علوم انسانی برای ایجاد و حفظ آنچه که تمدن می‌نامیم ضروری هستند

خبرگزاری شبستان: علوم انسانی کالایی لوکس برای جوامع متمدن است، اما آنها ضروری نیز هستند برای ایجاد و حفظ آنچه که ما تمدن می نامیم. این ایده ها و شیوه ها فناوری های باور نکردنی هستند و برای ایدئولوژی های سیاسی مورد استفاده قرار می گیرند.

به گزارش گروه اندیشه خبرگزاری شبستان به نقل از طلیعه:‌ هر یک از دانش های فلسفی و علمی، مولد تمدن متناسب با خود در تاریخ بوده اند. تمدن یونانی اساسا تمدنی عقلی (عقل انتزاعی) و تمدن غرب حاضر اصالتا تمدنی تجربی (عقل حسی/ تجربی) تلقی شده اند.

 

فلسفه می تواند تمدن ساز باشد، چنانچه در یونان باستان تمدن سازی کرده است، ولی باید متذکر بود که دانش عقلی و فلسفی تنها بخشی از مدنیت ما را می تواند تکامل بخشد نه همه عرصه های آن را؛ زیرا بخش عمده تمدن ها مربوط به حیات مادی و طبیعی ماست که باید با آمار و ارقام و آزمون و خطا و تجربه سامان یابد. از این رو، این کلام که تمدنها حاصل اندیشه ورزی انسان است، کلامی درست و مطابق واقع است.

 

وقتی فلسفه مورد حمایت دولتها قرار گیرد تأثیرات زیادی نیز بر جامعه و خط مشی آن خواهد گذاشت. گاه نیز این خط مشی از تأثیرات جزئی و کوتاه مدت فراتر رفته موجب تغییر و تحول در فرهنگ یک جامعه و یا حتی تمدن بر آمده از فرهنگ خواهد شد.

 

در گفتگو با پروفسور «کلایتون کراکت» رئیس و استاد مرکز مطالعات دینی دانشگاه آرکانزاس آمریکا به بررسی نقش علوم انسانی در تمدن سازی پرداخته ایم که در ادامه آمده است. «الهیات سیاسی رادیکال: دین و سیاست بعد از لیبرالیسم» از جمله آثار وی به شمار می رود.

 

عوامل کلیدی که در تشکیل یک تمدن مؤثر هستند چیستند؟

 

یک تمدن با توجه به سطح معینی از ماده موجودیت دارد، از جمله کشاورزی، اهلی کردن حیوانات و آتش سوزی، کنترل آب و تمرکز جمعیت که شامل طبقه بندی اجتماعی و توسعه نوشتن برای شرح و گزارش برای کالاها و خدمات است. این جامعه پس از آن اجازه می دهد تا حداقل یک اقلیتی از مردم در هنر، فرهنگ، ادبیات و اکتشاف ایده هایی که هیچ ارتباط صریح مستقیم فنی نداشته باشند، درگیرشود. تمدن ها در زمان های مختلف و مکان های مختلف در سراسر جهان، از جمله سومریان، بین النهرین، مصر، چین، هند، پرو، و امریکای میانه پدیدارمی شوند.

 

علوم انسانی چه جایگاه و نقشی در تشکیل یک تمدن دارد؟

 

علوم انسانی کالایی لوکس برای جوامع متمدن است، اما آنها ضروری نیز هستند برای ایجاد و حفظ آنچه که ما تمدن می نامیم. این ایده ها و شیوه ها فناوری های باور نکردنی هستند و برای ایدئولوژی های سیاسی مورد استفاده قرار می گیرند، اما آنها نیرویی هستند که می توانیم انسان را انسانی بدانیم.

 

انسانیت فقط انسان نیست، بلکه یک روش خوب و اخلاقی است و این یکی از راههای ترجمه اصطلاح کنفسیوس است. اگر زندگی انسانی هرگونه ارزش اخلاقی یا معنوی فراتر از بقای بیولوژیکی را داشته باشد، آن بستگی به اشکال گوناگون فرهنگی مبتنی بر علوم انسانی دارد.

 

ایده آل این ایده ها و شیوه ها به طور کامل از شیوه های فوری اجتماعی و فعالیت های علمی فنی دیگر جدا نیست، اما برای ایجاد امکان و فرصت پیشرفت برای انسان ها در راه های اخلاقی انسانی نیاز به جدایی و فضای بیشتری وجود دارد.

 

ما همچنین باید تشخیص دهیم که علوم انسانی نیازمند انسان خودمحور نیست که انسان را در مرکز همه چیز قرار می دهد، هم از لحاظ الهی، هم معنوی و هم اخلاقی، اما ما به شدت به تخیل نیاز داریم که گفتمان و شیوه های انسانی ارائه می دهند.

 

جایگاه فلسفه در تشکیل تمدن چیست؟

 

فلسفه گفتمان انسانی انعکاسی و انعطاف پذیرتر علوم انسانی است. انسانیت شامل تجزیه و تحلیل، شک و تردید و تفکر انتقادی به میزان زیادی است و فلسفه عملی است که به شدت این گونه تفکر را توسعه می دهد.

نسانیت شامل تجزیه و تحلیل، شک و تردید، و تفکر انتقادی تا حد زیادی و فلسفه یک عملی است که به شدت  بدنبال توسعه این اشکال تفکر است.

 

فلسفه از آغاز آن در یونان باستان، جایی که به معنی جستجو برای عشق عقل و معرفت (عشق حکمت ) است، همواره ادعا کرده است که با استقلال (داخلی ) به فکر همه چیز است.

این یک نوع از آزادی است. فلسفه عقاید تعصب آمیز را به چالش می کشد، دکترین و سنت ها را دریافت می کند، گرچه مجبور نیست آنها را کنار بگذارد.

 

فلسفه می تواند یک تفکر سیاسی رادیکال و تمرین آزادی برای هر کسی باشد، از هر کجا که در آن شرکت کند. فلسفه فقط در مالکیت یونان، اروپا یا آنچه به نام غرب است، نیست. هر تمدنی که ارزش آن را دارد، فلسفه خود را به وجود می آورد، حتی اگر این فلسفه را در قالب های متداول بیان نکند.

کد خبر 669743

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha