لطفا با صدای سید مرتضی بخوانید

زمین عرصه ظهور یک حقیقت آسمان است و جنگ برپا شده بود تا آن حقیقت ظهور یابد

خبرگزاری شبستان: روزهای اول و دوم تا سال اول و دوم پس از انقلاب همه چیز خوب پیش می رفت. همه در کنار هم بودند، تا دلت می‌خواست حزب و تشکل وجود داشت هر کس سازی را کوک می‌کرد و می‌نواخت. همه در تب و تاب انقلابی بودند که به رهبری امامشان به سرانجام رسیده بود.

پیر دیار همه چیز را به نوبت سر و سامان می‌داد و سنگر به سنگر خاکریزهای طاغوت پهلوی را فتح و برای آن جایگزینی به صبغه اسلامی تعریف می‌کرد. تنها چیزی که کمی اوضاع را نگران‌کننده می‌کرد غائله جدایی‌طلب‌ها بود که تاکتیک تجزیه از درون را پی‌گیری می‌کردند."شیخ شبیر خاقانی" با تأسیس خلق عرب و حزب دمکرات در غائله کردستان از بازیگران ناشی این تئاتر کثیف بودند که آن هم با درایت رهبر انقلاب خنثی شد.

کمی بعد در 31 شهریور 59 به فرموده امام راحل (ره): "دزدی آمد و سنگی انداخت و رفت..." اما این‌بار دزد با تمامی قوا به دزدی آمده بود. سرکرده دزدها 5 روز قبل از شروع جنگ با پاره کردن قرارداد الجزایر در برابر تلویزیون عراق، پایه های انقلاب 17 ماهه‌ ایران را هدف گرفت.از این رو بمباران ایران شروع شد و تانک‌هایشان زمین‌ خوزستان را پر کردند. ناامنی در خرمشهر زیاد شد و ناموس ایرانی زیر پا ...

خرمشهر که دیگر زیر آن همه گلوله خونین‌شهر شده بود پس از دفاع چهل و پنج روزه سقوط کرد و بعثیان خرمشهر را "محمره" نامیدند.صدای هلهله بعثیان در کوچه‌های خونین‌شهر مظلوم پر شده بود و بماند که در شهر چه گذشت.

حالا آن نیروی نظامی که محمدرضاخائن از آن دم می‌زد و به آن فخر می فروخت، وجود نداشت. ارتش که از هم پاشیده بود و فرماندهانش فرار کرده بودند و باز خرمشهر در خون غوطه‌ور.

بنی‌صدر رییس‌جمهور بود و فرمانده کل قوا که ای کاش هرگز نبود. حالا با این ارتش بی‌فرمانده و آن فرمان ده کل قوا چطور باید از خونین‌شهر عزیز دفاع کرد؟

پس از سقوط خرمشهر که یقینا قهرمانانه با دست خالی از مام وطن دفاع کرد، کم‌کم جنگ شکل دیگری پیدا کرد. بنی‌صدر خائن با لباس زنانه فرار کرد و بعد از رفتنش همه چیز درست شد. اصلا آن جور که باید شد، فرزندانی که در سال 42 در گهواره‌ها بودند اینبار جنگ را به بازی گرفته بودند.

حالا استراتژیست جنگ یک جوان استخوانی به نام "حسن افشردی" بود. جوانی که تا دیروز از کوچک‌ترین مسایل جنگی و شیوه‌های نوین جنگ آموزشی ندیده بود شیوه‌های جدید جنگ را پی‌ریزی کرد.

افشردی یا همان حسن باقری به قول خودش به خود جرأت داد و عملیات بزرگی را طراحی نمود که طی یک سال تمامی فتوحات حزب بعث را به باد داد.

حالا تقریبا چندین سال از شروع جنگ گذشته است، جنگ تقریبا پس از بمباران شیمیایی حلبچه که اوج نمایش سفاکانه صدام بود، وارد فاز جدیدی شد اما این بار نه در زمین و نه در هوا بلکه جنگ در آب بود، حالا آب بود و آتش.

پس از عملیات‌های موفق رزمنده گان در غرب عیار جنگ کم‌کم مشخص شد اما این جنگ فرسایشی این بار شیطان بزرگ را در خلیج فارس می دید. پای دولت ریگان به بهانه حفاظت از کشتی‌های نفتی به خلیج همیشه فارس باز شده بود و خلیج فارس دیگر ناامن شده بود. دکترین ایران هم در این ناامنی این بود که حالا که قرار است خلیج فارس ناامن باشد باید برای همه ناامن باشد بالجمله آمریکا.البته حمله قایق‌های توپ‌دار به ناو آمریکایی "بریجتون" دوباره تمامی معادلات را برهم ریخت.

حالا دست شیطان بزرگ رو شده است. آمریکا که دیگر نمی‌خواهد جنگ برنده داشته باشد اداره ادامه جنگ را در دست می‌گیرد. به قایق و سکوهای نفتی ایران حمله می‌برد، هواپیمای مسافربری ما را می‌‌زند و با تحریم‌ها، همه گونه ایران قهرمان را تحت فشار می‌گذارد.

حالا ما مانده‌ایم و یک جنگ فرسایشی و طولانی. سلاح هم نداریم دولت میرحسین هم دیگر دل در گرو ادامه جنگ ندارد و در تأمین منابع جنگ سنگ‌اندازی می‌کند. اوضاع کمی نگران‌کننده می‌شود و فشارها مضاعف تا اینکه امام جام زهر را سر می‌کشد.

در این بین عراق هم که گویا هنوز قدرت بسیجیان خمینی را باور نکرده ناآگاهانه دوباره از جنوب پیش‌روی می‌کند و تا حوالی خرمشهر می‌رسد و در غرب سومار، مهران و قصر شیرین را تصرف می‌کند. ایادی وطن‌فروش رجوی هم تا اسلام‌آباد آمدند. البته مردم قهرمان دوباره به فرمان پیرشان سنگرها را پر کردند و متجاوزان را از خاک‌ ایران بیرون راندند.

راستی به نقل سید شهیدان اهل قلم، آقاسید مرتضی باید گفت:

"زمین

عرصه ظهور یک حقیقت آسمان است و جنگ برپا شده بود تا آن حقیقت ظهور یابد."

و اما ماجرای جنگ تمام نشد...

پایان پیام/

رضا باقرپور

 


 

کد خبر 67960

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha