رابطه شب قدر با امام عصر (عج)

لیلةالقدر بیانگر مقام شامخ ولایت اهل بیت (ع) و امامت آنان تا روز رستاخیز است که رابطه شب قدر با امام عصر (عج) بسیار حائز اهمیت است.

خبرگزاری شبستان// مازندران
 

خداوند متعال در چهارمین آیه سوره مبارکه قدر می‌فرماید: «تنزّل الملائکة و الرّوح فیها بإذن ربهّم من کلّ أمرٍ :فرشتگان و روح، در آن شب به دستور پروردگارشان با هر فرمانی (برای تقدیر هرکاری) فرود آیند.»1
فعل مضارع «تنّزل» دلالت بر تکرار و بقاء «لیلة القدر» دارد، و در آیات سوم و چهارم سورة دخان نیز: «فیها یفرَق کلّ أمرٍ حکیم : در آن شب، هر فرمانی، برحسب حکمت صادر می‌شود.»
دلالت بر تجدد و دوام دارد. زیرا هیأت نحوی باب «تفعّل» اگر دلالت بر پذیرش یا تکلف یا هر دو می‌نماید. ظاهر این فعل‌ها، خبر از تفریق و تنزل امر در لیلة القدرهای آینده می‌دهد.
این امر که در زمان رسول خدا (صلی الله علیه وآله) به آن حضرت نازل می‌شده‌است، در هر شب قدر، باید بر کسی نازل و تبیین و تحکیم یا کشف شود که به افق نبوت نزدیک و پیوسته باشد.
قبول اصل وصایت رسول اکرم (صلی الله علیه وآله) و امامت، ناشی از این معنی و مبتنی بر همین اساس است.
 

هنگامی که کسی قرآن را به عنوان کلام خدا پذیرفت به این معنی که همه سوره‌ها و آیات آن را پذیرفته است و یک مسلمان واقعی هم کسی است که تسلیم همه آیات قرآن باشد، پس هر مسلمانی الزاماً باید سوره قدر، و از آن سوره شب قدر، و استمرار آن را تا قیامت بپذیرد و لازمه پذیرفتن آن، آیه (تنزّل الملائکه...) که هر فرد با ایمانی ناگزیر از قبول آن است، این است که بپذیرد که در شب قدر فرشته‌ها و روح از جانب پروردگار با هر امری فرود می‌آیند و این امر یک متولی و ولی می‌خواهد که متولی و ولی آن امر باشد. اینکه خداوند در آیات سوم و چهارم سوره دخان می‌فرماید:در آن شب هر فرمانی، برحسب حکمت صادر می‌شود؛ فرمانی از جانب ما، و ما همواره فرستنده آن بوده‌ایم. 

 

هرکس نزول پیوسته فرشتگان و روح را در شب قدر بپذیرد که اگر به قرآن ایمان دارد باید بپذیرد، ناگزیر باید ولی امر را هم بپذیرد وگرنه کافر به بعضی از آیات قرآن خواهد بود، که در آن صورت چنین کسی بنابر بیان خود قرآن کریم کافر واقعی است.

 

دلالت بر تکرار و تجدید فرق و ارسال در آن شب دارد و به این معنا که آن شب، فرشتگان و روح، در هر سال، دائماً نازل می‌شوند؛ پس باید به طور مدام شخصی به عنوان «ولی» این امر باشد که به سوی او نازل و ارسال گردند که او همان ولی جهان و جهانیان خواهد بود؛ و هم اوست که اطاعتش بر همگان واجب است.

 

به همین سبب، هرکس ادعا کرد که من ولی امر هستم، باید ثابت کند که این امر توسط فرشتگان و رو ح بر او نازل شده و می‌شوند، و چون هیچ کس جز پیامبر و اوصیاء معصومینش (علیه السلام) نمی‌توانند مدعی این امر باشند و اساساً هم نیستند، باید از اوصیاء و پیامبر همواره کسی باشد که در شب قدر توسط روح و فرشتگان از جانب یزدان هر امری بر او نازل شود.
آیه مورد بحث، یکی از مستدل‌ترین آیات قرآن کریم بر ضرورت وجود همیشگی یک ولی امر از جانب خداست که امین بر حفظ و اجزاء و اداء امرالهی باشد، و آن همان امام معصوم (علیه السلام) است. 
 

هرکس نزول پیوسته فرشتگان و روح را در شب قدر بپذیرد که اگر به قرآن ایمان دارد باید بپذیرد، ناگزیر باید ولی امر را هم بپذیرد وگرنه کافر به بعضی از آیات قرآن خواهد بود، که در آن صورت چنین کسی بنابر بیان خود قرآن کریم کافر واقعی است.

 

چنانکه خداوند در آیات 150 و 151 سوره نساء می‌فرماید: «إنّ الّذین یکفرون بالله و رسله و یریدون ان یفرّقوا بین الله و رسله و یقولون نؤمن ببعض و نکفر ببعض و یریدون أن یتّخذوا بین ذلک سبیلاً? أولئک هم الکافرون حقّاً و أعتدنا للکافرین عذاباً مهینا :کسانی که به خدا و پیامبران خدا کافر شده‌اند و می‌خواهند بین خدا و رسولانش جدایی اندازند و می‌گویند به برخی ایمان می‌آوریم و به بعضی کافر می‌شویم و می‌خواهند در این میان (بینابین) اتخاذ کنند، اینان حقاً کافرند و ما برای کفرایشان عذاب خوارکننده‌ای مهیا کرده‌ایم.».
و می‌بینید که خداوند، کسانی را که پاره‌ای از آیات خدا را بپذیرند و برخی را نپذیرند، کافر حقیقی می‌داند.

مؤمن حقیقی چه کسی است؟
بنابراین مؤمن حقیقی کسی است که هم استمرار لیلةالقدر را تا قیامت پذیرا باشد و هم وجود حجت زمان و ولی امر، و امام معصومی که امر الهی را دریافت می‌کند و امین بر آن در جهت پاسداری، به‌کار بستن و اداء باشد، قبول کند؛ یعنی همان بزرگواری که در زمان وجود مقدس بقیةالله الاعظم حضرت مهدی (عج) می‌باشد و به همین سبب پیامبر خاتم (صلی الله علیه وآله) بنابر آنچه شیعه و سنی از آن حضرت نقل کرده‌اند، فرمودند: «من أنکر المهدی فقد کفر :کسی که وجود مهدی را انکار کند، رهسپار دیار کفر شده است.»2

علی بن ابراهیم قمی در تفسیری درباره نزول فرشتگان و روح، در شب قدر می‌گوید: فرشتگان و روح القدس، در شب قدر، بر امام زمان (علیه السلام) نازل می‌شوند و آنچه را از مقدرات سالانه بشر، نوشته‌اند، به او تقدیم می‌دارند.
و همین محدث مورد وثوق از حضرت امام باقر (علیه السلام) نقل کرده، که وقتی از حضرتش پرسیدند: آیا شما می‌دانید که لیلة القدر کدام شب است؟ حضرت فرمودند: «چگونه ندانیم، و حال آن‌که در شب قدر فرشتگان برگرد ما طواف می‌کنند.»3
 

حضرت امام سجاد (علیه السلام)، در این باره، می‌فرمایند: «همانا سال به سال در شب قدر تفسیر و بیان کارها، بر ولی امر (امام زمان) علیه السلام» فرود می‌آید.
 

حضرت صادق (علیه السلام) نقل شده که فرموده‌اند: «ما قرآن را در شب قدر فرو فرستادیم»، «شب قدر» فاطمه و «قدر» خداست، پس کسی که فاطمه (سلام الله علیها) را آن گونه که باید، بشناسد، شب قدر را درک کرده است.

 

همچنین از رسول اکرم (صلی الله علیه وآله) نقل شده است، که به اصحابشان فرموده‌اند: به شب قدر ایمان بیاورید، زیرا آن شب برای علی بن ابی‌طالب (علیه السلام) و یازده نفر از فرزندان او پس از من خواهد بود.

 

از آنچه که نگارش یافت، استفاده می‌شود که شب قدر تا قیامت باقی است و در هر شب قدر هم ولی امر و صاحب امری هست که آن امر را دریافت دارد، که در زمان ما صاحب آن امر صاحب بزرگوار ما حضرت حجة بن الحسن المهدی، ارواحنا فدا، است و برای آن‌که بهتر بدانیم که لیلةالقدر بیانگر مقام شامخ ولایت اهل بیت (ع) و امامت آنان تا روز رستاخیز می‌باشد.

 

حدیثی را هم که در بخش فضیلت‌های حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) است، ملاحظه می‌کنیم که در آن به طور کنایه از آن بانوی عظیم القدر تعبیر به لیلةالقدر شده است و آن در تفسیر فرات بن ابراهیم از حضرت صادق (علیه السلام) نقل شده که فرموده‌اند: «ما قرآن را در شب قدر فرو فرستادیم»، «شب قدر» فاطمه و «قدر» خداست، پس کسی که فاطمه (سلام الله علیها) را آن گونه که باید، بشناسد، شب قدر را درک کرده است.4 و این اشاره به مقام ولایت آن بانوی معصوم (سلام الله علیها) نیز دارد.

 

 از طرفی، همان‌گونه که در شب قدر امر حق بر امام به حق فرود می‌آید، نزولگاه نور پاک امامان معصوم (ع) نیز وجود مقدس فاطمه زهرا (س) است؛ که حقیقتاً هرکس آن بانو را شناخت و به عظمت مقام فرزندان معصومش و همسر مظلوم و معصومش پی برد، شب قدر را درک کرده است.

منابع:
1- سوره دخان، آیه 4.
2- علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 51، ص 51؛ منتخب الاثر فصل 10، ب 1، جز 1، ص 492.
3- علامه مجلسی، همان، ج 51، ص 73؛ منتخب الاثر فصل 2، ب 3، ح 4، ص 183.
4- تفسیر القمی، ص 731؛ علامه مجلسی، همان، ج 97، ص 14، جز 23.

 

پایان پیام/

 

کد خبر 61229

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha