خبرگزاری شبستان – گیلان؛ معلمی شغل نیست، عشق است؛ ایثار و گذشت، فداکاری برای فرزندان این مرز و بوم تا روحی تازه و سرشار از امید و دانایی در آنان بدمی.
معلمی شغل انبیا است که در مکتب عشق چیزی جز خدمت و تعلیم و تربیت ارزش ندارد.
معلمی در قرآن به عنوان جلوه ای از قدرت لایزال الهی نخست ویژه ذات مقدس خداوند تبارک و تعالی است. در نخستین آیات قرآن که بر قلب مبارک پیغمبر اکرم (ص) نازل شد، به این هنر خداوند اشاره شده است: « اقرا باسم ربک الذی خلق، خلق الانسان من علق، اقرأ و ربک الاکرم، الذی علم بالقلم، علم الانسان ما لم یعلم. (علق: ۱ـ ۵)
بخوان به نام پروردگارت که جهانیان را آفرید. انسان را از خون بسته سرشت بخوان ! و پروردگارت کریمترین است همان که آموخت با قلم، آموخت به انسان آنچه را که نمی دانست.»
این سال ها، داستان های بسیار از فداکاری معلمان می شنوی، معلمانی که به عشق دانش آموزان جان شیرینشان را کف دست گذاشته و به استقبال خطر می روند. آنان رسم زندگی و معرفت را با منش و عمل خود به نسل های بعد می آموزند.
ماجرای تلخ آتش سوزی در مدرسه بیجارسر شفت و فداکاری معلم شفتی نمونه ایی از این فداکاری ها است.
وزش باد شدید در صبح روز 18 بهمن سال 76 در روستای بیجارسر شفت موجب آتش گرفتن بخاری نفتی کلاس دوم شد تا دانش آموزان در محاصره آتش قرار گیرند.
معلم فداکار شفتی که معلم کلاس پنجم بود زودتر از سایر معلمان خود را به کلاس رساند و 30 دانش آموز را که به علت قرار گرفتن بخاری کنار در امکان خروجشان نبود، یکی یکی از کلاس بیرون برد اما با بسته شدن در، در محاصره شعله های آتش قرار گرفت. به طرف پنجره کلاس دوید اما پنجره هم حفاظ داشت و نصف بدنش را توانست از پنجره رد کند اما سرش در حفاظ گیر کرده و حرارت آتش تمام صورتش را سوزاند.
اهالی روستای بیجارسر، پس از تلاش زیاد درب کلاس را شکستند و پیکر نیمه جان این معلم فداکار را به بیمارستان پورسینا قسمت سوانح سوختگی رساندند و از آنجا به بیمارستان سوانح سوختگی تهران عازم و چندین ماه در این بیمارستان بستری شد. در قسمتهای مختلف بدن او عمل جراحی صورت گرفت و شانزده روز در بیمارستان قمربنی هاشم تهران بستری بود.
حسن امیدزاده با ایثار و فداکاری جان دانش آموزان را نجات داد و تا سالهای سال با آثار آن حادثه تلخ دست و پنجه نرم کرد. این معلم فدکار سال ها با این زخم بر تن و روحش زندگی کرد تا در شامگاه چهارشنبه ( 28 تیر) سال 91 در سن 58 سالگی در بیمارستان امام حسن مجتبی (ع) شهرستان فومن دار فانی را وداع گفت.
حسن امیدزاده در دوران حیات خود در مورد چگونگی وقوع حادثه چنین گفت:« در ۱۸بهمن۷۶ ساعت ۱۱صبح بر اثر وزش باد شدید و طوفانی بودن هوا، بخاری کلاس دوم آتش گرفت و منجر به آتش سوزی کلاس شد. بر اثر داد و فریاد بچه ها متوجه این موضوع شدم. بچه ها را یکی یکی به همراه معلم دیگری از کلاس بیرون آوردم که در این مدت آتش تمام کلاس را فراگرفته بود، وقتی خواستم بیرون بیایم در بسته شد و به دلیل اینکه در کلاس از درون دستگیره نداشت در داخل کلاس گیر افتادم، هر چه سعی کردم نتوانستم بیرون بیایم و زبانه های آتش نیز در حدی بود که تمام بدنم سوخته بودند و به دلیل سوختگی و درد زیاد نیز نتوانستم از پنجره کلاس بیرون بیایم. پس از سوختگی و آتش گرفتن کلاس بود که مسؤولان آموزش و پرورش شهرستان، به مدرسه آمدند و مرا به بیمارستان منتقل کردند.»
رقیه دخت همسر مرحوم امیدزاده میگوید: «حسنآقا همیشه درد داشت چرا که 95درصد سوختگی داشت و تمام بدن و صورتش سوخته بود؛ 5 انگشت دست راستش قطع شده بود. فقط پاهایش سالم بود که از پوست کشاله ران تا مچ پا را گچ گرفته بودند و بینی و گوش او را ترمیم کرده بودند.»
زندهیاد امیدزاده مدال شجاعت و لقب «معلم فداکار» را از ریاست جمهوری وقت دریافت کرد و در دیدار جمعی از اسوههای ایثار و فداکاری با مقام معظم رهبری از وی تجلیل شد و مورد تفقد امام خامنهای قرار گرفت.
گوشه هایی از فداکاری این معلم شفتی در درسی با عنوان «فداکاران» در کتاب کلاس سوم آمده تا یادش همواره در قلب کودکان این سرزمین ثبت شود.
کم نیستند معلمانی که در گوشه و کنار ایران اسلامی با وجود همه مشکلات زندگی، برای نجات جان دانش آموزانشان خود را به خطر انداخته و یا جان خود را از دست می دهند، کسانی که یادمان دادند تا یادمان باشد این نیکی است که می ماند و لاغیر...
سمیه اکبرپور
نظر شما