به گزارش گروه اندیشه خبرگزاری شبستان به نقل از طلیعه: پیشرفت و توسعه در جوامعی اتفاق می افتد که اهمیت و جایگاه علوم انسانی در آن والا باشد. جوامعی در مسیر توسعه و پیشرفت قرار گرفته اند که علوم انسانی در آن جامعه رونق داشته باشد. یکی از مسائل عمده و مهم در بحث توسعه یافتگی، توسعه همه جانبه است. این نگاه به توسعه، به توسعه یافتگی در عرصههای گوناگون اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و … اشعار می دارد.
برای تحقق چنین توسعهای مسلماً علوم انسانی و رشد و پیشرفت آن حائز اهمیت است. برای نمونه با آنکه اتحاد جماهیر شوروی سابق از توسعه یافتگی در برخی عرصه ها برخوردار بود از آن به عنوان «ابرقدرت توسعه نیافته» نام برده می شد.
زمانی یک کشور میتواند در مسیر توسعه همه جانبه گام بردارد که میزان رشد فکری مردم آن جامعه بالا باشد. زمانی در اقتصاد، سیاست و … می توانید توسعه یافته باشید که رشد فکری جامعه نیز بالا باشد. یعنی شرط اینکه بتوانید توسعه پایدار داشته باشید رشد و توسعه فرهنگی و فکری است.
برای بررسی دقیقتر اهمیت نسبت علوم انسانی و توسعه یافتگی، خبرنگار طلیعه گفتگویی با پروفسور چاد میستر، استاد فلسفه و الهیات کالج بتل آمریکا انجام داده که در ادامه میآید. کتاب «گزیده راتلج به فلسفه دین» با ویراستاری چاد میستر و پل کوپان از سوی انتشارات راتلج منتشر شده است. همچنین میستر سرویراستار کتاب «تاریخ شر» است.
چه نسبتی میان توسعه یافتگی و پیشرفت علوم انسانی در یک جامعه وجود دارد؟
به نظرم نسبت مستقیمی بین توسعه یافتگی و پیشرفت یک جامعه و توسعه علوم انسانی وجود دارد. در واقع جامعه ای می تواند توسعه یافتگی همه جانبه را تجربه کند که در آن علوم انسانی به پیشرفت و توسعه رسیده باشد.
اهمیت علوم انسانی در چیست که شما آن را پیش نیاز توسعه یافتگی می دانید؟
ابتدا باید توجه داشت که توسعه یافتگی به معنای رشد اقتصادی نیست. حتی توسعه اقتصادی تمام آن چیزی نیست که ما در بحث توسعه یافتگی از آن سخن می گوییم. در اینجا بحث ما توسعه در تمام شئون اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و … است. برای نمونه زمانی یک جامعه از توسعه سیاسی برخوردار است که آزادیهای سیاسی، تحزب، آزادی بیان و … در آن جامعه وجود داشته باشد. اگر چنین آزادیهایی نباشد نمی توانیم آن جامعه را توسعه یافته بدانیم. توسعه به معای رشد اقتصادی نیست و توسعه اقتصادی هم تمام داستان توسعه نیست.
اینکه چرا علوم انسانی برای توسعه یافتگی لازم و ضروری است به ماهیت خود علوم انسانی باز می گردد. علوم انسانی جنبه مبنایی برای طرز تفکر در یک جامعه دارد. علوم انسانی روش تفکر و درست اندیشیدن را به ما می آموزد. آگاهی از علوم انسانی می تواند انسان را در فهم علوم دیگر نیز کمک کند.
چرا برخی جوامع را به رغم پیشرفت و توسعه در یک سری علوم، نمی توان توسعه یافته نامید؟
اشاره کردم که در بحث توسعه و پیشرفت یک جامعه منظور توسعه همه جانبه و پیشرفت در تمام شئون و سطوح اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و … است. مسلماً جوامعی وجود دارند که در زمینه هایی توسعه یافته و پیشرفته هستند اما در عرصه هایی هم توسعه نیافته هستند. برای نمونه برخی جوامع در علوم مهندسی به پیشرفتهایی دست یافته یا از لحاظ اقتصادی در وضعیت خوبی هستند اما به لحاظ سیاسی توسعه یافته نیستند. در این جوامع آزادیهایی از جمله آزادی بیان، آزادی مطبوعات، تحزب، نهادهای مشارکت قانونی و مردمی یا وجود ندارد یا ضعیف است. بنابراین این گونه جوامع را نمی توان توسعه یافته نامید. حتی اگر دقت کنید این جوامع از لحاظ توسعه و پیشرفت علوم انسانی در جایگاه بالایی نیستند.
آیا الگوهای مطرح برای پیشرفت یا توسعه یافتگی در یک جامعه باید از علوم انسانی غربی وام گرفته شود؟
نه لزوماً چنین نیست. ابتدا باید «مسأله»(problem) آن جامعه فهمیده شود. دلیل توسعه نیافتگی جوامع با یکدیگر فرق دارد هر چند ممکن است اشتراکاتی در عدم توسعه یافتگی میان جوامع وجود داشته باشد. علوم انسانی غربی می تواند راهکارهایی برای حل مشکلات بدهد ولی این می تواند جنبه عام و عمومی نداشته باشد. به این معنا که هر جامعه ای فرهنگ و مسأله های خاص خود را دارد و نمی توان برای مشکلات و مسائل جوامع مختلف یک راه حل واحد ارائه کرد.
برنامه های توسعه که از سوی نهادهای بین المللی طی دهه های گوناگون مورد تجویز قرار گرفته است نشان داده که تفاوتهای فرهنگی و اولویتهای یک جامعه باید بیش از هر چیزی مورد توجه قرار گیرند. در واقع این برنامه ها به جنبه های فرهنگی و اختلافاتی که در این زمینه وجود داشته بی توجه بوده یا توجه چندانی به آن نداشته اند. لذا شاهد هستیم که این نهادها خود متوجه این تفاوتها شده و در ارائه الگوهای توسعه دست به تغییراتی زده اند.
یکی از این تغییرات توجه به نقش آفرینی خود افراد در امر توسعه یافتگی است. الگوی توسعه مشارکتی بر این بعد توجه دارد و معتقد است توسعه یافتگی از طریق مشارکت افراد در الگوهای توسعه محقق می شود. نابراین الگوهای توسعه ضمن توجه به تجربه سایر کشورها و توجه به دغدغه های علوم انسانی در سایر فرهنگها باید متمرکز بر مسائل و راهکارهای بومی باشد تا بتواند مشکلات و معضلاتی که یک جامعه با آن دست به گریبان است را حل و فصل کند.
نظر شما