خبرگزاری شبستان: ماه مبارک رمضان ماه دعا و مناجات عبد با معبود است. ماهی که دعاهای زیادی در آن وارد شده مانند ابوحمزه، افتتاح و... . علاوه بر این دعاهای ماثور از ائمه دریایی از معارف عمیق الهی را در خود دارند که بنده می تواند با تدبر در آن ها از این دریای بی کران بهره ها ببرد. آنچه در ذیل می خوانید قسمت پنجم تفسیر دعای ابوحمزه ثمالی است که به بررسی مرحله ششم و قسمت اول از مرحله ششم این دعا یعنی حمد و قصد می پردازد.
6.اقرار
مِنْ غَیْرِ اسْتِحْقاقٍ لِإِسْتماعِکَ مِنّى وَ لااسْتیجابٍ لِعَفْوِکَ عَنىّ؛
من سزاوار نیستم که از من بشنوى؛ که من گوش به فرمان دیگران بودهام و براى دیگران سوختهام؛ دیگرانى که اگر صدایشان مىزدم جوابم نمىدادند و حتى نگاهم نمىکردند؛ که آن ها منافع خود را مىخواستند و باغ خود را آب مىدادند.
من از تو نشنیدم که تو از من بشنوى. و من در راه تو از پشیزى نگذشتهام که تو از من بگذرى. من از آن ها که برایشان گذشت کردم، بهرهاى ندیدم و آن ها که باید از من مىشنیدند، از من نشنیدند.
با این اقرار است که رو به او مىآوریم و از او مىخواهیم و با این یأس است که امیدواریم و حتى طالبیم، چراکه او بدون استحقاق بخشیده؛ یا مُبْتَدِىءَ کلِّ نِعْمَةٍ قَبْلَ إِسْتِحْقاقِها.1
قبل از ما او شروع کرده
پیش از آن که ما مستحق باشیم و کارى کرده باشیم، پیش از آن که حتى بدانیم چه مىخواهیم، به ما بخشیده و از ما دریغ نورزید. او بود که ما را صدا زد و ما را خواند، وگرنه چگونه ما به او راه مىیافتیم و چگونه او را مىشناختیم.
او بود که در تمام هستى جلوه کرد تا او را ببینیم و ما را ضربه زد تا به سوى او بیابیم و از غیر او جدا شویم.
او ما را به خویش خوانده که او را بخوانیم؛ چون خواندنها و بخشیدنها و دهشها، جز کرامت و بزرگوارى بر او نمىافزاید؛ لاتَزیدُهُ کَثْرَةُ الْعَطاءِ إِلاّ جُوداً وَ کَرَماً إنَّه هُوَ الْعَزیزُ الْوَهّاب.
با این اقرار است که دیوارهاى غرور و حصارهاى کبر ما در هم مىریزد؛ دیوارهایى که ما را از دریاى مهرش جدا کرده بودند و حصارهایى که خود به دور خود کشیدیم و ما را حتّى از خودمان بىخبر ساخته بودند.
با این اقرار است که خامى و لجبازى بچههاى لوس، از خواستههاى ما پاک مىشود و عمق و وسعت نیاز دریا در برابر ابرهاى آسمان، در ما مىنشیند.
و این لطف اوست که ما را در خود مىگیرد و این فضل اوست که زبان بستهى ما را به چرخ مىاندازد و نگاه خستهى ما را گسترده و آرام مىسازد.
7-1. اعتذار
بل لثقتى بکرمک و سکونى الى صدق و عدک و لجائى الى الایمان بتوحیدک و یقینى بمعرفتک منى ان لارب غیرک.
پس از آن قصد و عزیمت و این اقرار و اعتراف نوبت به اعتذار هایى مى رسد، که عجیب و عمیق و بى شماره هستند و امیدها را بارور مى کنند، پس از آن که، پلاسیده و بى رمق شده اند؛ چون آن دم که تلقى ما از گناه و برداشت ما از ذنب گسترده شد و ما گناه را در لحظه لحظه عمر خود و ذره ذره وجود خود و در یک یک نعمت ها و برخوردهاى خود و رابطه ها و پیوندهاى خود شناختیم و رابطه گناه را با هم کشف کردیم ، ناچار امیدى در ما نمى ماند و احساس گناه ما را از پا مى اندازد. و این احساس، نه احساس گناه پدرانمان باشد، که آن ها را با ما کارى نیست، که گندم بهشت آن ها، جهنم رنج و درد امروز ما و احساس سنگینى گناه ما را در ما سیر کند.
و این احساس، یک احساس تلقین زده و سوسه خیز نیست، که از درک عظمت تو و حجم نعمت هاى تو و رابطه هاى دقیق و بى شماره ى تو با هستى و با جامعه برخاسته. تو در حالى که باید در هر گام چشم ها داشته باشى، چشم هایت را کور کرده اى و یا در ابتذال ها محصور ساخته اى. و اینجاست که دیگر یأس در دل پنجه مى کشد و با این یأس دیگر امید رویشى نیست. اینجاست که نیاز به این همه عذر و این اعتذارها در نظرت بى حساب و زیادى هستند، این به خاطر همین است که تو حجم گناه را نشناخته اى و ظلم و ذنب و جفا و بى خبرى را در اندازه اى نگرفته اى که بگویى من هیچ سزاوار نیستم و سزاوار هیچ نیستم .
عذرخواهی کسی که هر راهی را تجربه کرده
اگر آمده ام به خاطر آرامشى است که به وعده ى صادق تو دارم به خاطر این است که مى دانم که تو به تنهایى و بى کسى من واقفى، گرچه من خودم نمى دانم، تو مى دانى که من را جز تو اى پروردگارى نیست. تنها تویی که برای تو شریکی نیست که از تو ببرم و با او پیوند بخورم. عذر من عذرخواهی کسی است که همه راه ها را تجربه کرده و پشت هر درى ایستاده و هر بن بستى را احساس کرده است و مى داند که براى تو همتایى نیست که دعوت کند و به خویش بخواند، گرچه من دعوتش را نپذیرم. و جواب بدهد هنگامى که صدایش کردم . و دست بگیرد هنگامى که دست ها را بالا آوردم. و چشم بپوشد هنگامى که چشم به او دوختم و نگاهم را به سویش کشیدم .
خداى من! من سزاوار نیستم، حتى به اندازه اى که حرفم را بشنوى، ولى با این همه به تو رو آورده ام. به خاطر کرامت تو و دعوت تو و توحید تو و آگاهى تو به تنهایى من.
و به تو رو آوردم؛ چون گذشته از آن دعوت هایى که در من داشتى و جلوه هایى که براى من داشتى و گذشته از آن دعوت هایى که در من داشتى و جلوه هایى که براى من داشتى و گذشته از آن همه تو خودت خواسته اى که از تو بخواهم؛ اللهم أنت قلت و قولک حق و وعدک صدق و اسئلو الله من فضله ان الله کان بکم رحیما؛
تو گفته اى و گفته تو ثابت است و وعده ى تو راست. تو گفته اى از فضل تو بخواهم. تو گفتى سوال کنیم تا بدهى، با این که مى توانستى بدون سؤال بدهى. تو مسألت ما را مى خواهى تا در این مسألت آمادگى پیدا کنیم و با این خواستن با تو پیوند بخوریم و به سوى تو بیایم .
هنگامى که من در مقام طلب نیستم، داده هاى او مرا زمین مى زند. وقتى این هندوانه فروش ها بار ماشین ها را خالى مى کنند، لحظه اى توقف کن، مى بینى تا دستش را دراز نکند، چیزى برایش نمى فرستند؛ چون در هنگام غفلت، داده ها طرف پر تاب مى کند و هندوانه ها مى شکند و او را آلوده مى سازد.
دعا برای ایجاد آمادگی است
اگر او پس از خواستن مى دهد، یکى به خاطر همین ایجاد آمادگى است و یکى به خاطر پیوند خوردن با او است. منى که نعمت را از او دیدم، راحت مى توانم براى او خرج کنم و در راه او بریزم .
خداى من! تو خودت به خواستن دستور داده اى، پس از آن که مرا به خودت خوانده بودى و بارها دعوت کرده بودى. ولیس من صفاتک یا سیدى أن تامر بالسوال و تمنع العطیه؛ و این روش هاى تو نیست که به خواستن دستور بدهى و جلوگیرى بخشش ها باشى و انت المنان بالعطیات؛ در حالى که تو بخشش هایت را بر این ها که ملک تو هستند و بى دریغ ریخته بودى، والعائد علیهم؛ و بارها با محبت و نرمشت به سوى آنها باز گشته بودى.
منبع: کتاب بشنو از نی آیت الله علی صفایی حائری
پایان پیام/
نظر شما