به گزارش خبرگزاری شبستان، به نقل از نشر انقلاب اسلامی ،«شب شاعران بی دل» عنوان اثری است که در آن مجموعهی اشعاری که جمعی از شاعران در شب 15 رمضان سال 1389(ه.ش) در محضر رهبر معظّم خواندهاند، گردآوریشده است. این کتاب شامل سه بخش است: بخش نخست؛ که اشعار 30 نفر از شاعرانی که به شعرخوانی در این محفل پرداختهاند در آن گنجاندهشده است. بخش دوم؛ بیانات معظّمٌله در این دیدار و تحلیل ایشان از روند شعر و جایگاه آن در گفتمان انقلاب اسلامی، توصیهها و سفارشهای ایشان به شاعران و مسئولین مرتبط حوزه فرهنگ و ادب کشور آمده و بخش سوم؛ مروری است اِجمالی بر زندگینامه شاعران و مجموعهای از تصاویر این دیدار. از آنجا که در این کتاب حالوهوای این محفل را از ابتدا تا انتها پوشش داده، در این سطور در تلاش هستیم تا به همان ترتیب و در همان فضا روایتگر این دیدار جذّاب و خواندنی باشیم.
شاعران پیش از اذان مغرب در محوطه حسینیه امام خمینی(ره) جمع شدهاند و دقایق منتهی به اذان فرصتی را فراهم میآورد تا اساتید و شاعران حاضر در جلسه احوالپرسی و خوشوبشی با حضرت آقا داشته باشند. پس از برگزاری نماز و افطار در محضر آقا جلسه با قرائت قرآن استاد حسین رستمی قاری برجسته قرآن آغاز میشود و علیرضا قزوه(مجری) جلسه را آغاز و همان ابتدا یادی میکند از بزرگانی که سالهای پیش در این محفل شرکت میکردند اما حالا دیگر در جمع دوستان شاعرشان نیستند؛ مرحوم استاد مهرداد اوستا، سپیده کاشانی، قیصر امینپور، سلمان هراتی و دیگران. مجری برنامه بهطور خاص مرحوم احمد عزیزی را نام میبرد و او را در کنار استاد علی معلّم دامغانی از چهرههای برجسته شعر انقلاب معرفی میکند. با نام بردن از استاد معلّم، مجری از ایشان میخواهند که شروع محفل شعرخوانی با اشعار ایشان آغاز گردد. استاد از حضرت آقا اجازه میگیرند و میخوانند؛
دریغ است از ولی امّا ولی تنهاست بی مردم
علی آری، علی حتّی علی تنهاست بی مردم
و ادامه میدهند؛
حقیقت زیر سنگ آز و ناز است از شما، از ما/ خدا بیزار و آیین بینیاز است از شما، از ما
چه میخواهیم از این خدمت به جای خویشتن کردن/ غرامت بر خدا هشتن، برای خویشتن کردن
شعر پر مضمون و محتوای استاد که تمام میشود آقا « طیّب الله انفاسکم. زنده باشید» میگویند و پس از آن استاد سیّد علی موسوی گرمارودی غزل و قطعهی شش- هفت بیتی میخوانند؛
چو فجر کاذبم انگار و هیچ سوی نیام/ نه در پگاه وجودی، نه در شب عدمی
چو موج هر چه سر خود به سنگ میکوبم/ ز پای خویش فراتر نمینهم قدمی
و حضرت آقا « نمینهم قدمی» را زمزمه میکنند و طیب الله میگویند و شعر ایشان را تحسین میکنند.
در ادامه مجری از یوسفعلی میرشکاک و اشعارش تمجید کرده بهخصوص نقد او را نقدی میداند که بسیاری از منتقدین شعر انقلاب با خواندن آن، نقد را شروع کردهاند. پس از قرائت شعر، حضرت آقا ایشان را نیز تحسین میکنند. سپس غلامعلی حداد عادل شعری با عنوان و ردیف «گل سرخ» میخوانند؛
نوبهار آمد و خندید دهان گل سرخ/ سرخ شد بار دگر رنگ لبان گل سرخ
نوبهاری که در آن سرو و صنوبر شنوند/ شرح احوال شهیدان ز دهان گل سرخ
و حضرت آقا با عبارت «طیب الله انفاسکم. بسیار خوب. احسنتم» نشان میدهند که شعر برایشان جذاب بوده است. حجتالاسلام زکریا اخلاقی هم غزلی میخوانند؛
این کاروان از سمت معراج هبوط خویش راهی بود/ انسان ولی شاعر شد و تا غربت دلتنگها آمد
شاعر تمام راه را بیاختیار آواز حیرت خواند/ شاعر تمام راه را در بارش آهنگها آمد
شاعر! کجای این حکایت مینشینی شعر میگویی؟/ شب محو شد برخیز؛ صبح از سمت رنگارنگها آمد
و حضرت آقا نظر میدهند که؛« طیب الله انفاسکم خیلی خوب. منتها چون بحر، بحر مشکلی است ما دیگر به عهدهی خودتان میگذاریم، دانهدانه مصرعها را نمیشود تقطیع کرد. دیگر حمل بر صحّتش، چون شما خودتان عروضی هستید و مسلّطید. دیگر اگر یک جاهایی تردید هم بکنیم به عهدهی خودتان میگذاریم» و برای استاد اخلاقی آرزوی موفقیت میکنند. نظرات کارشناسی آقا در حوزه شعر با توجه به همنشینی و اُنسی که ایشان سالهاست با شعر و محافل شعری داشتهاند در چند جای دیگر این جلسه هم خودش را نشان میدهد؛ آنجا که خطاب به یکی از شاعران -که شعرش را خوانده بود- فرمودند؛« به نظرم یک ذرّهای وزنش زیاد شد. یک افاعیل زیادی داشت به نظرم. آن را درستش کنید. قافیهها هم یکجاهایی، های غیرملفوظ نداشت»، و آنجا که در بیانات پایانی درباره فهم درست اشعار عرفانی حافظ شیرازی نظر میدهند. حضرت آقا حتی در جایی وقتی اطلاع دقیقی از عرصهی شعر سپید ندارند خاضعانه میفرمایند که؛ « ما که سر رشتهای نداریم از شعر سپید که درست، خوب و بدش را بفهمیم» و تنها از مضمون و محتوای شعر خواندهشده تجلیل میکنند.
پسازاین «ولی اللّه کلامی زنجانی» به ترکی شعری زیبا میخواند که تحسین رهبر معظّم انقلاب را برمیانگیزد. کلامی، جناحبازیهای سیاسی در کشور را به بازی فوتبال و چپ و راست را به تیم پیروزی و استقلال تشبیه میکند. و بعد مسائل مختلف و مبتلابه جامعه را از رعایت اخلاق در سیاست، تهاجم فرهنگی، گرامیداشت یاد و خاطره شهدا، استکبارستیزی و پیروی از ولایت را در ابیات خود میگنجاند؛
گورخورام آزاد لیقی کفران نعمت باده ورسن/ بو کلان سرمایه باد آورده بیر امواله بنزیر
(میترسم کفران نعمت، آزادی را از دست ما بگیرد. دریغا! این سرمایهی کلان، اموال بادآورده محسوب میشود.)
بیتفاوت گئچمه هم سنگر! شهیدلر کوچه سیندن/ قونشولوقدا بیر غریب آغلور پریشان حاله بنزیر
همسنگرم از کوچهی شهدا بیتفاوت عبور نکن. در همسایگی، نالهی غریبانهای میآید، پریشانحال است
بیردی نهضت، بیردی مکتب، بیردی مسلک، بیردی محور/ بیت رهبر چون جماران کعبهی آماله بنزیر
(نهضت و مکتب و مسلک در یک محورند. بیت رهبری، مانند جماران، کعبهی آرزوهاست)
حالا مجری برنامه شعری زیبا میخوانند که « آفرین! آفرین!» حضرت آقا را برمیانگیزد؛
گیرند همه روزه و من گیسویت/ بینند همه هلال و من ابرویت
در دایرهی دوازده ماه تمام/ یک ماه مبارک است آنهم رویت
محمود حبیبی کسبی هم شاعر جوان و خوش ذوقی است که غزلی زیبا میخواند؛
هر کس که حُسن داشت، شهید جمال شد/ قالی به دار رفتهی زیبایی خود است
ای صاحب جمال! به آیینه دل مبند/ آیینه، محو نقش تماشایی خود است
و مقام معظّم رهبری پس از تحسین این بیت را زمزمه میکنند؛
تو هم در آینه، مشغول حس خویشتنی/ زمانهای ایست که هر کس به خود گرفتار است
پسازاین شاعر روشندل قادر طهماسبی «فرید» که میخواهد مثنوی بخواند، میگوید؛« ظاهراً مرحوم علامه جعفری یک علاقهی خاصی به این شعر داشتند. حالا برای یاد ایشان هم که باشد بالاخره این شعر را میخوانم. شاعر بالاخره باید بهانهای پیدا کند، شعرش را بخواند دیگر» و حضرت آقا با لبخند میفرمایند؛ «اگر پیدا هم نکرد، بی بهانه بخواند».
عطر و بوی خلوص و بندگی و عرض ارادت و ادب به آستان حضرت حق و اهلبیت(ع) از ویژگیهای اشعاری است که محضر آقا خوانده میشود و نمونهای از این اشعار چند بیتی است که محمدباقر کلاهی اهری میخوانند و آقا آن را بسیار تحسین میکنند؛
عشق است کیمیا و منم کیماطلب/ عشق است کهربا و منم کهرباطلب
کاهم به کهربایی آن ماه میروم/ مشتاق خون خویشتنم، کربلاطلب
چندی به سعی خویش سپردم طریق دوست/ سعیای بهپای خویش نمودم صفاطلب
حالا پسازآنکه محمّد حسین انصارینژاد غزلی را به پیشگاه آخرین موعود(ع) تقدیم میکند. علی داوودی شاعر جوانی است که غزلی میخواند که آقا پس از تحسین میفرمایند؛« از آن شعرهایی است که آدم باید بنشیند یکبار دیگر بخواند، تأمّل کند، درست بفهمد. ولی الفاظ خیلی قشنگ بود. الفاظ را خوب مسلّط بودند» ابیات پایانی آن غزل این است؛
هم سندباد قصّهها رفته است، هم شهرزاد قصّهها خفته است
ویرانهای از من بهجامانده است، حس میکنم خاک فلسطینم
در لحظههای خستهی این عصر، دلتنگ رؤیایی که خودم بودم
با من کبوترهای خونینی است، بیهوده خواب صلح میبینم
در لحظههای خستهی این عصر، یک شاخه از یاد تو میکارم
شاید که فصل دیگری آمد، شاید بهارا! با تو بنشینم
از بین خانمها؛ سرکار خانم نکویی، فلاّح فر، خدابنده، نانیزاده، وحیدی، شریعتی کوهبنانی شعر میخوانند. خانم نکویی که از استان گیلان آمده غزلی با این مطلع میخواند؛
سر میگذارم به جنگل، گیلان بیابان ندارد/ وقتی که دلتنگ باشی، بن بست پایان ندارد
بعد از ایشان نیز تعدادی شعر میخوانند؛ حسین جنّتی، هادی حسنی، سیّد محسن خاتمی، افشین علا، هادی سعیدی کیاسری، ناصر فیض، فاضل نظری، آیتالله علیاکبر صادقی رشاد، احد دهبزرگی، سینا علی-محمّدی، محمّدعلی جوشایی و غلامحسین محمّدی گلپایگانی.
گاه شبها بعد کار سخت و ارزان خواب میبینم/ پول خان با چکمهاش از دوش دهقان میرود بالا
جوجههای اعتقادم را کجا پنهان کنم؟ وقتی/ شک، شبیه گربه از دیوار ایمان میرود بالا
این بخشی از شعری است که حسین جنّتی محضر حضرت آقا میخوانند و وقتی به اینجای شعر میرسند آقا میفرمایند؛ « آفرین! آفرین! ولی باید پنهان کنید حسابی: مواظب جوجهها باشید» و حضار میخندند. آقا در بیانات پایانی این دیدار مجدد اشارهای به این شعر میکنند و توصیهای دارند به شاعران جوان؛« آدم نشانهی یک نوع اضطراب و یک نوع حیرت را مشاهده میکند؛ مثلاً ایشان گفت که مواظب جوجههای ایمان من باشید. البتّه این دغدغه، دغدغه مقدّسی است، خیلی خوب است و من از این که این دغدغه در این جوان شاعر وجود دارد، خرسند میشوم؛ امّا دل من میلرزد که چرا دغدغه دارد. این دغدغه و حیرت و اضطراب- یک مخلوطی از اینها- باید در شعر از بین برود؛ این هم راهش تقویت معرفت است که الحمدللّه شما دارید»
در ادامه؛ شوخی شاعرانه ناصر فیض با مجری برنامه نیز خنده را بر لبان حضار میآورد؛
با سر آمد علیرضا قزوه/ شد سرآمد علیرضا قزوه
همه باید به یک طرف بروند/ تا شود رد علیرضا قزوه
بوق تک تک تمام شاعرها/ بوق ممتد علیرضا قزوه
هیچ کس مصرعی نخواهد خواند/ تا نیاید علیرضا قزوه
و آقا با لبخند به فیض میفرمایند؛ « شما بالاخره برادر زنهایتان را عوض کردید یا نه؟» [شاره به شعر طنزی که ناصر فیض قبلاً در همین محفل خوانده و در بیتی گفته بود؛ برادران زنم، خوب نیستند/ باید برادران زنم را عوض کنم]
فاضل نظری نیز غزلی زیبا میخواند که با این بیت آغاز میشود؛
مستی نه از پیاله نه از خم شروع شد/ از جادهی سهشنبه شب قم شروع شد
و در انتهای شعرخوانی آقای محمّدی گلپایگانی نیز شعری درباره وطن با مطلع زیر میخوانند؛
من کیام؟ قطعهای از روض جنان/ نام من چیست؟ کشور ایران
دیدهای تاکنون ندید چو من/ نیست همتای من در این دوران
حسن ختام این دیدار بیانات حضرت آیتالله خامنهای(مدظله العالی) است. ایشان سبک جدید شعر در ایران را رو به رشد میدانند و اینگونه توضیح میدهند که؛ « الآن شعر کشور ما، چه از لحاظ کمّیت شاعرها، چه از لحاظ پیشرفت شعر؛ یعنی آن چیزهایی که در شعر اصالت دارد- زبان قوی، تخیّل قوی، نگاه روشن به مرزهای دور، و دقّت و ریزبینی در امور جاری زندگی؛ این چیزهایی که لازم است در شعر وجود داشته باشد- حرکتِ رو به رشد و رو به کمالی دارد». رهبر معظّم انقلاب شاعران و مسئولان را به اهتمام برای شکلگیری انجمنهای ادبی و اولویت قائل شدن برای شعر در برنامههای فرهنگی کشور توصیه میکنند. ایشان بطور خاص از شاعران میخواهند قدر « طبع شعری» خود را بدانند؛ « خدا به شما یک کیسه جواهر بزرگِ تمامنشدنی داده؛ شما میتوانید هی دست کنید داخل این، در بیاورید و خرج کنید» و اینکه؛« مرد زمانهی خودتان باشید، آدم زمانهی خودتان باشید. زمانهی شما، زمانهی مهمی است.»
بهراستی چه تفاوت بزرگی است بین جلسات شعرخوانی که گاهوبیگاه با حضور پادشاهان در طول تاریخ برگزار می-شد و تنها و تنها به مدح سلاطین میپرداختند و اکنون که با وجود نعمت اسلام و انقلاب اسلامی؛ هم با برگزاری این قبیل جلسات در محضر رهبر معظّم انقلاب سبک خاصی از شعر انقلابی و دینی در حال ظهور و بروز است و هم اینکه شعرا احساسات پاک و طبع شعری خود را در راه درست و در مدح اهلبیت(ع)، رفع مشکلات جامعه و برای تعالی امّت اسلامی بکار میبرند. راستی چه زیباست شعری که خانم نانیزاد به آستان علیّ بن موسیالرضا در این محفل تقدیم کرد و حضرت آقا فرمودند؛« حیف بود نمیخواندید این را»
همچون نسیم صبح و سحرگاه میرود/ هر کس میان صحن حرم راه میرود
از هرچه غصّه دارد و غم میشود رها/ هر سائلی به خدمت این شاه میرود
وقتی فرشتههای حرم بال میزنند/ از سینههای شعله زده، آه میرود
اینجا بهشت روی زمینِ فرشتههاست/ از کوی تو فرشته به اکراه میرود
خورشید در طواف حرم؛ وه! چه دیدنی است/ هر شب به پایبوسی آن ماه میرود
بابالجواد راه ورودی به قلب توست/ حاجترواست هر که از این راه میرود
دو اثر جمعیت ارباب وفا و شب پانزدهم از سری دیدارهای شعرا با رهبر معظّم انقلاب اسلامی است که در نیمه ماه مبارک رمضان مصادف با شب ولادت امام حسن مجتبی(ع) در سالهای 1390 و 1388 توسط انتشارات انقلاب اسلامی منتشر شده است. علاقهمندان برای تهیهی این کتب و لوح فشرده مراسمهای شعرخوانی نزد معظّمٌله میتوانند اینجا را کلیک کنند.
نظر شما