به گزارش گروه اندیشه خبرگزاری شبستان به نقل از روابط عمومی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، شصت و پنجمین شماره فصلنامه علمی پژوهشی «ذهن» منتشر شد.
در این شماره از فصلنامه ذهن، میخوانیم:
«منطق طبقهبندی علوم/ علياكبر رشاد»
چکیده:
از ديد مؤلف مقاله، «طبقهبندی علوم» از فروع مبحث «هویتشناسی» علم و مبتنی بر مسئلهی «ملاک وحدت و تمایز علوم» است. از نظر وی میتوان با دو رویکرد پسینی و پیشینی، به مسئلهی «طبقهبندی علوم» نگریست. طبق تعریف ایشان طبقهبندی علوم، با رویکرد پیشیني، عبارت است از: «مهندسی مطلوب معرفت»؛ همچنین با رویکرد پسیني عبارت از: «ترسیم جغرافیای میراث معرفتی بشر» خواهد بود. مؤلف در متن مقاله، پس از ارائهي تعاريف «علم دیني» و «علوم انساني اسلامي»، همچنين اشاره به اهداف و فوايد طبقهبندي علوم و ضروت آن، نگاهي گذرا به تاريخچهي طبقهبندي در دنياي غرب و نيز جهان اسلام افکنده است. در ادامه نيز با نقد اجمالی نظریههای مختلف در باب ملاك وحدت و تمايز علوم و تبیین «نظریهی تناسُق» (سازواری چندوجهي مانعِةالخلوی مؤلفههای رکنی علم) منطق پيشنهادي خود براي تفكيك و طبقهبندي علوم كه مبتني بر نظریهی مزبور است را ارائه ميكند. در انتها نيز سؤالات و اشكالات احتمالي وارد بر نظريه را مطرح کرده، پاسخ ميگويد. وی الگوی پیشنهادی خود را طبقهبندی «هرم- شبکهسان علوم» مینامد.
«روش شناسی کشف قلمرو سنت/ ابوالقاسم علیدوست، سیدمرتضی حسینی»
چکیده:
پیامبر خداصلیاللهعلیهوآله و امامان معصومعلیهمالسلام گذشته از رسالت و بیان شریعت که از پرتو جعل الهی بر عهده آنان آمده، جهات دیگری نیز دارند. گفتار، کردار و تقریر معصومانعلیهمالسلام سنّت را به عنوان یکی از منابع استنباط رقم زده است؛ اما مشکلی که در این میان برای مستنبط احکام رخ میدهد آن است که آیا از هر روایتی میتوان استنباط فقهی صورت داد یا نه؟ در اینجاست که سخن از شئون و جهات مبیّنان شریعت و کشف دقیق قلمرو سنت برای فقیه، موضوعی مهم شمرده میشود. مسئلهای که پژوهش حاضر بدان پرداخته، عبارت است از روش کشف قلمرو سنت است. به منظور حل این مسئله، پنج روش، بررسی و ارزیابی شده است. این روشها عبارتاند از: عقلی محض، عقلی نقلی، نقلی فقهی، سیستماتیک و نقلی محض. روش نقلی محض اگر با مصداقشناسی شئون، تکمیل و با بهره از روشهای دیگر پیشرفت داده شود، بیتردید بهترین راه است.
«بررسی تطبیقی مبانی الاهیاتی هرمنوتیک روشی و اصول فقه/مسعود فیاضی»
چکیده:
در هرمنوتیک دو رویکرد روشی و فلسفی شایع است که اصلیترین تفاوت آنها در پیشفرض اساسی معناداری متن فی حد ذاته و صرف نظر از خواننده است. در بین این دو رویکرد آنکه با دانش اصول فقه قرابت داشته، در این پیشفرض بنیادین مشترک است، هرمنوتیک روشی است. به طور طبیعی بررسی تطبیقی این دو دانش ثمرات معرفتی درخوری برای هر دو خواهد داشت؛ اما پیشزمینه اصلی این بررسی و مقدم بر آن، بررسی تطبیقی دستگاههای فکری آنهاست که تشکیلدهنده اصلی هویت آنها میباشد؛ زیرا تنها در این صورت است که معنای قواعد و روشهایی که در این دو دیسیپلین به کار رفته است، معین خواهد شد. از این جهت لازم است در ابتدا بررسی تطبیقیای بین مبانی الاهیاتی هرمنوتیک روشی و دانش اصول فقه صورت گیرد؛ چرا که خاستگاه اولین و اصلی شکلگیری هرمنوتیک روشی، تفسیر کتاب مقدس در بین یهودیان و مسیحیان بود و به همین دلیل آموزههای الاهیاتی، نقش بسیار مهمی در شکلدهی به آن داشت. مقاله حاضر میکوشد این بررسی تطبیقی را بین اصلیترین آموزههای الاهیاتی که بیشترین تأثیر را در ساماندهی به روشهای تفسیری در هرمنوتیک و اصول فقه دارند، انجام دهد.
«تحلیل هایدگر از معنای زمان در فلسفة هگل/ نیرهسادات میرموسی»
چکیده:
زمان با سه آموزۀ کليدي فلسفه هگل یعنی مکان، صيرورت و روح همبسته است؛ 1.مکان، زمان ميشود؛ یعنی وجود مکان به مثابه زمان (توالی اکنونها) متعین میشود. 2.زمان به اين معنا صيرورت به شهود درآمده است که حرکت ديالکتيکي روح در آن ر خ ميدهد. 3.شباهت زمان-به مثابه اکنونهای تهی و انتزاعی- و روح - به مثابه مفهوم- روح را قادر به نفی زمان میسازد. هایدگر اين تحليل هگل را مناسبِ فهم شایع از زمان (زمان –اکنون) میداند و نه معناي اصیل زمانمندي. درک معنای اصیل زمان نیازمند آن است که نه تنها وجودِ مکان بلکه وجودِ هر موجودی بر اساس زمان فهمیده شود.در عین حال هایدگر تبیین هگل از نحوه شکلگيري و تطور تاریخی معانی زمان را تلاشی ستایشبرانگیز برای برقراري نسبتی معقول ميان معاني گوناگون زمان میداند.
«بررسي نظر جان هيک درباره تجربه ديني و عصب شناسی/سیامک عبدالهی، منصور نصیری»
چکیده:
از آخرین تلاشهای فلسفی هیک پیش از مرگش، رفع تعارضات جدیدی بود که در حوزه علم و دین مطرح شده است. از این جهت وی به عنوان یک فیلسوف دینِ متأله سعی میکند چالشهایی را که یافتههای علم عصبشناسی در برابر تجربه دینی قرار داده است، مرتفع کند. هدف اصلي نوشتار حاضر بررسی نظر هیک در این باب است. این بررسی در دو محور کلی انجام گرفته است: در ابتدا دیدگاه هیک درباره تجربه دینی تبیین و بررسی شده، سپس نحوه پاسخ او به مناقشات برآمده از عصبشناسی ارزیابی و بررسی شده است. با بررسی دیدگاه هیک و با توجه به نقدهایی که در دو بخش جداگانه بر دیدگاه وی مطرح کردیم، روشن شد که اگر هم چالشی میان مباحث عصبشناختی و بحث تجربه دینی وجود داشته باشد- که این خود محل مناقشه است- به نظر نمیرسد اراده علمی- فلسفی هیک برای حل این چالش کافی باشد.
«تحلیل شناختی ساختار مفهومی قرآن در چارچوب نظریه فضاهای ذهنی فوکونیه/ محمود نقیزاده، غلامحسن اورکی»
چکیده:
چندلایه ای بودن ساختار مفهومی (Conceptual Structure)قرآن سبب شده است یکی از دغدغه های دینپژوهان از عصر نزول وحی تا کنون دستیابی به مقاصد واقعی خالق وحی در ورای آیات قرآن باشد. همین مسئله زمینه بهکارگیری نظریات علمی متعدد را در هر عصری برای کشف مفاهیم نهفته در ساختار مفهومی تو در توی این کتاب آسمانی فراهم ساخته است. این پژوهش نیز در چارچوب نظریه «فضاهای ذهنی» (Mental Space Theory)فوکونیه (Fauconnier) (1985) به مطالعه ساختار مفهومی قرآن کریم در محدوده پانزده جزء دوم، بپردازد تا کارایی آن را در تبیین ساختارهای مفهومی قرآن ارزیابی کند. روش انجام پژوهش، توصیفی- تحلیلی است؛ بدین ترتیب که پس از معرفی چارچوب نظری تحقیق، داده ها به شیوه کتابخانهای و به کمک فیشبرداری از محدوده پژوهش استخراج شده، با تحلیل آنها مشخص گردید نظریه فضاهای ذهنی در تحلیل شناختی ساختار مفهومی قرآن کارآمد است، تشخیص و تفکیک فضاهای حاکم بر آیات و روابط میان آنها زمینه درک بهتری را از مقاصد واقعی خالق وحی فراهم میسازد. در نهایت معلوم شد ارتباط میان فضاهای حاکم بر آیات هدفمند بوده، هر آیهای از قرآن نیز بر مبنای فضای ذهنی خاصی مفهومسازی شده است.
نظر شما