به گزارش خبرنگار گروه اندیشه خبرگزاری شبستان: یکی از مهمترین روش هایی که می توان از طریق آن فرهنگ جامعه را به کودکان به عنوان سازندگان جامعه فردا منتقل کرد، بهره مندی از انواع روش های فلسفی در آموزش ها است، به طوری که کودک بتواند با استدلال نسبت به آنچه که با آن مواجه است، چالش کند.
برنامه آموزشی فلسفه برای کودکان(فبک) همان روشی است که طی سالیان اخیر در کشورهای غربی از آن استفاده می شود و در ایران نیز چند سالی است که به همت تنی چند از پژوهشگران مطرح و با تلاش آنان صدها مربی تربیت شدند، هرچند که با این وجود هنوز که هنوز است در مدارس ما اثری از این برنامه دیده نمی شود.
به تعبیر دکتر سید منصور مرعشی، استاد علوم تربیتی دانشگاه شهید چمران اهواز، «این مساله نیازمند آن است که بتوانیم در نظام آموزشی این رویکرد را جا بیندازیم؛ انجام چنین کاری مستلزم وجود و حضور یک سری عواملی است که باید در جامعه و به ویژه در نظام آموزشی ما وجود داشته باشد؛ مثلا ما باید این واقعیت را بپذیریم که نظام آموزشی ما ناکارامد است و نتوانسته است آنچه را که ادعا می کند به جامعه ارائه کند».
بر آن شدیم بهره مندی از روش های فلسفه را در انتقال فرهنگ به کودکان، با این پژوهشگر و استاد دانشگاه به بحث بنشینیم. وی تاکنون مقالات متعددی را به رشته تحریر در آورده است که از جمله آنها می توان به «مبانی و اصول اخلاق اسلامی: ارتباط معلم با دانش آموزان»، «هرمنوتیک فلسفی و روایتی نو از «حضور - غیاب» در عرصه تعلیم و تربیت»، « فلسفه برای کودکان، با توجه به سبک لیپمن و فیشر» و دهها مقاله دیگر اشاره داشت.
در ادامه بخش دوم و پایانی این گفت وگو به حضورتان تقدیم می شود:
یکی از ضربه زننده ترین مشکلاتی که امروز در جامعه ما دیده می شود، عدم توانایی در قضاوت صحیح در موقعیت های مختلف، عدم توانایی در مخالفت با خواسته های غیرمنطقی افراد (چه در محیط کار و چه در محیط منزل) است، به نظر می رسد جامعه ایرانی به هرحال در فرهنگ (تعارف) متوقف شده و راه فراری هم ندارد. تعارف کردن میان همه سنین و اقشار در این جامعه موج می زند، از نظر شما برنامه آموزشی فلسفه برای کودکان چه قدر می تواند در کاهش این جریان و ایجاد یک ثبات اخلاقی در اجتماع ایرانی موثر باشد؟ در این مورد به صورت تحلیلی نظرات خود را بیان کنید و اینکه بعضا چه آسیب های دیگری را خودتان به عنوان پژوهشگر در جامعه شاهد هستید که تصور می کنید با گسترش این برنامه آموزشی در سطوح مختلف، از بین می روند؟
بله، متاسفانه فرهنگ ما در عین اینکه به لحاظ تاریخی، فرهنگی غنی و اصیل است اما نقاط ضعفی نیز دارد که شما به آن اشاره کردید؛ در واقع یکی از مشترکات تمام فرهنگ ها، الگوهای آداب معاشرت است که این الگوها تابعی از نظام ارزشی و باورها و اعتقادات آن جامعه و اکتسابی یعنی قابل آموختن است. بنابر این، ما از طریق برنامه های درسی می توانیم اینگونه رفتارها را هدایت کرده و آموزش دهیم. به ویژه در دوره ابتدایی فرصت مناسبی هست برای اینکه دانش اموزان را با فرهنگ ایرانی اسلامی آنهم در عمل آشنا کنیم و اینجاست که محتوای برنامه های درسی به همراه معلم می تواند وارد عمل شود و اثرگذار باشد.
برای مثال در پایه هفتم در کتاب «تفکر و سبک زندگی» در باره نحوه نه گفتن در موقعیت های مختلف صحبت شده است. اینکه کودکان و نوجوانان ما چگونه قدرت و توانایی «نه گفتن» را به دست می آورند، از طریق تمرین در کلاس درس و مدرسه و خانواده و سپس جامعه. در این کتاب درسی به خوبی در مورد خطرات اینکه اگر نه! نگوییم، صحبت شده است اما این تنها کافی نیست بلکه معلم باید عملا با دانش آموزان این نوع رفتارها را در کلاس تمرین و خانواده نیز باید همراهی کند.
یکی از اهدافی که در برنامه فبک (فلسفه برای کودک) دنبال می شود، ارتقای توانایی استدلال کردن است، در مورد جنس این استدلال توضیح بفرمایید.
البته مفهوم استدلال بسیار گسترده است ولی این برنامه مدعی است که می توان استدلال را پرورش داد، به قول «لیپمن» استدلال همان کاری را می کند که دارو برای بدن. هر دو این موارد هنرهای ترمیمی هستند و سستی، ضعف یا جراحت هایی که بر ذهن و بدن وارد می شود را بهبود می بخشند.
ما باید قبول داشته باشیم که جامعه ای احساساتی و عاطفی هستیم (در تعارفات ما نشانه های آن به وفور دیده می شود).
لذا این برنامه کمک می کند تا از میزان این رفتارهای احساساتی که گاهاً بدون فکر نیز انجام می شود، کاسته شود و این کار از طریق ایجاد اجتماع پژوهشی در کلاس درس امکانپذیر است. یکی از زمینه هایی که اجتماع پژوهشی می تواند فراهم کند پرورش مهارت های پژوهشی است به گفته «لیپمن» مهارت های پژوهشی مهارت هایی برای در نظر گرفتن راهکارها و ایجاد فرضیه اند که ابزارهایی را براي تفکري مسئولانه و متعهـد ارائـه می دهند و اجتماع پژوهشی می تواند بستر مناسبی برای کسب این نوع مهارت ها در کودکان باشد.
در اجتماع پژوهشی مطالعه داستان های فلسفی به وسیله کودکان و مواجه شدن آنها با موقعیت های مبهم زمینه را برای کشف عقاید و فرضیه های متعدد به صورت راه حل های حدسی فراهم می آورد. دانش آموزان فرا می گیرند که اطلاعات را ساماندهی کنند و از درون آنها فرضیه های مناسب را پیش بینی و استخراج کنند.
بکارگیری این نوع مهارت ها در اجتماع پژوهشی رشد اخلاقی را نیز به دنبال دارد؛ همان طور که «رابرت فبشر» تاکید می کند رشد در فرآیند تفکر اخلاقی حرکتی خودمحوری به دیگر محوری و اجتماع محوری است؛ بنابراین در فرایند اجتماع پژوهشی وقتی کودکان درباره مسائل با تعمق بیشتری به تفکر بپردازند به ملاحظه بیشتر و توجه به دیدگاه های جایگزین با بررسی دلایل موید این دیدگاه ها گرایش پیدا می کنند، در نتیجه در تفکر خود انعطاف و سعه صدر بیشتری می یابند و به تصحیح نظر خود می پردازند.
این برنامه آموزشی چه آثار دیگری بر کودکان می گذارد و انها را برای تجربه چه نوعی از سبک زندگی در آینده آماده می کند؟
مسئولیت پذیری مقوله مهمی است که کودکان در جریان فعالیت های مشترک و گروهی در کلاس درس به آن می رسند، بدین ترتیب آنها می آموزند درباره اظهارات خود با استدلال دفاع کنند و در قبال آنها مسولیت پذیر باشند؛ همچنین، از طریق اجتماع پژوهشی کودکان با ملاحظه حقوق دیگران به تعامل و تفاهم با دیگران نیز آشنا و متوجه می شوند که دیگران نیز حق دارند فرضیه ای ارائه دهند و به اظهار عقیده بپردازند؛ بنابر این، یاد می گیرند که از تک قطبی کردن گفت و گو ها خودداری کنند و به عقاید آنها گوش فرا دهند و برای آنها به عنوان عضوی از اعضای جامعه ارزش قائل شوند.
این موارد به گفته «فیلیپ» که نشانه های احترام گذاشتن به دیگران است که کودکان در فرآیند اجتماع پژوهشی به تدریج به آن دست می یابند. در هر حال اگر ما می خواهیم به یک ثبات اخلاقی برسیم چاره ای نداریم جز اینکه فرایند تفکر و تعقل را در سطوح مختلف نظام آموزشی بکار گیریم که بطبع آن به جامعه نیز سرایت می کند.
نظر شما