خبرگزاری شبستان - سرویس قرآن و معارف: "امام در 25 سالگی کتاب اخلاق می نویسند و معارف توحیدی و عرفانی را در "چهل حدیث" یا "اسرار الصلوه" به زیبایی و با عمق بیان می کنند. وقتی شما نگاه می کنید که عالمی روحانی در اوج جوانی چنین پخته معارف الهی و توحیدی را بیان می کنند و چنین شخصی در سنین بالاتر عهده دار یک انقلاب می شود و انقلابی را پایه گذاری می کند معلوم است که این انقلاب هم متأثر از همان بنیان های توحیدی می شود. شما صحیفه امام و سخنرانی هایش را نگاه کنید. امام در جایی می گویند "انقلاب ما حکومت الله است" یا "انقلاب ما دو چیز را به دنیا صادر کرد یکی لا اله الا الله و دیگری محمد رسول الله." شما نگاه کنید امام را 15 سال تبعید کردند اما امام نشکستند. وقتی در روزهای انقلاب به وطن باز می گردند، در هواپیما کاملا خونسرد و آرام هستند هیچ هیجان دنیایی را در صورت و سیما ی امام نمی بینید. وقتی خبرنگار می پرسد که چه احساسی دارید که بعد از این همه سال به وطن برمی گردید، امام خیلی خونسرد و آرام می فرماید هیچ احساسی ندارم، یعنی شعف خودمحورانه در امام وجود ندارد چون پر از احساس الهی هستند."
آنچه در ادامه می آید بخش اول گفتگوی ما با حجت الاسلام و المسلمین تقی مددی کارشناس دینی و دکترای عرفان اسلامی است.
یکی از رهیافت هایی که طبیعتا در ایام پیروزی انقلاب و دهه فجر می شود به آن پرداخت رهیافت دفاع از انقلاب و ارزش های آن است. این یک دغدغه جدی است که اگر ما می خواهیم از نظام و انقلاب دفاع کنیم، چه کنیم که این دفاع منبعث و برگرفته از اندیشه های الهی و وحیانی باشد؟
بعد از انقلاب اسلامی هر کسی که می آید با بینش خودش به آن می پردازد ولی چرا این دفاع صورت نمی گیرد. نکته مهم و مغفول و گمشده در این میان این است که چرا ما نمی توانیم این منویات را خوب پیاده کنیم چرا خیلی از اتفاقات در کشور می افتد که عملا با آرمان های انقلاب و مردم سنخیتی ندارد. برای این که این حلقه گمشده را پیدا کنیم اولا باید ببینیم که انقلاب ما از چه نوعی بود. نوع انقلاب مشخص شد آن وقت آرمان ها هم مشخص می شود.
انقلاب ما انقلاب اسلامی است. این یک امر مسلم است . خب شما به شخصیت امام نگاه کنید. آیا امام یک مسلمان عادی و شناسنامه ای است از آن ها که من و شما سراغ داریم؟ حتی یک فرد عالم و فقیه که سراغ داریم؟ امام علاوه و علیحده بر این هاست و شما می بینید که امام جهان بینی و بینش عمیق توحیدی را دارند. امام در 25 سالگی کتاب اخلاق می نویسند و معارف توحیدی و عرفانی را در "چهل حدیث" یا "اسرار الصلوه" به زیبایی و با عمق بیان می کنند. وقتی شما نگاه می کنید که عالمی روحانی در اوج جوانی چنین پخته معارف الهی و توحیدی را بیان می کنند و چنین شخصی در سنین بالاتر عهده دار یک انقلاب می شود و انقلابی را پایه گذاری می کند معلوم است که این انقلاب هم متأثر از همان بنیان های توحیدی می شود.
شما صحیفه امام و سخنرانی هایش را نگاه کنید. امام در جایی می گویند "انقلاب ما حکومت الله است" یا "انقلاب ما دو چیز را به دنیا صادر کرد یکی لا اله الا الله و دیگری محمد رسول الله." شما نگاه کنید امام را 15 سال تبعید کردند اما امام نشکستند. وقتی در روزهای انقلاب به وطن باز می گردند، در هواپیما کاملا خونسرد و آرام هستند هیچ هیجان دنیایی را در صورت و سیما ی امام نمی بینید. وقتی خبرنگار می پرسد که چه احساسی دارید که بعد از این همه سال به وطن برمی گردید، امام خیلی خونسرد و آرام می فرماید هیچ احساسی ندارم، یعنی شعف خودمحورانه در امام وجود ندارد چون پر از احساس الهی هستند.
در چنین شخصیتی، انقلاب توحیدی شکل می گیرد و وقتی انقلابی هم توحیدی باشد، آرمان هایش هم توحیدی می شود. در فلسفه می گویند "هیچ وقت اثر از موثر جدا نیست" وقتی انقلاب توحیدی شد آرمان هایش هم توحیدی می شود.
حال چرا به تعبیر شما آن آرمان ها را نمی توانیم محقق کنیم؟
مشکل از ماست، مشکل از مسئولان ماست که با آن دیدی که امام نگاه می کردد نگاه نمی کنیم. در بینش توحیدی و جهان بینی الهی هیچ کس غیر از خدا به رسمیت شناخته نمی شود یعنی حاکمیت علی الاطلاق مال خداوند است همان که امام فرمود حاکمیت، حاکمیت الهی است. حاکم فقط خداوند است به خاطر این که مالک فقط خداوند است. خب مالکیت خداوند با مالکیت ما فرق دارد. علام طباطبایی می فرماید خداوند وقی مالک است مالک تار و پود مملوک است. مثال هم می زنند که شما وقتی چاقوی تیز روی گوشت می گذارید چاقو گوشت را می برد، نمی توانی جلوی بریدن گوشت را بگیری اما شما نگاه کنید که وقتی همین چاقو در دستان حضرت ابراهیم است، چون مالکیت چاقو به خداوند برمی گردد، به اذن خدا چاقوی تیز گلوی حضرت اسماعیل را نمی برد چون خدا بر تار و پود اشیا مالکیت دارد.
خب امام با چنین دیدی دارد به عالم نگاه می کند که فقط خداوند مالک و حاکم دنیا است. اگر ما هم با این دید نگاه کنیم در آن صورت آن آرمان های انقلاب که از آن ها سخن می گوییم محقق می شود. الان شما نگاه کنید بالاخره دشمن هم بیکار نمی نشیند و 30 و اندی سال است که تحریم و تهدید می کند اما یک عده می ترسند و این ترس ناشی از این است که دید توحیدی نداریم. اما چرا نمی ترسد؟ آیت الله طالقانی می فرمایند بعد انقلاب خبر رسید که صدام می خواهد حمله کند و ابرقدرت ها از آمریکا و شوروی و غرب پشت سر صدام هستند. می گویند ما ترسیده بودیم و رفتیم خانه امام. امام یک جمله گفت که ما آرام شدیم . فرمودند هیچ نگران نباشید، وظیفه ما این بود که انقلاب کنیم خداوند خود می داند چطور ما را حفظ کند. این دیگر دست خداست. چرا امام این حرف ها را می زند؟ به خاطر آن که متصل به آن نگاه توحیدی است که فقط خداوند را در عالم موثر می داند اما ما متاسفانه کوچک ترین فشاری که می آید می ترسیم و خودمان را می بازیم چون خداوند را حاکم علی الاطلاق نمی بینیم.
نظر شما