به گزارش خبرنگار تئاتر شبستان، نمایش «یک دقیقه و سیزده ثانیه» تازه ترین تجربه ی شهرام گیل آبادی در کارگردانی تئاتر است که از اول مرداد در تماشاخانه ی ایرانشهر روی صحنه رفته است. نمایشی که با دیگر تجربه های گیل آبادی؛ اشتراکاتی دارد که از جمله ی این اشتراکات، پرداخت به موضوعِ آسیب های اجتماعی، به ویژه آسیب های اجتماعی زنان است. موضوعی که گیل آبادی در نمایشِ قبلی خود «سپنجِ رنج و شکنجِ فرخنده» که سال گذشته در تئاتر شهر اجرا شد، به آن پرداخته بود.
با شهرام گیل آبادی، پیش از تماشای نمایش تازه اش و نه به قصد تحلیل و نقد؛ که برای شناختِ دغدغه ی اصلی او از اجرای نمایش یک دقیقه و سیزده ثانیه، شباهت با نمایش سپنجِ رنج و شکنجِ فرخنده و آنچه که در این نمایش پیش روی مخاطب خواهد بود، گفت و گویی داشتم که اینک پیش روی شماست.
* از موضوعِ نمایش آغاز کنیم و اینکه چرا به موضوع کارتن خوابی زنان پرداخته اید؟
پرداختن به مسائل اجتماعی، یکی از دغدغه های همیشگی من است. آسیب های اجتماعی، زخمی است که ردِ آن بر چهره ی همه ی جامعه، مردم و مسئولین می نشیند و کمترین فایده ی پرداختن به این حوزه؛ اطلاع رسانی، واکاوی و آگاه سازی مردم است. موضوع آسیب های اجتماعی، یک موضوع خاص است که من در فعالیت هایی که در تئاتر و یا فیلم مستند داشته ام، به ان توجه کرده ام. در واقع سعی می کنم آثارم در ارتباط با موضوعاتی باشند که طپش معنایی جامعه ی خودم است. یکی از آسیب هایی که جامعه ی ایران را به چالش می کشد، آسیب های اجتماعیِ حوزه ی زنان است و از جمله ی آن کارتن خوابی است. توجه به زنانِ کارتن خواب، از آن جهت اهمیت دارد که شانزده آسیب جدیِ اجتماعی؛ آن ها را تهدید می کند که در مقایسه با آسیب هایی که جامعه و فرد کارتن خواب را در مردان تهدید می کند، بسیار بیشتر است.
* شکل گیری نمایش از چه زمانی آغاز شد و چه طور به متن و اجرا رسیدید؟
تمرکز روی موضوع زنان کارتن خواب، از حدود دو سال قبل آغاز شد و تحقیق درباره ی مسئله ی کارتن خوابی و گفت و گو با 53 نفر از زنان کارتن خواب، نخستین بخش کار بود. از پنجاه و سه نفری که زندگی خود را برای ما تعریف کردند، پنج قصه ظرفیت های دراماتیک بیشتری داشت که برای پرداختِ نمایشی در اختیار گروه نویسندگان قرار گرفت. از این پنج قصه، چهار تای آن؛ نمایشنامه ی یک دقیقه و سیزده ثانیه را شکل داده و آن یک قصه ی دیگر دستمایه ی فیلمنامه ی یک اثر سینمایی خواهد بود. قصه ها را گروه نویسندگان به سرپرستی بهمن عباس پور برای صحنه نوشتند و تنظیم کردند. شکلِ اجرایی قصه ها که نوشته شد از محمد چرم شیر خواستیم تا ویرایش نهایی را انجام دهد و پس از آن با انتخاب بازیگران وارد پروسه ی تمرین شدیم.
* با توجه به موضوعِ نمایش و شکلِ اجرایی مد نظرتان؛ چه ویژگی هایی برای انتخاب بازیگران در نظر داشتید؟
سه مسئله برای من حائز اهمیت بود. یکی تواناییِ بازی بر اساسِ اوج و فرودها و ظرفیت های نمایشنامه؛ درکی که نسبت به فضای جامعه داشتند و شرکت در خیریه ها و علاقه مندی به نزدیک شدن به حوزه ی آسیب های اجتماعی.
* شکل اجرایی مدنظرتان چه بوده است؟
یک دقیقه و سیزده ثانیه، یک کار اینتراکتیو است که در آن فضای تماشاگران با صحنه یکی می شود تا با بهره مندی از یک کنش متقابل به یک اجرای تعاملی دست یابیم. اجرای تعاملی که می خواهد مخاطب را در فضای کار وارد کند و سئوالی را در ذهنِ او به جای بگذارد تا تماشاگر این انگیزه را داشته باشند که نقشِ خود را برای کاهش آسیب های اجتماعی ایفا کنند. هدف ما از ایجاد این پرسش در ذهن مخاطب، فعال سازی انگیزه ی او به ورود در مسائل آسیب های اجتماعی است تا با تقویتِ توانمندی خود در برخورد با چالش های اجتماعی؛ کمک به دیگران در بستر جامعه و مطالبه گری از مسئولان و سیاست گذارن برای بهبود زیست شهری و اجتماعی قدم بردارد.
* چرا نام «یک دقیقه و سیزده ثانیه» را برای نمایش انتخاب کردید؟
در گفت و گو با زنانِ کارتن خواب، با خانمی مواجه شدیم که سعی کرده بود خودش را برای اطرافیانش تعریف کند و کسی حاضر نبود پای حرف هایش بنشیند. او برای آنکه بتواند حرف بزند، با خود تمرین کرده بود تا در کوتاه ترین زمان قصه اش را تعریف کند و این مهم را در یک دقیقه و سیزده ثانیه انجام داده بود. اسمِ نمایشنامه را بر این اساس انتخاب کردیم و این یک دقیقه و سیزده ثانیه را به همه ی نمایش تعمیم دادیم و در حقیقت به نوعی در هر چهار قصه کارایی دراماتیک دارد.
ادامه دارد...
نظر شما