خبرگزاری شبستان- خراسان جنوبی؛ صبح روز دوم استقرار دانشجویان خراسان جنوبی اعزامی به اردوی راهیان نور در اردوگاه شهید حبیب اللهی اهواز است. بچه ها بعد از اقامه نماز جماعت صبح سوار اتوبوس ها می شوند. صبحانه در همان اتوبوس صرف می شود پنیر با چند دانه خرما.
از جاده که می گذشتیم هرچه به طرف رودخانه پر خروش اروند نزدیک می شدیم نخل های سربریده بیشتر نظرمون رو جلب کرد. تا اون روز نمی دونستیم ریشه نخل سر اونه! آخه نخل بی سر یعنی هیچ. پس از ساعتی که به اروند رسیدیم از لابلای نیزارها عبور کردیم. صداهایی که توسط بلندگوهایی که در بین نی ها گذاشته بودن حس غریبی رو برامون تداعی می کرد.
اینجا اروند خروشان میعادگاه عشق خالصانه، امواجش نشانه تلاطم ارواح عارفانه است، آخر ما خاکیان را چه به سرزمین های افلاکیان! طرف دیگر رودخانه عراق بود و بوی کربلای حسینی به مشام می رسید. اروند آنقدر مطلب دارد که نمی دانم از کجایش بگویم از شناسایی های قبل از عملیات یا از 3000 غواصی که به عنوان خط شکن در نیمه شب از اروند گذشتند یا از معجزه ای که رخ داد، قبل از عملیات به غواص ها گفته بودند کوچک ترین سروصدا در وسط آب، برابر است با لو رفتن عملیات. به همین خاطر وقتی یکی از بچه ها در آب سکسکه اش می گیرد فرمانده دستور می دهد برای اینکه سروصدایش توجه دشمن را جلب نکند به ناچار سر او را زیر آب فشار دهند اما به ناآگاه آسمان شروع به باریدن می کند و دیگر صدای باران مانع از شنیدن صدای سکسکه این رزمنده به دشمن می شود.
آری اینجا جایی است که هیچ كس باور نمیكرد بشود در بحبوهه جنگ روی اروند خروشان، با آن جزر و مد زیادش و با آن عرض بلندش پل زد. اما جنگ ثابت كرد مردانی هستند كه كاری به قاعده و قانون طبیعت ندارند و می توانند با گفتن « یا علی» ناممکن ها را ممکن کنند.
راوی می گوید:پس از عملیات والفجر هشت، باید یك راه ارتباطی بین خاك خودمان و شهر فاو كه تازه به دست رزمندگان اسلام افتاده بود، ایجاد میشد. رزمندگانی كه در فاو بودند، باید پشتیبانی میشدند. امكانات و نیرو میخواستند. قبل از والفجر هشت، پلهایی روی اروند زده بودند، اما اروند هیچ كدام را تحمل نكرده بود و همه را بلعیده بود. یك پل ساخته بودند به نام پل فجر، كه شبها آن را نصب میكردند و روزها جمعش میكردند. این پل نیز توان انتقال حجم نیروها و امكانات را نداشت و كارآمد نبود. باید پلی ساخته میشد محكم و مطمئن تا بتواند در شبانهروز تجهیزات و تداركات و مهمات را به آسانی به آن سوی آب برسانند. پل بعثت، به طول 900 متر و عرض 12 متر روی اروند زده شد تا چشم جهانیان را خیره كند.
پنج هزار لوله 12 متری، به قطر 142 سانتیمتر و ضخامت 16 میلیمتر از جنس فولاد، در عمق دوازده متری رودخانهای خروشان كه ارتفاع جزر و مدش از پنج متر هم بالاتر میرفت، شش ماه از جهادگران اسلام وقت گرفت. دشمن در طول جنگ از هر سلاحی استفاده كرد كه پل را از بین ببرد، اما نتوانست.
بچهها دو طرف لولهها را بسته بودند كه لولهها در آب غرق نشوند. بعد از اینكه كار اتصال لولهها انجام میشد، در لولهها را باز میكردند تا آب با فشار از لولهها عبور كند و لولهها به زیر آب بروند و غرق شوند. بعد روی لولهها را زیر سازی و آسفالت میكردند.
طراح این شاهكار بزرگ، مهندس بهروز پورشریفی از برادران جهاد سازندگی بود.پل بعثت، شاهكار مهندسی ـ رزمی تاریخ دفاع مقدس است. برخی از قطعات این پل، امروز در گلزار شهدای خرمشهر است و برخی دیگر، همانجا كنار اروند، به تماشا نشسته است. تماشای همت شیرمردانی كه او را خلق كردند و از روی او گذشتند و سندی بر هنر و اراده جوانان این مرز و بوم افزودند.
راوی با بیان اینکه اروند کنار یکی از بخش های شبه جزیره آبادان است که شاهد یکی از موفق ترین و بزرگترین عملیات های دفاع مقدس یعنی عملیات والفجر ۸ بوده، ادامه داد: این عملیات در چله زمستان (۲۰بهمن) شروع شد و غواصان خط شکن شبانه از آبهای خروشان اروند گذشتند و موفق به آزادسازی شهر فاو شدند.
یه گفته وی مظلوم ترین شهدا شهدای غواصن هستند که در آب بدون اسلحه شهید می شدند، خیلی از غواصان را آب برد، خیلی ها را کوسه خورد، اونایی که می رسیدن تازه با کلی موانع مین و سیم خاردار، خیلی از غواصان مظلوم هم وقتی به ساحل می رسیدن با تیر سربازانی که کمین کرده بودند پیشانی آنها دریده می شد، خیلی ها یخ می زدند… با همه این احوال غواصان با جون و دل و چنگ و دندون خط دشمن رو شکستن! همه کارشناسان جنگی دنیا این عملیات را معجزه ایرانیان خواندند. این عملیات ضربه مهلکی به نیروی بعث وارد کرد.
برای اقامه نماز ظهر و عصر به مسجد جامع خرمشهر شهر خون رفتیم. شهری مهم و استراتژیک مرزی که از بعدازظهر اولین روز جنگ(۳۱شهریور۵۹) زیر آتش سنگین ارتش عراق و هجوم قوای زرهی ارتش بعث قرار گرفت.
حماسه خرمشهر را همواره با نام مسجد جامعش می شناسیم همان مسجدی که قریب به دوسال در زیر آتش و گلوله های دشمن ایستاد. برای دیدن مسجد جامع که روزی پناهگاه زخمی ها بود، سر از پا نمی شناختم، بارها حماسه ها و ایستادگی مردان و زنان این دیار را از رسانه ها شنیده بودم و اکنون پس از گذشت سالها از آزادیش وقتی به این شهر تاریخی که پایتخت غیرت و شهامت ایرانیان است وارد شدم فکر می کردم حداقل جای زخم ها و گلوله ها بر در و دیوار شهر را خواهم دید اما با دیدن این شهر و مسجد هر آنچه در ذهنم بود به یکباره فرو ریخت، دلم گرفت انتظار داشتم اگر خرمشهر، مسجد و دیوارهایش را بازسازی کرده اند جای گلوله ها را نگه می داشتند.
ای کاش در طول سال های پس از جنگ همه آثار به جامانده از این دوران به گونه ای به عنوان یک ارزش به جا مانده از هشت سال دفاع مقدس و ماه ها اسارت برای نسل بعد به جا می ماند. در یکی از مکان های شهر ناهار را صرف کردیم و به سمت شلمچه در 12 کیلومتری غرب خرمشهر حرکت کردیم. دشت شلمچه تا عمق خاک عراق ادامه دارد. در مورد شلمچه همین بس که شهید علمدار می گفت« اگر کل مناطق کربلا باشد، شلمچه به مانند گودال قتلگاه است».
شلمچه چنان آشناست که نیاز به توصیف آن نیست و با ذکر اسمش دلها به لرزه می افتد در آنجا با شهدای از جمله شهید علمدار و شهدای کربلای پنج آشنا شدیم در میان آنجا گنبدی فیروزه ای به یاد شهدا بنا شده که پیکر هشت شهید گمنام در بخش مرکزی یادمان به خاک سپرده شده است.
خواندن زیارت عاشورا در شلمچه غوغا می کرد بسیاری از دانشجویان از همان ابتدا پا برهنه قدم در این سرزمین مقدس می گذاشتند کتابچه های دعا به دست می گرفتند و صورتشان از اشک خیس می شد. وقتی به سلام زیارت عاشورا می رسیدند بلند می شدند و دستشان را می گذاشتند روی سینه و از ته دل سلام می دادند.
در شلمچه می توان چشم دل را باز کرد. در اینجا می توان نفس را زیرپا گذاشت و خدا را پیدا کرد. آری در همین شلمچه بود که بچه ها برای خودشان قبر می کندند و شب ها می رفتند توی قبرهایشان و دعا و مناحات می خواندند حتی کسانی که تاقبل فقط سه وعده نماز واجب شان را می خواندند، اهل نماز شب و شب زنده داری شده بودند.
بچه ها در گوشه و کنار شلمچه که یادآور غربت و مظلومیت است دو رکعت نماز خواندند و شهدا را صدا زدند، شهدا راهنمای همه ما از قافله جاماندگان هستند. برای اقامه نماز مغرب و عشاء به بیمارستان صحرایی امام حسین (علیه السلام) رفتیم که توسط وزارت مسکن و شهرسازی و قرارگاه مهندسی خاتم الانبیاء جهت پشتیبانی و مداوای مجروحین عملیات کربلای 5 ساخته شده بود.
ساختمان اصلی بیمارستان صحرایی امام حسین (علیه السلام) درون تپه ای محصور شده است در سال 64 و در کمتر از هشت ماه ساخته شده و در سال های 65، 66 و 67 پشتیبان بسیاری از عملیات ها بوده است. در سال های جنگ تحمیلی 27 هزار و 366 مجروح جنگی به این بیمارستان منتقل شده و 17 هزار و 780 عمل جراحی نیز در این مکان انجام شده است.
این بیمارستان در زمان جنگ تحمیلی خدمات بسیاری ارائه داده و به نوعی وظیفه پشتیبانی عملیات ها را بر عهده داشته؛ زمانی که یک عملیات انجام می شد، تعداد زیادی از رزمندگان به شدت مجروح می شدند و اگر قرار بود همه مجروحان به اهواز اعزام شوند، تعداد زیادی از آنها در مسیر اهواز شهید می شدند، ولی با وجود این بیمارستان صحرایی حتی امکان انجام عمل جراحی هم در این منطقه فراهم شده بود و بسیاری از مجروحان عملیات ها در این مکان درمان می شدند.
بیمارستان صحرایی امام حسین (علیه السلام) دارای 302 اتاق است که از این مجموع 8 اتاق عمل، 25 تخت اورژانس برای مجروحین عادی و 20 تخت اورژانس برای مصدومین شیمیایی، داروخانه، بخش مراقبت های ویژه و آزمایشگاه و 1450 نفر پزشک و کادر مرتبط پزشکی و 120 نفر کادر اجرایی بود.در بخشی از محوطه اطراف بیمارستان هم مکانی وجود دارد که زمان جنگ برای تعمیر آمبولانس ها استفاده می شده؛ باند فرود بالگرد هم در پشت ساختمان است و یکی از خروجی های بیمارستان به سمت این باند قرار دارد و مجروحان از این طریق به اهواز منتقل می شدند.
سقف بیمارستان هلالی شکل است و از سه لایه تشکیل شده؛ لایه اول بتنی است و مقاومت زیادی دارد؛ سقف دوم از جنس سرب است. پس از آن هم لایه دیگری از جنس ماسه های بادی و گل رس قرار دارد و قطر لایه سوم پنج متر است؛به این ترتیب سقف بیمارستان مقاوم است و به طور کامل هم استتار شده است
بعد از بازدید از بیمارستان صحرایی دانشجویان اعزامی از خراسان جنوبی به مناطق راهیان نور سوار بر اتوبوس به سمت اردوگاه شهید حبیب اللهی راه افتادند تا با کمی استراحت فردا روزی دیگری را در سرزمین آشنای جنوب و دیار عاشقان حسین شروع کنند.
گزارش و عکس: زهرا مهرور
نظر شما