استفاده از همه ظرفیت ها ذاتی تحول علوم انسانی است

خبرگزاری شبستان: ممکن است عده ای طرح تحول در علوم انسانی را این گونه تعبیر کنند که نباید از دستاوردهای علمی سایر اندیشه ها استفاده کرد در حالی که اگر بتوانیم از تمامی گزاره های دینی که در فلسفه آموزش مسائل دینی است، استفاده کنیم، نتیجه می گیریم.

به گزارش گروه اندیشه خبرگزاری شبستان به نقل از طلیعه:‌ بررسی و تحلیل اندیشه ها و نقدهای موجود در پروسه تحول در علوم انسانی و ایجاد علومی مبتنی بر شاخصه های دینی و اسلامی و همچنین تبیین و ترسیم چگونگی دست یابی به چارچوبی علمی و متقن در بحث اسلامی سازی علوم انسانی با توجه به فرهنگ و باور جامعه ایرانی و نیز واکاوی نقاط اثرگزار و اثربخش این رویکرد علمی و پژوهشی، ما را بر آن داشت تا گفتگویی با آیت الله ابوالقاسم علیدوست، عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و برنده دومین دوره جایزه جهانی علوم انسانی اسلامی ترتیب دهیم که ماحصل آن در ادامه از نظرتان می گذرد:

 

استاد! منتقدین طرح تحول در علوم انسانی و اسلامی سازی علوم انسانی، رفع مشکلات و معضلات اجتماعی و فرهنگی جامعه را در رویکرد نهادها و دستگاه های اجرایی و تصمیم ساز می دانند تا ایجاد علومی مبتنی بر اندیشه های دینی و معتقد هستند که دستگاه های اجرایی می بایست وارد عرصه شوند نه نهادهای علمی، دیدگاه شما در این مقوله چیست؟

 

در این باب باید گفت: اگر مخالفین و منتقدین طرح تحول در علوم انسانی و ایجاد علوم انسانی اسلامی، معتقد هستند که طرح تحول در علوم انسانی، می بایست تمامی مشکلات و معضلات موجود در جامعه را رفع نماید، باید بیان کرد که این تصور، یک برداشت نادرست و نامعتبر است؛ این برداشت که مشکلات و معضلات با یک طرح و تحول در یک مقوله و مفهومی پایان می پذیرد، مورد قبول هیچ اندیشمند و محققی نخواهد بود. در مقابل این بحث یک نکته دیگری نیز وجود دارد و آن نکته این است که دراین مقوله نباید اینگونه تصور شود که تمامی معضلات و مشکلات جامعه، با توجه و اهتمام نهادها و دستگاه های تصمیم ساز و تصمیم گیرنده و اجرایی قابل حل و فصل است و بازسازی و تحول درعلوم وارداتی و نامعتبرغربی، در پروسه دست یابی به جامعه عاری از مشکلات جایگاهی ندارد؛ باید گفت این برداشت نیز به طور قطع نادرست است.

 

نکته مهم این است که در رسیدن به اجتماع و جامعه عاری از مشکلات و ناهنجاری ها، این دو مقوله لازم و ملزوم یکدیگرند و با توجه واهتمام به هر دو جنبه می توان به گشایش کارها و رفع معضلات امیدوار بود. در این پروسه، حد وسط و اعتدال، بهترین گزینه و مسیر خواهد بود. در پاسخ به منتقدین طرح تحول در علوم انسانی و ایجاد علوم انسانی اسلامی، به طور حتم می بایست این نکته عنوان شود که، اگر جامعه اسلامی نتواند خود، گزاره ها و نیازه های علمی و آموزشی اش را در چارچوب فرهنگ و باور و تمدن بومی خود ایجاد نماید و در این مقوله فقط یک وارد کننده بدون دفاع و پذیرنده بی چون و چرای دستاوردهای غربی باشد، به طور قطع و یقین این جامعه در ایجاد فرهنگ و باور ملی و دینی خود، دچار مشکل و معضل خواهد شد و تضادهای ایجاد شده بر اثر تزریق باورهای نامتعارف، این جامعه را دچار مشکل و معضل خواهد کرد؛ بنده با این نکته که عده ای معتقد هستند تمامی دست آوردهای علوم غربی الحادی است نیز موافق نیستم، این نکته که تمامی دست آوردها و تحقیقات علوم غربی نامعتبر و الحادی و اومانیستی هستند مورد تأیید نیست.

 

بنده معتقد هستم پاره ای از تحقیقات و دست آوردهای علمی جامعه جهانی بر اثر تحقیق و مکاشفه و مطالعه و حس ایجاد شده اند و می توانند در سایر باورها و اندیشه ها جایگاه و اعتبار داشته باشند و اصولاً پاره ای از تحقیقات و تولیدات و دست یافت ها، تابع دین و اندیشه و نگرش خاصی نیستند و می توانند در تمامی باورها و ادیان مورد استفاده قرار گیرند. این نکته می بایست در طرح تحول در علوم انسانی لحاظ شود؛ مشکل و معضل در اندیشه ها و دست یافت هایی است که با گزاره ها و اصول اعتقادی و الهی در تضاد هستند؛ نه با تمامی علوم انسانی و تحقیقی؛ البته نباید از این نکته نیز غافل شد که نگرش دینی، قطعاً چارچوب و مسیر دیگری در رسیدن به دست یافتهای علمی ایجاد خواهد کرد.

 

تفاوت نگرش دینی و نگرش غیر دینی به مسائل و مباحث اجتماعی و فرهنگی بر چه پایه هایی استوار هستند و اصولاً این نگرش ها چه تفاوتهایی دارند؟

نگرش و بینش دینی به طور قطع، با نگرش و بینش سایر اندیشه ها متفاوت خواهد بود. به طورمثال، در برخورد یک اندیشمند دینی، با یک معضل اجتماعی و خانوادگی، مواردی لحاظ می شود که، قطعاً این نگرش، با تفکر و اندیشه، یک روانشناس و یا کارشناس آموزش دیده با علوم انسانی غیر دینی، متفاوت است. محقق و اندیشمند دینی مواردی را مورد نظر قرار می دهد که شاید یک روانشناس در بررسی شخصیت یک فرد، به آن توجه و دقت نداشته باشد، بنابراین تحلیل ها و نگرش های دینی، چارچوب هایی دارند که با سایر نگرش ها متفاوت است.

 

نکته اساسی این است که هرچند پاره ای از گزاره ها و مؤلفه های علمی، فرا مکانی و فرا مذهبی هستند اما شکی نخواهد بود که طرح تحول و اسلامی سازی علوم انسانی و بومی کردن این دست آوردها با چارچوب فرهنگ و تمدن ایرانی، می تواند مسیری باشد برای رسیدن به نقاط پایانی معضلات و ناهنجاری های اجتماعی و فرهنگی؛ بنابراین خارج از حب ها و بغض ها و موضع گیری های جانب دارانه، اگر به مقوله تحول درعلوم انسانی نگاه کنیم، می توانیم به این تلاش و کوشش ها امیدوار باشیم و آن را یک مقوله علمی و نوین بنامیم.

 

نکته مهم و مورد توجه این است که بازباید تأکید کنم که قطعاً ایجاد علوم انسانی اسلامی و طرح تحول، نقطه پایانی معضلات علمی و آموزشی و فرهنگی و اجتماعی جامعه ما نخواهد بود و در این مسیر می بایست مناسبات دیگری را نیز مد نظر قرار داد. این یک فرافکنی و رفع مسئولیت است،عده ای با ارجاع مشکلات و رفع آنها به طرح تحول در علوم انسانی، می خواهند از زیر بار مسئولیت فرار کنند و از بار کم کاری و اهمال خود در زمان تصدی امور بکاهند، طرح تحول در علوم انسانی مانند سایر مسائل، باید با رویکردهای دیگر هماهنگ شود و یک بستررا فراهم سازد؛ این نکته نباید دست آویز منتقدین طرح تحول در علوم انسانی شود؛ نکته مهم این است که ایجاد علوم انسانی اسلامی شرط لازم برای رسیدن به جامعه عاری از معضلات خواهد بود ولی قطعاً شرط کافی نیست و این پروسه، به توجهات دیگری نیز نیاز دارد که مجموع این رویکرد ها ما را به جامعه عاری از مشکلات رهنمون می سازد.

 

منتقدین طرح تحول درعلوم انسانی این طرح را باعث منفک شدن و جدا شدن و جزیره ای شدن نهادهای علمی و آموزشی جامعه ما، از سایر نهادهای علمی و تحقیقاتی دنیا قلمداد می نمایند، تحلیل شما در این مقوله چیست؟

این مقوله قطعاً به رفتار و مدیریت ما بستگی دارد، این مقوله یک فرایند علمی و دقیق است. ممکن است عده ای طرح تحول درعلوم انسانی را اینگونه تعبیرکنند که نباید از دست آوردهای علمی سایراندیشه ها استفاده کرد، مانند تفکرعده ای درعلوم سیاسی که معتقد هستند، تنها راه و مسیر پیشرفت و ترقی در کشور، قطع کامل رابطه و مراوده با کشورهای دیگراست. این عده اگرچه در گفتگوهایشان عملاً به این نکته معترف نیستند ولی گفتمان غالب آنها همین مقوله است؛ خُب نتیجه این اندیشه این است که ما در سراسر کشور یک حفاظ و دیواری تعبیه نماییم و کشور را از سایر جامعه بین المللی جدا نماییم.

 

این نظریه یا این نظریات که تقریباً در گوشه و کنار شنیده می شود که به طورنمونه در دست یافتها و یا مقولاتی که عملاً اسلامی و غیر اسلامی و موحد و غیرموحد در آن معنا ندارد وارد شویم وعلومی مانند ریاضیات اسلامی و ریاضیات غیر اسلامی و فیزیک و جامعه شناسی اسلامی و غیر اسلامی تولید نماییم؛ اگر منتقدین به این مقولات اشاره داشته باشند باید گفت که نقدها و انتقادهایشان مورد قبول و صحیح هستند، اما اگر این جریان و تحول با مدیریت عقلا و عالمان علوم اسلامی خارج از فضاسازی و فریادهای گوش خراش و در محیط های علمی و پژوهشی بررسی و تبیین شود، قطعاً باعث رسیدن به مراتب عالی و کامل علمی و پژوهشی خواهد شد.

 

باید در این مقام از طرح کنندگان این مسئله دقیق سؤال شود که، نظر و ایده آنها از طرح چنین مسائلی چیست؟ طرح این گونه مسائل همانند بحث هایی است که عده دیگر مطرح می کنند و مدعی هستند که تکنولوژی و پیشرفت های صنعتی، ما را از توحید و خداباوری و جدا می نماید و مدعی هستند که این مسائل در ذات تکنولوژی نهفته است؛ ولی آیا این ادعا و مطلب را می توان پذیرفت و بر اساس چنین ادعاهایی می توان از بحث های علمی و صنعتی جدا شد؟

 

باید گفت که یکی از شعبات مغالطه این است که آنچه را که بالعرض است بالذات بپنداریم و آنچه را که بالذات است بالعرض قرار دهیم؛ دراین جا باید بیان کنم، به عنوان شخصی که در این حوزه و مسائل دینی و علوم انسانی، تحقیقات و مطالعاتی داشته ام، قائل به این نکته نیستم که فاصله گرفتن و عقب انداختن و دور شدن از دست آوردهای علمی و تحقیقی سایر اندیشه ها و متفکرین، لازمه ذاتی رسیدن به معنای علوم انسانی اسلامی است، بلکه برعکس معتقد هستم اگر بتوانیم از گزاره های دینی که در فلسفه آموزش مسائل دینی است، درست استفاده نماییم، به طور قطع نتایج بهتر و مفید تری را استحصال می نماییم. بنابراین با توجه به تمامی نگرش ها و مناسبات، اصولاً چنین معنایی که اسلامی سازی علوم انسانی، ما را از جامعه آموزشی جهان منفک می کند، منطق و قاعده علمی و اصولی ندارد و به طور صد درصد غیر قابل پذیرش است.

کد خبر 619041

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha