به گزارش خبرگزاری شبستان، قربانی کتابی استثنایی ؛ روایتی از آنسوی جبههی جنگ جهانی دوم، روایتی از اوضاع کشورهای تحت اشغال جبهه متحدین آلمان و ایتالیا از دل اردوگاه فاتحان سالهای اول جنگ است.
« کورتزیو مالاپارته» خبرنگاری ایتالیایی بود که با سمت سروانی در کشورهای مختلف جبهه متحدین میگشت و خاطراتش را مخفیانه مینوشت. او بلافاصله بعد از پایان جنگ این خاطرات را در قالب کتاب« قربانی» منتشر کرد، کتابی که خیلی زود به یکی از پرفروشترین آثار آن دوره تبدیل شد.
نام این کتاب بر گفته از نام قهرمان اصلی کتاب، «کاپوت» است که مترجم آن را به فارسی «قربانی» ترجمه کرده است.
در بخشی از ابتدای این کتاب می خوانیم: «قربانی کتابی است که به طرزی وحشتناک کوبنده و شاد است. شادی بیرحمانه کتاب عجیب ترین تجربه ای است که من از منظره اروپا طی این چند سال جنگ گرفته ام. از میان عوامل مهمی که در این کتاب مطرح اند جنگ در واقع نقش دوم ر ا بازی می کند. قهرمان اصلی کتاب، «کاپوت» یا «قربانی» است، و آن جانوری است شاد و بیرحم و خونخوار. هیچ واژه ای بهتر از این اصطلاح خشن و نیمه مرموز آلمانی یعنی «کاپوت» که در لغت به معنی خرد شده و له و په و تکه تکه و نابود شده است نمی توانست حال فعلی ما، یعنی اروپای بعد از جنگ را توصیف کند. «کاپوت یعنی تلی از خرده ریزها و شکسته های یک شیئی درست…» و بلافاصله بیفزائیم که مترجم ظاهراً نام قربانی را از آن رو برای ترجمه فارسی انتخاب کرده است که نام فرنگی اش برای فارسی زبانها رسا نیست. کاری است پسندیده. اگر در کتاب «ترس جان» با توصیف ایتالیای لهیده و درهم شکسته پس از جنگ روبرو بودیم، در «قربانی» با اروپای کوفته و متلاشی شده سر و کار داریم. متلاشی شده از چه؟ از جنگ؟ نه، از فاشیسم. و آیا فاشیسم مسئله ای است مربوط به گذشته؟…
محمد قاضی فرزند میرزاعبدالخالق قاضی در ۱۲ مرداد ۱۲۹۲ در شهر مهاباد در استان آذربایجان غربی ایران به دنیا آمد. وی در کتاب سرگذشت خود بنام «خاطرات یک مترجم» مینویسد:« پدر من ابتدا یک فررند به نام محمد داشت که فوت کرد، سپس یک دختر داشت، آن هم فوت کرد، خداوند پسر دیگری به پدر و مادرم داد و به دلیل اینکه پدرم به نام محمد علاقه داشت نام این کودک را نیز محمد گذاشت، اما این محمد ثانی هم بعد از مدتی فوت کرد. اما پدرم دست از تلاش برنداشت و دوباره صاحب فرزند پسر دیگری شد و نام وی را نیز محمد گذاشت. این محمد ثالث من هستم و خدا رحم کرد که شهید ثالث نشدم.»
از آثار مهم ترجمهشده توسط او میتوان به «دن کیشوت» اثرسروانتس، «نان و شراب» اثر اینیاتسیو سیلونه، «آزادی یا مرگ»، و «در زیر یوغ» نام برد. وی بیشتر از زبان فرانسوی به فارسی ترجمه میکرد. او در مقدمه کتاب زوربای یونانی، خود را «زوربای ایرانی» نامیدهاست.خودش میگوید: «من زوربای ایرانی هستم.»
«قربانی» اثر«کورتزیومالاپارنه» ب ترجمه محمد قاضی در 532 صفحه را نشر ماهی چاپ و روانه بازار نشر کرده است.
نظر شما