عدم اعتراض نسبت به آنچه هست محافظه کاری است نه انتظار

خبرگزاری شبستان: اعتراض و عدم رضایت به وضع موجود است که اندیشه انسان را برای یافتن وضع مطلوب فعال می کند؛ و احساس انتظار را در دل او می رویاند. این اعتراض آن چنان در حرکت و حیات آدمی موثر است که نبودن آن برای انسان مُردگی می آورد.

به گزارش خبرنگار مهدویت خبرگزاری شبستان، حجت الاسلام والمسلمین علیرضا پناهیان در کتاب «انتظار عامیانه، عالمانه، عارفانه» درباره زمینه سازی های لازم برای ظهور می نویسد:

 

مقدمه پدید آمدن احساس انتظار فرج، اعتراض به وضع موجود است. کسی که از وضع موجود راضی است، نمی تواند منتظر وضعیتی دیگر که بهتر است، باشد. این اعتراض هرچند ممکن است مقدمه خارجی انتظار محسوب شود نه عضو درونی آن، اما به دلیل نقش حیاتی و مهمی که در شکل گیری انتظار دارد، آن را اولین عنصر انتظار بر می شماریم.

 

انسان باید به وضع موجود اعتراض داشته باشد والا نمی تواند منتظر باشد، حتی کسی که وضع موجودش با مقدار مختصری تغییر، بهبود می یابد و به وضع موجود معترض نیست، نمی تواند به حد انتظار برسد و منتظر وضع مطلوب باشد. این اعتراض در هر درجه ای که باشد، از تنفر نسبت به آنچه هست، تا علاقه شدید به آنچه نیست و باید باشد، عنصر اول انتظار محسوب می شود. عدم قناعت به داشته ها، انسان را سرگردان رسیدن به نداشته ها می کند و این سرگردانی و تلاش برای «داشتن» که معمولا با امید به «یافتن» همراه است، یعنی آغاز پیدایش انتظار در روح سرکش انسان.

 

ممکن است گفته شود که ابتدا باید «وضع مطلوب» را در نظر گرفت و به خاطر مقایسه آن با «وضع موجود،» اعتراض نسبت به وضع موجود را در دل ایجاد نمود. این سخن بسیار درستی است اما گاهی بدون دیدن و یا تصور کردن وضع مطلوب هم می توان به وضع بد موجود اعتراض داشت. چون روح انسان، وقتی در حال تعادل است، حتی بدون مقایسه هم می تواند بد بودن اوضاع را درک کرده و از آن احساس ناراحتی کند.

 

درجات اعتراض هم می تواند متفاوت باشد و طبیعتا هر چه از شدت اعتراض کاسته شود، قدرت انتظار فرد هم کاهش خواهد یافت. زیرا انتظار به حالتی اطلاق می شود که شدت و حدّتی در آن مشاهده شود. شدت اعتراض هم می تواند آن قدر زیاد باشد که به تحول خواهی بیانجامد و یا آن قدر کم باشد که در حد درخواست تغییرات جزیی باقی بماند. مسلماً هر کدام از این دوصورت، حالت خاصی از انتظار را موجب خواهند شد. اگر اعتراض به اساس وضع موجود باشد و اشکال به وضع موجود، فراگیرتر و ریشه ای تر از آن باشد که با اصلاحات سطحی و مختصر قابل برطرف شدن باشد، «اعتراض» نیز شدیدتر خواهد بود و «انتظار» را هم شدت خواهد بخشید.

 

از طرفی، هرچند مبنای این اعتراضِ انسان، منطقی تر باشد، انتظار او نیز بادوام تر خواهد بود. اعتراضاتی که ناشی از منافع زودگذر و یا برخاسته از اهواء نفسانی انسان هستند، ماندگار نیستند و در صورت برخورد با کوچک ترین مانعی فرو می ریزند. همیشه می توان با چنین معترضانی کنار آمد، معترضی که اعتراضش با عقل خود پشتیبانی نمی شود، همیشه دچار تردید است، در راه اعتراض خود نمی کوشد و برای آن مقاومت نخواهد کرد.

 

اعتراض در همه انسان ها به یک صورت شکل نمی گیرد. بعضی ها روحیه قانعی دارند و اساساً اهل اعتراض نیستند. کاری نداریم به اینکه این روحیه قناعت، همیشه یک فضیلت محسوب نمی شود، ولی به هر حال این گونه افراد طبعاً روحیه غیرمعترضانه تری دارند. در این افراد پدیده انتظار می تواند از علاقه به وضع بهتر آغاز شود و این علاقه وقتی تشدید شود، به صورت طبیعی به اعتراض خواهد انجامید. نبودن در وضعیت وصال، برای هر عاشق قانعی هم اعتراض می آفریند. گاهی از اوقات اعتراض تشدید می شود، نه به دلیل آنکه وضع موجود خراب تر شده، بلکه به این دلیل که وضع مطلوب دلنشین تر شده است. اینجاست که آتش انتظار در جان انسان شعله ور تر شده و بیتابی نسبت به وضع مطلوب، او را از وضع موجود بیزار می کند.

 

انسانی که معترض نیست و مخالفتی با آنچه هست، ندارد، بیشتر محافظه کار خواهد بود تا منتظر و چه بسا از عدم تغییر اوضاع عالم، استقبال هم بکند. اعتراض و عدم رضایت به وضع موجود است که اندیشه انسان را برای یافتن وضع مطلوب فعال می کند؛ و احساس انتظار را در دل او می رویاند. این اعتراض آن چنان در حرکت و حیات آدمی موثر است که نبودن آن برای انسان مُردگی می آورد.

 

آنقدر نفس وجود اعتراض به کمی ها و کژی ها اهمیت دارد که مهم نیست اعتراض انسان به کسی هم تعلق بگیرد یا تنها به یک وضعیت بد معطوف باشد. مهم آن است که انسان، معترض باشد، چه مقصری برای آن بیابد، چه آن را ناشی از یک وضعیت طبیعی بداند.

 

اعتراض بیش از آنکه حق طبیعی انسان باشد، طبیعتی است که بحق در فطرت انسان جاری شده است. غم زیبای یک اعتراض مقدس که خدا حق آن را به انسان داده است، منشأ پرواز روح به سوی مبدأ اعلاست.

 

اعتزاض زاییده روح کمالجوی انسان در این دنیا است. نمی شود در فطرت انسان تمنای تقرّب نهادینه شده باشد، ولی انسان در نهاد خود، احساس بی قراری و بی میلی به کمی ها و کزی ها و یا حتی فرار و تنفّر از آنها را نداشته باشد. انتظار، علامت عقلانیت است. اینجاست که کم کم ابعاد عرفانی انتظار مطرح می شود که در فصل جداگانه ای آن را بررسی خواهیم کرد.

 

اعتراض می تواند از یک حقّ مسلوب، تا یک معشوق مستور، همه را در بر بگیرد. آنجا که حقی را از انسان سلب کرده اند، می تواند فریاد برآورد و ناله کند، اعتراض عاشقانه به هجران، سیره عارفانه تمام منتظران وصال است.

 

کد خبر 580339

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha