خبرگزاری شبستان: آنچه در ادامه می خوانید رهنمودهای مقام معظم رهبری در رابطه با وداع ماه مبارک رمضان است.
بدرود ای بهترین ماه از لحاظ روزها و ساعتها
«السّلام علیک یا شهر اللَّه الأکبر»؛ بدرود اى بزرگترین ماه خدا و اى جشن اولیاء خدا. «السّلام علیک یا أکرم مصحوب من الأوقات»؛ بدرود اى شریفترین و عزیزترین مصاحب از وقتها و زمانها و اى بهترین ماه از لحاظ روزها و ساعتها. «السّلام علیک من شهر قربت فیه الآمال»؛ بدرود اى ماهى که آرزوها در آن به ما نزدیک شد؛ یعنى ما با تلاش خودمان، تلاش مضاعفان، به آمال و آرزوهاى حقیقى و انسانى خودمان نزدیک شدیم.
به همین ترتیب با این جملات و کلمات، امام سجاد این ماه مبارک را بدرود مىگوید و از لیلةالقدر و از دعا، از قرآن و از مغفرت در این ماه به گرمى و مشتاقانه حرف مىزند و بعد از خداى متعال درخواست مىکند که: خدایا آنچه را که در این ماه به ما رسیده، براى ما نگه دار؛ و آنچه را که ما از این ماه بهدست نیاوردیم، این محرومیت ما را بهعنوان یک نقص، بهعنوان یک ضعف، مورد ترحم خود قرار ده و براى ما جبران کن. و بعد امام سجاد آرزو مىکند که یکبار دیگر این ماه برگردد.
این یک نمونه از دعاهاى این ماه شریف بود که در پایان این ماه از زبان سیدالساجدین و معلم دعا، ذکر و یاد، مقدارى از آن را معنا کردیم. من اعتقادم این است که این دعاها با ترجمههاى خوبى باید ترجمه بشود. کسانى که قادر بر ترجمه خوب این دعاها هستند، منهاى تفصیل و تشریح و تفسیر و توضیح، خودِ دعا را با یک زبان گویا و روشن و شیوا که تا حدى متناسب با بیانات خود امام سجاد باشد، ترجمه کنند و در اختیار فارسىزبانهایى که عربى نمىدانند، بگذارند تا اینها در این دعاها تدبر کنند و ببینید که چگونه مىشود با خدا حرف زد.
تقوایی را که در رمضان کسب کردید نگه دارید
تقوایی را که در این ماه برای شما به دست آمد، قدر بدانید؛ این را حفظ کنید؛ این از دست مىرود. شما با حضورتان در مجامع بندگى خدا مثل مساجد، نمازها، پاى صحبتها -بحمداللَّه جوّ غالب جامعه ما جوّ توجه و تذکر است؛ قرآن، دعا و مناجات است- و تنفس در این فضاى معنوى یقیناً مایهاى از تقوا را براى خودتان در این ماه تحصیل کردهاید. روزه کمک بسیار بزرگى بوده؛ این روزه بسیار چیز قیمتى و ارزشمندى است. لازم نیست خودِ انسان مثل اینکه وزنش را مىرود امتحان مىکند که چقدر کم یا زیاد شده، بتواند درست بفهمد که چقدر آن معنویت و صفا برایش پیدا شده -البته اگر انسان به اعمال و رفتار با آن قلب خاضع و متذکر خودش توجه کند، آثار این عبادات را مىبیند و حس مىکند- اما آنطور هم نیست که خیلى محسوس باشد، لکن بدانید یک مقدار صفا، معنویت، لطف در شما پیدا شده؛ این را نگهش دارید. نگه داشتن آن در درجه اول به این است که تا آنجایى که مىتوانید سعى کنید گناه نکنید.
وقتى با گناهى انس گرفتی آن گناه به نظر کوچک مىآید
یکى از مشکلات ما این است که گناههاى خودمان را نمىشناسیم. آن کسى که مثلاً به غیبت کردن عادت کرده، توجه ندارد که یک گناهى را بهطور مرتب انجام مىدهد؛ آن کسى که به دروغگویى عادت کرده، با این گناه انس گرفته و توجه ندارد؛ آن کسى که عادت کرده به ایذاء مردم و با زبان، با عمل و با رفتار و کردار خود افرادى را که دم چَک او هستند اذیت مىکند، توجه ندارد به این گناه و به آن عادت کرده؛ آن کسى که به شهوات گوناگون جنسى، از طریق چشم و از طرق گوناگون دیگر عادت کرده، توجه ندارد که دچار چنین بلیه و گناهى است؛ آن کسى که عادت کرده به حیف و میل بیتالمال یا اموال مردم، توجه ندارد که چه گناه بزرگى مرتکب مىشود؛ نه اینکه نمىداند؛ یعنى غفلت در انسان یک انس بهوجود مىآورد و انسان انس مىگیرد. اول متوجه نیست که گناه کرده و دارد گناه مىکند؛ وقتى هم متوجه بشود، گناه خودش به نظرش کوچک مىآید. وقتى انسان با گناهى انس گرفت، آن گناه به چشم انسان کوچک مىآید و این خودش یک گناه است؛ یعنى آن گناهى که از کبائر محسوب مىشود، این است که انسان تخلف و معصیت خودش از امر الهى را کوچک بداند و بگوید این گناه که من انجام مىدهم، چیزى نیست؛ خودِ این یک گناه است.
بعضى گناهها اختصاصى است!
ما اگر بخواهیم گناه نکنیم، اول باید گناه خودمان را بشناسیم؛ و این بهوسیله خود ما ممکن است، دیگران گناه ما را نمىدانند. خود ما باید در کار خودمان دقت کنیم؛ در رفتار شبانهروزىمان دقت کنیم. هر کسى یک گناهى دارد؛ ممکن است بنده یک گناهى بکنم که از دست شما اصلاً برنیاید؛ شما یک گناه بکنید که آن برادر دیگرتان به آن گناه راهى نداشته باشد. غیر از گناههاى مشترک که همه انسانها در آن گناهها بهخاطر وسوسههاى نفسانى غالباً شریکند -کم و زیادش متفاوت است- بعضى گناهها اختصاصى است. گاهى یک انسان کمکارىاش یک گناه است، یک انسان دیگر نه؛ مثلاً فرض کنید یک نفر براى خودش کار مىکند؛ تجارت مىکند؛ کارگرى مىکند؛ این شخص اگر چنانچه کمکارى کرد، حالا ممکن است در وضع نیاز جامعه آن هم یک گناه باشد، اما بالاخره یک گناه کوچک و محدود است؛ اما یک نفر یک کار حساس را براى جامعه انجام مىدهد که کمکارى او ضربات جبرانناپذیرى مىزند؛ این یک گناه بزرگ است. یک نفر با مسائل مالى کلان سر و کار دارد که بىتوجهى او به مسائل مالى یک گناه است؛ در حالى که دیگرى که با آن مسائل با آن عظمت و با آن ابعاد سر و کار ندارد، بىتوجهى او به مسائل مالى به این بزرگى نیست؛ یک نفر رفتار و روش و اخلاق و کردارش، درس و الگو براى جامعه است؛ مثل ما عمامهاىها که رفتارمان از نظر مردم بهصورت یک ملاک و معیار شناخته مىشود یا برادرانى که لباسهاى مقدس انقلابى را به تن دارند -غالب این یونیفرمهایى که در جامعه ماست، لباسهاى مقدس انقلابى است؛ مخصوصاً آنهایى که از انقلاب جوشیده مثل برادران پاسدارِ سپاه. البته بقیه یونیفرمپوشها هم همینطورند. نیروهاى ارتش و انتظامىِ امروز که نظام، نظام اسلامى است، اینها هم لباسشان لباس مقدسى است- بایستى به کارهایشان بیشتر توجه کنند و بیشتر اهمیت دهند؛ چرا؟ چون از نظر دیگران الگو هستند. مسؤولان مملکتى در هر سطحى، از دیگران وظیفه بیشترى دارند.
شما برادران یا خواهرانى که در بخشهاى گوناگون دستگاههاى دولتى کار مىکنید یا خواهرانى که همسر مسؤولان و موظفان و مأموران عالىرتبه نظام جمهورى اسلامى هستند، وظیفهشان سنگینتر است؛ چون شما گناهان اختصاصیاى دارید که اگر دیگرى آنها را مرتکب شود، آنقدر اهمیت ندارد که شماها انجام دهید. پس ببینید مهم این است که ما گناهمان را بشناسیم؛ گاهى گناه خودمان را نمىشناسیم. البته «المؤمن مرآت المؤمن»؛ یک برادر مىتواند گناههاى یک برادر دیگر را اگر دید، به او بگوید؛ منتها نه بهصورت آبروریزى و ایذاء، بلکه به شکل لطیفى به او بفهماند و او را متوجه و متذکر بکند و این هم خیلى خوب است که بتواند خودش را اصلاح کند. خلاصه حفظ مایه تقوا و آن صفا و معنویت در درجه اول به ترک گناه است. کوشش کنیم گناه را ترک کنیم و از خودمان مواظبت کنیم که گناه نکنیم.
ما نیازمند انسانهاى مؤمن، هوشیار، آگاه، خالص و صمیمى هستیم
امروز جامعه و نظام ما به انسانهاى پاک، نیرومند و بااستقامتى که دلهایشان از معرفت الهى استوار و سیراب شده و گناه در روحیه آنها تزلزل و رخنهاى ایجاد نکرده، نیاز دارد. همانطور که مىدانید دنیاى کفر و استکبار، ما را که یک جامعه اسلامى و انقلابى هستیم، تهدید مىکند. این تهدید خشک و خالى هم نیست و اگر دستش برسد و اگر بتواند و برایش مقرون به صرفه باشد، تهدیدش را عملى هم مىکند؛ منتها حُسن کار این است که تضادهاى جهانى و مشکلات بزرگ و مسائلى که امروز ابرقدرتها دارند، این میدان و این امکان را به آنها نمىدهد که بخواهند تهدیدشان را عملى کنند؛ خودشان مشکلاتى چندین برابر بزرگتر دارند. ولى خب اگر بتوانند ضربه را وارد مىکنند. در چنین میدانى که ما باید هوشیار و قوى باشیم، نیازمند انسانهاى مؤمن، هوشیار، آگاه، خالص و صمیمى هستیم. و اگر بتوانیم، یک نسل خودمان -همین نسل موجود- را با اخلاق و تربیت اسلامى آمیخته کنیم، یقیناً حرکت آینده نسلهاى ما بر این روال و به این سمت خواهد بود و دیگران هم از ما یاد خواهند گرفت.
سخنرانى در روز 29 ماه مبارک رمضان؛ 7/3/ 1366
پایان پیام/
نظر شما