و بین ذهنی است، اما شرایط در جامعه مدرن به نحوی است که وظایف و تکالیف افراد منحصرا متوجه شخص آنها است و به دلیل تقسیم کار گسترده، تخصصی و پیچیده، در جریان تولید و روابط اجتماعی، انسان آهسته آهسته احساس تنهایی کرده و خود را موجودی مییابد که یأس و ناامیدی از آینده، مهمترین ویژگی زندگی او شده است.
سرمایهداران و حاکمان بیشتر از آنکه به انسانهایی با ظرفیت اجتماعی بالا نیازمند باشند، ترجیح میدهند فردگرایی را به آنها القا کرده و آنها را در طوفان سهمگین مشکلات روزمره به گونهای عادت دهند که اتکا و چشم دوختن به کمک سایرین امری بیهوده باشد. بر همین اساس و به دلیل موفقیتهایی که در تلقین و فردگرایی حاصل شده است، انسان امروز، تمامی پدیدههای پیرامون خود را امری شخصی تلقی کرده و به هیچوجه به تأثیر عملکرد خود بر جامعه نمیاندیشد، جامعهای که خود باعث بروز چنین مشکلاتی شده است.
به عقیده تحلیلگران مسایل اجتماعی، زندگی شهری، انبوه جمعیت، عدم تجانس افراد با هم، احساس غربت و تنهایی ناشی از آن، کاهش محبت خانوادگی و رها شدن فرد به سرنوشت خود، آرزوهای دور و دراز، ناکامی در عشق، فقر مادی و دهها عامل دیگر که همگی محصول زندگی مدرن است، عرصه را چنان برای انسان تنگ کرده، که نابودی خویش را تنها راه نجات از این مخمصه میداند. متأسفانه هیچگاه آمار دقیقی از تعداد خودکشی صورت گرفته در ایران منتشر نشده است و به نظر میرسد هیچگاه هم این مهم به وقوع نپیوندد؛ چرا که رسانهای شدن آمار خودکشی ضعف مسئولان فرهنگی، نهادهای مرتبط با خانواده و سازمانهای اجتماعی را بیش از پیش نمایان میسازد.
آنچه مسلم است جامعه امروزی در کمترین سطح از همبستگی اجتماعی به سر میبرد. آمارهای غیررسمی منتشر شده پیرامون خودکشی در ایران گواه این مدعاست. بدیهی است که آنچه همبستگی و تعلق افراد را به شرایط پیرامونشان افزایش میدهد القای حس جمعگرایی و گسترش فعالیتهای مشترک است. امری که به هیچ وجه در ایران مورد توجه نیست و همیشه یکی از مغفول ماندهترین متغیرها بوده است. از جمله مهمترین معرفهای همبستگی و تعلق خاطر به جامعه، وجدان جمعی است. مسلم است که زندگی پیچیده امروز اجازه حکومت روح و وجدان جمعی را به فرد نمیدهد؛ چرا که آنچه حکومت نظام سرمایه داری بر جهان را تثبیت میکند، تنهایی انسانهایی است که انسانیتشان به مرور زمان به ورطه فراموشی سپرده شده است و اکنون در حکم موجوداتی هستند بیروح و تهی از هر گونه عواطف انسانی. موجوداتی که ابزار تولید هستند و تاریخ مصرفشان با ظهور ابزاری جدید که عمری بیشتر و کارایی بهتری دارند، به اتمام میرسد.
بشر گرفتار در هیاهوی جامعه صنعتی شده امروز، دچار تناقض روحی شده و خود را اسیر دوران گذار از مرحله حکومت ارزشها و سنتها به مرحله جولان ارزشهای نوظهور و ناپایدار میبیند. دورانی که دیگر نه شرایط گذشته را داراست و نه موفق شده است خود را با هنجارهای تازه به دوران رسیده، وفق دهد. در این میان نهادهای اجتماعی که تا پیش از این خاکریز قویای بودند برای حفظ افراد در مقابل موج سهمگین ناهنجاریهای اجتماعی، کارکرد خود را از دست داده و عملا با سقوط به قهقهرای فراموشی بشر، رفته رفته خود تبدیل به عاملی برای برهم زدن نظم اجتماعی میشوند. بارزترین این نهادها را باید خانواده دانست. روند جامعه امروز به سمتی میرود که دیگر نمیتوان خانواده را محور فعالیتها و کنشهای اجتماعی دانست. خانواده با از دست دادن ظرفیت های خود در جریان گذار از سنت به مدرنیته، قابلیت کنترل اجتماعی خود را از دست داده است؛ در حالی که این نهاد میتوانست مهمترین بازدارنده در مقابل سیل تهاجمهای فرهنگی باشد.
به عقیده جامعه شناسان و روانشناسان، خانواده نهادی است که میتواند ظرفیتها و کارکردهای خود را در مسیر صحیح قرار داده و اعضای خود را به کمال رسانده و راه را برای تعالی و سعادت اجتماعی و روانی جامعه فراهم کند. ادامه بیتوجهی مسئولان امر در این رابطه و فراموش شدن پیوسته کارکردهای خانواده، خودکشی را تبدیل به پتکی ویرانگر بر پیکره جامعه میکند؛ به گونهای که باز هم درمان را بر پیشگیری ترجیح میدهیم. یکی از آفتهایی که جامعه ایران همواره با آن گریبانگیر بوده و هست بیتوجهی به پیشگیری است. گویی این سرنوشت محتوم جامعه ایران است که به درمان، اهمیت بیشتری بدهد تا پیشگیری؛ حال آنکه هزینه مادی و معنوی پیشگیری بسیار کمتر و با صرفهتر از درمان است.
برای جلوگیری از بروز این گونه اقدامات خلاف عرف جامعه و خلاف شرع مقدس اسلام، راه حلهای بسیار زیادی وجود دارد. همانطور که ذکر شد یکی از دلایل گرایش به خودکشی، یاس و ناامیدی و مهمتر از آن گسست پیوند فرد با جامعه است. شرایط جامعه و محیط پیرامون افراد باید به گونهای باشد، که فرد در آن احساس کند میتواند به راحتی علایق خود را با دیگران به اشتراک گذارده و بازخورد آن را آن گونه که با انتظارات او در تطابق است، دریافت کند. فرد در جامعه باید بتواند حقوق معنوی و شهروندی خود را به راحتی دریافت کرده و بر اساس آن انگیزه فردی برای اعمال جمعی در کالبد جامعه دمیده شود. توجه به روح جمعی امری است که در دنیای ارتباطات اجتماعی امروز، امری مغفولمانده است که توجه ویژه مسئولان مربوطه را طلب میکند.
پایان پیام/
نظر شما