به گزارش خبرگزاری شبستان به نقل از طلیعه، به موضوع هنر و معماری اسلامی در چند سال اخیر بیشتر پرداخته شده است و با وجود چالش های موجود امروز می توان به ضرورت اسلامی سازی هنر و معماری پی برد. اهمیت پرداختن به هنر و معماری اسلامی به خصوص در کشوری که نظام و مبانی و قوانین آن اسلامی است، از اهمیت بیشتری برخوردار است. این در حالی است که قدمای فلسفه اسلامی مانند فارابی هم به آن پرداخته اند. به همین منظور با نادیا مفتونی، دانشیار دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران که شهرت وی در زمینه علمی به دلیل احیای فلسفه هنر فارابی است، گفتگویی داشته ایم که در ادامه آن را می خوانید:
متدلوژی مطلوب برای تولید نظریه های بنیادی و کاربردی در حوزه هنر و معماری اسلامی چگونه باید باشد؟ و مبانی اسلامی چگونه در حوزه هنر و معماری طرح می شود؟
رابطه دو سؤال چنین است که بر اساس روش شناسی که خواهد آمد، مبانی اسلامی خود به خود استخراج می شود. برای یافتن پاسخ دو پرسش بسیار مهم متد و مبانی، پرسش سومی را پیش رو قرار می دهم: متون حکمای مسلمان را چگونه بخوانیم؟ این یک پرسش کلیدی است که طرح و بررسی آن در اینجا مرتبط با تصوری خاص از متون سنتی است: این گمان که فلسفه اسلامی دیگر چیزی برای کار کردن ندارد یا اینکه فلسفه اسلامی و منطق قدیم باید به نحوی دگرگون و متحول و متکامل گردد.
بازخوانی متون سنتی با محوریت مسائل معاصر. در هر عصری و دوره ای می توان با نگاهی نو این متون را مطالعه کرد. این پندار که در فلسفه و منطق سنتی دیگر مجالی برای تحقیق نیست، اساسا ناشی از جهل نسبت به ماهیت و چگونگی پژوهش است و سخیف تر از آن است که بخواهم بر ابطالش بکوشم. اما جستجوی زوایای تازه در علوم سنتی همچون فلسفه و منطق، انتظار شریف و توقع بلندنظرانه ای است که یکی از راه های برآورده شدن آن در یک جمله این است:
ما نیز باید یک بار دیگر با چشمانی دیگر آثار فارابی و ابن سینا را بخوانیم. منظورم از نگاه نوین، عطف توجه به مسایل علمی عصر خودمان است. پس قطعا باید قبل از هر چیز بر مسائل زمان خویش اشراف داشته باشیم. بلکه باید مشکلات و نیازهای زمان را بشناسیم و قادر باشیم آنها را به صورت مسایل علمی طراحی کنیم.
به دیگر سخن، دو گونه می توان متون سنتی را خواند: اول با ذهن خالی از مساله و دوم با ذهن معطوف به مساله. نتیجه این دو گونه مطالعه تفاوت جوهری خواهد داشت. ذهن خالی از مساله سخن تازه ای از متون سنتی اخذ نمی کند. مثلا فارابی را که می خواند، ماده و صورت را در می یابد و نظریه صدور را می فهمد و … این خیلی مهم است که شما مسءله را به متن عرضه کنید و خیلی مهم است که کدام مساله را عرضه می کنید.
مثلا یک بار با مسأله افراط گرایی یا جهانی سازی فارابی را بخوانید. آیا او مبانی فلسفی برای جهانی سازی دارد؟ اگر دارد جهانی سازی او به چه معناست و از چه خصوصیاتی برخوردار است؟ یا مسائل فلسفه هنر یا فلسفه اقتصاد.
یا مثلا آیا فیلسوفان ما به مساله ولایت فقیه پرداخته اند؟ که فارابی پرداخته است. شما با مساله ولایت فقیه فارابی را بخوانید، آنگاه می توانید دیدگاه او را تدوین کنید. اما اینکه چرا حدود هزار سال کسی ولایت فقیه فارابی را بحث نکرده، زیرا مساله دوران آنها نبوده است. با عطف توجه به مسایل جدید، حوزه وسیعی برای پژوهش در آثار قدما گشوده خواهد شد.
به عنوان نمونه دیگر می توان به اخلاق هنر، جامعه شناسی هنر و به طور کلی فلسفه هنر در آثار فارابی اشاره کرد که در کتابها و مقالاتم به آنها پرداخته ام. اینکه فارابی صاحب آرایی در فلسفه هنر است که تا امروز بر اهل نظر پوشیده مانده، چندان شگفت آور نیست، زیرا به هر علت، مساله آنها نبوده است.
دکتر داوری این مشکل را درباره برخی دیگر از اندیشه های فارابی نیز بیان نموده است. وی درباره مسأله تبادل فرهنگی می گوید: «مسأله تبادل فرهنگی شاید برای اولین بار در اندیشه فارابی ظاهر شده است … چرا مسأله مهمی که در تفکر موسس فلسفه اسلامی ظاهر شده، در متن فلسفه وارد نشده و اخلاف فارابی به آن توجه نکرده اند؟ راستی چرا کتاب المله و کتاب الحروف فارابی کمتر مورد اعتنا بوده و در هیچ جا به مطالب آن استناد نشده است؟ … و هیچ فیلسوف و نویسنده ای تحقیق فارابی را ادامه نداده … وجه این بی توجهی کم و بیش معلوم است. با آغاز تفکر فلسفی در عالم اسلامی اخگر فکر تبادل فرهنگی درخشیده و سپس با تأسیس فلسفه این بارقه اندیشه تاریخی، پوشیده و محو شده و دیگر کسی به جستجوی آن برنخواسته است. زیرا در متن فلسفه اسلامی جایی برای بحث تبادل فرهنگی نبوده است.»
آرای فارابی پیرامون چیستی هنر و جایگاه هنرمند یک ضلع از اضلاع سیاست مدنی اوست و سیاست فارابی در آثار فیلسوفان و حکیمان مسلمان جایی باز نکرد، چه رسد به یک بعد کاملاً تخصصی آن که بالطبع نظر فیلسوفانی را جلب میکند که یا همانند فارابی هنرمند باشند یا علاقهای به تأثیرات آثار هنری و هنرمندان در اجتماع و نقش آنها در سیاست داشته باشند.
به هر حال متون او به برخی از جدیدترین مسائل امروز ما پاسخ میدهد و نگرش وی نه تنها در عداد نوترین دیدگاههاست بلکه در برخی مسائل همچون مسأله هویت و نقش سیاسی اجتماعی هنرمند علاوه بر ابعاد نظری مسأله، امروز در کشور ما اهمیت راهبردی پیدا کرده است.
روی هم رفته ما باید به مسائل علمی عصر خود احاطه داشته باشیم و با آن مسائل سراغ متون حکما برویم. با توجه به این نکته که مطالعه متون و منابع علمی به زبان اصلی و اجتناب از ترجمه، یکی از رموز توفیق در پژوهش است، ما در حوزه متون فارسی و عربی بسیار موفق تر خواهیم بود تا مثلا در حوزه سنت قاره ای یا انگلو امریکن.
هر قدر زحمت بکشیم، باز محققانی که زبان مادری آنها آلمانی است، کانت را بهتر از ما می فهمند و در مقابل، اگر روشمند و اصولی کار کنیم، در متون سنتی خودمان به مرجع جهانی تبدیل خواهیم شد، همان طور که به عنوان یک گام کوچک کتابهای انگلیسی بنده پیرامون حکما و دانشمندان مسلمان در انگلستان، آلمان و آمریکا انتشار یافته است.
مساله علم دینی در حوزه هنر و معماری از چه جهتی قابل طرح است؟
حیثیت دینی نیز به همان ترتیبی که به تفصیل گفتم معنا پیدا می کند، البته در خصوص مفهوم سازی هنر دینی با تفصیل بیشتر در کتابی به همین نام که توسط انتشارات سوره منتشر شده سخن گفته ام.
به نظر شما اساسا ضرورت اسلامی سازی هنر و معماری برای چیست؟
اسلامی سازی نیاز به مفهوم سازی دارد تا نوبت برسد به سخن پیرامون ضرورت آن. اگر هنر دینی را به معنایی که من از آثار فارابی اخذ کردهام یعنی محاکات و تخیل معارف نطقی و سعادت های معقول بگیریم، آنگاه هنر دینی برای سعادت فرد و جامعه قطعاً ضرورت خواهد داشت و امر دیگری جایگزین آن نخواهد شد.
وضعیت هنر و معماری را در حال حاضر چگونه ارزیابی می کنید؟
برای ارزیابی وضع موجود، به مطالعات میدانی و تجربی روشمند بر اساس آمار دقیق و صحیح احتیاج داریم. من قصد داشتم در پروژه فلسفه اقتصاد به اقتصاد هنر بپردازم، اما آمار و اطلاعات شفاف و قابل اتکا مورد نیاز است.
نظر شما