به گزارش خبرنگار گروه اندیشه خبرگزاری شبستان، بیست و یکمین روز شهریور در تقویم، روز سینما نامگذاری شده است، سینمایی که بعد از وقوع انقلاب اسلامی تلاش کرد تا چهره واقعی فرهنگ ایرانی را به نمایش بگذارد و هرچند در این مسیر با فراز و نشیب های مختلفی مواجه شد اما حداقل توانست عموم مردم را با سینما آشتی دهد و بسیاری از مضامین اخلاقی و فرهنگی که برای سال ها فراموش شده بود را دوباره به روی پرده بیاورد.
با توجه به فرا رسیدن روز ملی سینما، بر آن شدیم تا با دکتر بهمن نامور مطلق، به گفت وگو بنشینیم. او نشانهشناس ایرانی و استادیار گروه زبان فرانسه دانشگاه شهیدبهشتی است. معاونت آموزش و پژوهش خانه هنرمندان از جمله فعالیت های اجرایی او در گذشته ای نه چندان دور است. وی تاکنون در حوزه هنر و مباحث مرتبط مقالات مختلفی را به رشته تحریر در آورده و هم اکنون معاون رییس سازمان میراث فرهنگی و گردشگری در حوزه صنایع دستی کشور است. در ادامه گفت وگو با دکتر بهمن نامور مطلق را می خوانید:
هنری مثل سینما چگونه می تواند بر جامعه پذیری یک اجتماع سنتی مثل ما تاثیرگذار باشد؟
یکی از کارهای هنر آن است که افراد را جامعه پذیر کند و یا اینکه گاهی درست برعکس آن، روند جامعه پذیری را به هم بزند و گسست ایجاد کند تا بتواند یک طراحی جدیدی را در جامعه ارایه کند. کار هنر اصولا آشنایی زدایی از روند زندگی عادی انسان هاست تا به آنها معنای تازه ای دهد. البته این آشنایی زدایی به معنای جامعه ستیزی نیست؛ اصولا هنر سعی می کند جامعه را تغییر دهد و در عین این تغییر روابط بین افراد را ترمیم کند، البته یادآوری می کنم که مفهوم هنر یک مفهوم کلی است و می توان از آن برای جامعه پذیری یا جامعه ستیزی استفاده کرد و اینگونه نیست که در یک گزاره بگوییم که هنر باعث جامعه پذیری یا جامعه گریزی می شود.
هنر بیشتر ابزار بیانی است که می تواند قابلیت های مختلفی در جامعه پذیری یا جامعه ستیزی داشته باشد، برخی آثار نه تنها روابط را در جوامع ترمیم نکرده و جوانان و نوجوانان را با جامعه منطبق نمی کنند بلکه برعکس برخی آثار هنری در حوزه موسیقی، سینما و بقیه حوزه ها موجب جامعه گریزی می شوند و از آن بدتر جامعه ستیزی را رواج می دهند، بنابراین، زمانی که از هنر صحبت می کنیم باید بگوییم مقصود ما در چه فضای گفتمانی است.
اما این سوال که آیا هنر می تواند موجب جامعه پذیری شود یا خیر؟ باید با قاطعیت گفت: بله! هنر می تواند و از عناصر مهم جامعه پذیری است و هر جامعه ای برای اینکه بتواند افراد جامعه به ویژه نوجوانان و جوانان را با خود منطبق کند از هنر استفاده می کند و این درست کاری است که کشورهای غربی برای انطباق جوانان کشورشان با فرهنگ خود انجام می دهند. ما نیز این رویکرد را داریم تا جامعه جوان فرهنگ پذیر و جامعه پذیر شوند.
ضمن اینکه باید توجه داشت هنر سینما به دلیل اینکه در واقع کامل ترین نوع هنر و ترکیبی از هنرهای گوناگون از جمله هنرهای تصویری، کلامی و موسیقیایی است مطمئنا تاثیرگذاری سینما و به طور کلی فیلم به خصوص برای عامه مردم بشتر است البته شاید برخی از اقشار و اصولا اقشار تحصیلکرده فرهنگی از تئاتر و برخی از نقاشی تاثیر بیشتری بپذیرند. آدمها متفاوتند و قشرهای مختلف می توانند ذائقه های هنری گوناگونی را ایجاد کنند ولی اگر بحث ما عموم مردم است قطعا سینما به دلیل ترکیبی بودن، داشتن جذابیت و تخیلی بودن به ویژه در دوران سینمای مدرن می تواند اثر فراوانی داشته باشد و در واقع سینمای دوران ما می تواند به اندازه شعر تخیل ایجاد کند.
از نظر شما چگونه می توانیم هنر دینی خود را با تکیه بر صنعت سینما معرفی کنیم؟
قبل از پاسخ مقدمه ای را بیان می کنم. اساسا مهم ترین ایرادی که در طول سال های گذشته داشته ایم این است که شعارزده هستیم، در ساخت اثرهای دینی عمدتا سفارش زده ایم و در حوزه روایت شناسی و تکنیک نیز وضعیت خوبی نداریم. شعارزدگی و سفارش زدگی دو آسیب بزرگ سینمای معنوی و دینی و حتی گاهی ملی ماست.
مطلب دیگر این است که ما منتقدان خوبی نداشته ایم و متاسفانه نه تنها در حوزه خلق که در حوزه نقد نیز سینمای ما بشدت نارسا و آسیب پذیر است، افرادی هم که اغلب به عنوان نقاد در حوزه سینما معرفی می شوند کسانی هستند که تریبون در اختیار دارند ولی نقاد خوبی نیستند، گاهی صحبت هایی که می کنند بیان آن است که سواد نقادی ندارند. این یکی از مشکلاتی است که ما در این مدت داشته ایم.
موضوع دیگر در مورد روایت شناسی است که ما عجول هستیم و می خواهیم بسیار صریح و رک مسائل دینی را منتقل کنیم در حالی که این روایت های دینی برای مضامین بسیار عمیق تر شکل گرفته اند و روایت ها حامل چنین مضامینی هستند، اصل روایت ها به درون مایه محتوای مضمونی آنها بستگی دارد. بعضا کارهای دینی ارایه شده اما مضامین فرق کرده است، برای مثال یک روایت شاید مضمونش پاکدامنی باشد ولی در روایت فیلم تبدیل به موضوع عاشقانه شده است.
یا موضوع دیگر که در مورد تاریخ اسلامی و شیعی است، مضامین عمیقی مثل آزادگی و توبه در قالب فیلم بیشتر به داستان حماسی و حادثه ای تبدیل شده است و این است که ما به عمق روایت ها توجه نمی کنیم و به همین جهت آن بخشی از فیلم هایی که قرار است به مضامین روایی بپردازند اغلب در ظاهر روایت متوقف شده اند و به سوی مضامین پیش نرفته اند و نتیجه اش این است که جامعه ای که سال ها تحت تاثیر تلویزیون بوده به مطلوبیت فرهنگی که باید، نرسیده و به اهداف نزدیک نشده است.
نظر شما