به گزارش خبرگزاری شبستان، به نقل از نشر نیستان، داستان کوتاه ایران در چهار دهه گذشته و پس از دوران پرفروغش در دهه شصت و هفتاد، برای دو دهه به خاموشی فرورفت. بسیاری از نویسندگان و ناشران این شیوه نگارش را قدیمی و از نگاه مخاطب افتاده، خواندند و به طبع آن نویسندگان جوان نیز کمتر میل و رغبتی به خلق اثر در این حوزه از خود نشان دادند و یا در صورت تولید از انتشار و عرضه آن سرباز زدند. با این همه، تلاشهای نویسندگانی که بخش بزرگی از حیات ادبی خود را مدیون این قالب روایی داستانی بودهاند در چند سال گذشته، توانسته این گونه داستانی را بار دیگر سکه و نقل مجالس ادبی کند و به وضوح نوعی رجعت و بازگشت به این قالب ادبی را میشود حس کرد، همانند غول خفتهای که بار دیگر از خواب بیدار شده و تصویری تازه از خود را به نمایش میگذارد.
مجموعه داستان «شیرین و مجنونی که بابا میگفت» اثر محمد للـهگانی دزکی نیز در زمره آثاری است که چنین اتفاقی را رقم میزنند. مجموعهای از ده داستان کوتاه که میتوان به خوبی رگههای تأثیرپذیری نویسنده از سبک نوشتاری کلاسیک داستان کوتاه دهه هفتاد ایران را که توسط نویسندگانی چون داوود غفارزادگان رخ نمایی میکرد را در سطور آن دید.
داستانهای کوتاه این مجموعه از چند منظر قابل اعتناست. نخست تلاش نویسنده برای خروج از فضای روال و عادی شده داستاننویسی شهری و رجعت به جغرافیای بکر و کمتر شناخته شده روستایی در ایران. این جغرافیا و وسعت آن به نویسنده این امکان را داده تا بسیاری از عوارض و اتفاقات جغرافیایی را به عنوان دستمایه ساخت تم و شخصیتهای داستانی مورد استفاده قرار دهد و از همان برای خلق موقعیتهای گاه طنز و گاه تراژیک خود استفاده کند. به طبع همین جغرافیا شخصیتهای خلق شده در این داستانها نیز از کلیشههای رایج داستاننویسی ایران خارج میشوند. سادهاندیش هستند و رفتارها و رویکردهای بکر دارند، به واقع این رفتارها و رویکردها را میتوان نشانی از سنتها و انسانهای اصیل ایرانی دانست که در لابهلای زندگی شهری فراموش شده بودند و حالا داستان کوتاه میقاتی دوباره برای آنهاست.
للـهگانی به شدت اهل سادهنویسی توأم با جزئینگری است. در تمامی سطور داستانهای او در این مجموعه کمترین نشانهای از اصطلاحات و توصیفهای غیرمعمول و غلوآمیز نمیتوان دید. داستانهایش با سرعت، جزئیات محیط و زیست فکری شخصیتهایش را رو کرده و به جلو سوق میدهد و از همین منظر او را باید خالق روایتی تازه از داستاننویسی کلاسیک ایرانی و یک آپدیت تازه از آن به شمار آورد.
تأکید و تلاش نویسنده در قصهپردازی و تأکید به اینکه فضای داستان باید محمل و بستری برای یک رویداد جذاب و پرکشش باشد که دائم در تلاطم و آمد و شد است را نیز باید به زیباییهای فضای این داستانها افزود.
نظر شما