به گزارش خبرگزاری شبستان، داستان دادگاه گالیله به جرم مخالفت با نظریه بطلیموس، نمونهای است که برای بیان جمود کلیسای کاتولیک قرون وسطی همیشه نقل میشود. آنچنان که نقل کردند گالیله با تحقیقات و فعالیتهای علمی به این نتیجه رسیده بود که برخلاف نظریه بطلیموس، زمین ثابت نیست و مرکز کهکشان راه شیری هم نیست.
اما در مقابل صاحبان کلیسا که تسلط خاصی بر دستگاههای حکومتی اروپا داشتند، به دلیل پدید آمدن نظریهای برخلاف اعتقادشان و متناقض با تفسیری که از متون دینی خویش داشتند، گالیله را در دادگاهی به محاکمه کشاندند.
او که ظاهرا با تحقیقات علمی خود به چنین نتیجهای دست یافته بود، در برابر منطق کلیسایی که معتقد بودند هیچکس نمیتواند در ثابت بودن کره زمین خدشه کند، تنها دو راه را پیش روی خود میدید یا آنکه برای حفظ جانش دست از عقیده درست خود بردارد و یا اعدام شود.
عاقبت گالیله برای رهایی از چنگ دادگاه تفتیش عقاید کلیسا، ظاهرا دست از ادعای خود برداشت و یا اعدام شود.
هر بار که این وقایع را از ذهن میگذرانیم بر تاریخ بشر افسوس میخوریم که چه روزهای سیاهی را از سر گذرانده است و به زمان خویش نیز میبالیم که هیچ چیزی مانع از نظریهپردازی علمی نیست چرا که هر چه بر تاریخ بشر میگذرد، جامعه جهانی متمدنتر میشود و در جهان متمدن و پیشرفته کسی را یارای مخالفت با تحقیق علمی نیست اما آنچه خوشبینی را از افکارمان میراند این است که در همین جهان به اصطلاح متمدن امروز اتفاقاتی میافتد که روی رفتارهای دادگاه تفتیش عقاید کلیسای کاتولیک قرون وسطی را سفید کرده است، چه اینکه هر جا اراده قدرتمندان و ثروتمندان عالم بر نفی یک نظریه ولو علمی تعلق بگیرد آن نظریه و تئوری باید به کناری برود و حتی حق خاک خوردن در گوشه کتابخانهها را هم ندارد.
تأسفبارتر آنکه این رفتار برخلاف زشتی و ضدیتی که با اخلاق و آرمانهای انسانی دارد آنچنان تبلیغ میشود و در ذهن دنیای متمدن درونیسازی میشود که گویی حق همین است، چرا که همین زورمداران با نفوذ همهجانبه خود بر بنگاههای خبرپراکنی جهانی، زشت را زیبا و زیبا را زشت جلوه میدهند و از همین رو است که دروغهایی به بلندای تاریخ بر پیشانی انسانیت نقش میبندد.
هولوکاست یکی از همان دروغهای بزرگ تاریخ است که با تأثیرگذاریهای پشت پرده و گاه آشکار صهیونیسم جهانی به تدریج به اتفاقی قطعی و غیر قابل انکار تبدیل شده و هرگونه تردید و تشکیک در اصل با جزییات یا حتی تعداد قربانیان آن گناهی بس بزرگ و نابخشودنی به حساب میآید و چه بسیار محققان و اندیشمندانی که به همین جرم از حقوق انسانی و اجتماعی خود محروم شدهاند و یا در زندانهایی که با خشتها و میلههایی از زور، قدرت، ظلم و جهل عمومی بنا شده، اسیر گشتهاند.
سخنان چندباره ریاستجمهوری اسلامی ایران، محمود احمدینژاد در فواصل زمانی کوتاه بهانهای شد برای پرداختن آزادگان و هم زورمداران عالم به موضوعی که چندی است دستمایه ظلم و ستم ناخلفترین فرزندان آدم شده است.
گفتارهای علمی و در عین حال کوتاه و گذرای احمدینژاد توجه وجدانهای خفته سراسر جهان را به خود جلب کرده و تلنگری ویرانگر زده است بر کاخ شیشهای خیالبافیهای زورمداران و غوغاسالاران عالم پیرامون هولوکاست یا هر دروغ بزرگی از این دست.
رییسجمهور در آذرماه سال 1384 در حاشیه نشست فوقالعاده سران کشورهای اسلامی در عربستان در گفتوگویی خبری گفت: امروز این سؤال مطرح است که کسانی که در فلسطین به عنوان حکومت اشغالگر حاکم هستند، از کجا آمدهاند؟ متولد کجایند؟ و پدران آنها کجا زندگی میکردند؟ آنها هیچ ریشهای در فلسطین ندارند اما سرنوشت فلسطین را به دست گرفته و بومیان آن را آواره کردهاند. مگر حق تعیین سرنوشت جزء اصول منشور ملل متحد نیست چرا وقتی به ملت فلسطین میرسد این حق را سلب میکنند؟ برخی کشورهای اروپایی اصرار دارند بگویند که هیتلر میلیونها یهودی مظلوم را در کورههای آدمسوزی سوزاند و آن قدر روی این مسئله اصرار دارند که هر کسی خلاف آن را ثابت کند، او را محکوم کرده و به زندان میاندازند. اگرچه ما این ادعا را قبول نداریم اما اگر فرض کنیم که درست است سؤال ما از اروپاییها این است که آیا کشتار یهودیان مظلوم از سوی هیتلر دلیل حمایت آنها از رژیم اشغالگر قدس است؟ اگر اروپاییها راست میگویند، در خود اروپا مثلا در آلمان، اتریش و یا کشورهای دیگر چند ایالت خود را به صهیونیستها بدهند و صهیونیستها حکومت خود را در اروپا ایجاد کنند. شما قطعهای از اروپا را تقدیم کنید، ما هم از آن حمایت میکنیم و هیچ شعاری هم علیه دولت آنها نخواهیم داد.
رییسجمهور در این سخنان که بار دیگر در جمع مردم زاهدان بر آن تأکید کرد دو محور اساسی را مورد توجه قرار داد، اول آنکه کشتار یهودیان در اتاقهای گاز و سوزاندن اجساد آنها افسانهای بیش نیست و دوم آنکه بر فرض درستی این ادعا و وقوع هولوکاست، چرا ملت مظلوم فلسطین باید تاوان گناه غربیها را بپردازند؟
همانطور که پیشبینی میشد این سخنان واکنشهایی را در پی داشت، از سویی موجی از تجمعهای خودجوش و مردمی حمایتآمیز در کشورهای مصر، عراق، لبنان، پاکستان و چند کشور اروپایی به راه افتاد. همچنین بر اساس یک نظرسنجی که شبکههای تلویزیونی الجزیره و العربیه در میان کشورهای عربی خاورمیانه انجام دادهاند، 82 درصد از مردم این کشورها به طور کامل با موضعگیریهای احمدینژاد اعلام موافقت کرده و 18 درصد باقی هم یا مخالف بوده و یا نظر ممتنع داشتهاند.
از سوی دیگر بلافاصله پس از این سخنان، دولتهای اتریش و آلمان سفرای ایران را احضار کردند و آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان و ولفگانگ شوسل، همتای اتریشی او واکنشهای تند و پرخاشگرانهای نسبت به این اظهارات نشان دادند. کوفی عنان، دبیر کل سازمان ملل نیز از موضع اعتراض وارد شد.
همچنین کنگره یهودیان اروپا درصدد تنظیم شکایت علیه احمدینژاد برآمد تا آن را به دیوان بینالمللی لاهه ارایه کند.
بسیاری از رسانههای گروهی جهان که مستقیم و غیر مستقیم با افکار صهیونیستها اداره میشوند، مواضع خصمانه خود علیه انقلاب اسلامی و دولت جمهوری اسلامی را نشان دادند، البته در مواجهه غرب و بالطبع رسانههای آنها با این سخنان دو رویکرد وجود دارد:
رویکرد اول را بلافاصله بعد از انتشار دیدگاه رییسجمهور ایران میبینیم که غربیها به شدت به این سخنان تاختند و اعتراض کردند. آنها این مسئله را با بحث فنآوری هستهای در کشور مرتبط دانستند و درصدد تلقین این مطلب بودند که ایران از آن رو که در پی حذف و نابودی اسراییل است، در موضوع فنآوری هستهای به دنبال رسیدن به بمب اتم است تا به اهداف خود برسد. روزنامه ها و خبرگزاری های عمده جهان پر شدند از این تحلیل ها. اما از آنجا که عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد واکنش شتاب زده آنها باعث شد که ایده و فکر احمدی نژاد در سطح دنیا تبلیغ شود و این سخنان که در غرب در حصار سانسور بود، مخاطب جهانی پیدا کند و تکیه گاهی شود برای محققین و مخالفین اسطوره هولوکاست.
لازم به ذکر است، این حرفها، حرفهای تازه و جدیدی نیست که پس از این همه سال از اشغال فلسطین مطرح شده باشند بلکه نظر همه آزادگان و انسانهای حقیقتجو در همه جهان بوده که مجال ظهور و بروز نمییافته و طرح آن از سوی رییسجمهور یک کشور باعث فراگیر شدن آن شده است.
توین، تاریخدان استرالیایی در اینباره میگوید: محمود احمدینژاد، باورهای ضد هولوکاست که پیش از این گاه تنها در عرصه فرهیختگان و فضاهای آکادمیک مطرح میشد را به سطح جامعه غرب کشاند.
رویکرد دوم غربی ها به سخنان ایشان، پس از آن شکل گرفت که آنها متوجه اشتباهشان در مواجهه قبلی شدند. باید گفت رییس جمهوری اسلامی ایران دست روی نقطه ضعف صهیونیست ها گذاشته بود. به هر حال غربی ها این بار محتاطانه به سانسور سخنان بعدی رییس جمهور پرداختند که نمونه بارز آن را در جریان سخنرانی رییسجمهور محترم ایران در سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی ایران میبینیم.
احمدینژاد که برای اولین بار پس از به عهده گرفتن مسئولیت ریاستجمهوریاش در جشن سالگرد انقلاب اسلامی سخنرانی میکرد توجه بسیاری از رسانههای جهان را به خود جلب کرد و آنان را بر آن داشت تا این برنامه را منعکس کنند که شبکههای تلویزیونی بیبیسی و سیانان هم با پخش مستقیم سخنان رییسجمهور ایران اقدام به انعکاس راهپیمایی و مراسم جشن پیروزی انقلاب کرده بودند.
وی در بخش کوچکی از سخنان خود مجددا با اشاره به مسئله هولوکاست، نحوه تعامل و برخورد غرب را پس از پیشنهادش، نقد کردند اما با تعجب دقیقا بلافاصله پس از وارد شدن احمدینژاد به این مقوله، برنامه سخنرانی از این دو شبکه قطع و این شبکهها وارد برنامه دیگری میشوند.
خلاصه اینکه سیاست غربیها که آلت دست صهیونیستها شدهاند در این مرحله به این صورت شکل گرفته بود که با حذف و سانسور مانع رسیدن کلام حق به گوش مردم جهان شوند. آنها ضمن حذف و سانسور، سخنان احمدینژاد را فاقد ادبیات دیپلماتیک مرسوم در دنیا معرفی کردند که البته آنها سعی داشتند با این تحلیلها، زیر سؤال بردن اسطورهای به نام هولوکاست را از سوی یک رییسجمهور کماهمیت جلوه دهند.
سخنان ریس جمهور در پنجمین کنفرانس حمایت از انتفاضه فلسطین در تهران در رابطه با هولوکاست و حمایت بی چون چرایی غربیان از رژیم صهیونیستی بهانه ای شد تا به این موضوع بپردازیم.
اما فارغ از مطالب گفته شده آنچه که قابل انکار نیست این است که غوغا و جنجالهای هماهنگ خبرپراکنان سراسر جهان، نمی تواند بی علت و بی غرضورزی باشد. چگونه است که یک اظهار نظر عادی و معمولی در مورد یک پدیده تاریخی از سوی یک رئیس جمهور، تا به این حد واکنش و حساسیت ایجاد می کند؟ به راستی علّت چیست؟
سعی کردیم در این نوشتار پاسخ به این سوال و سوالات دیگر را تا حدودی بیان کنیم.
نخست معنا و مفهوم هولوکاست:
هولوکاست به معنای «سوزاندن با آتش است آنچنان که کاملاً از بین برود» و از واژه های یونانی «Holos» به معنای تمام و «Kalein» به معنای سوزاندن تشکیل شده است و اصطلاحاً نظریه ای است که مدعیان آن وانمود می کنند که شش میلیون یهودی در طول جنگ جهانی دوم در اتاقهای گاز با گاز سمّی کشته شده و در کوره های آدم سوزی اردوگاههای ارتش آلمان سوزانده شده اند.
آنان که مدعی قتل عام وحشیانه یهودیان در اتاق های گاز و کوره های آدم سوزی از سوی ارتش نازی شده اند اردوگاههایی را بر شمرده اند که: «آشویتس» ، «چل منو» ، «میدانک»، «تربلینکا»، «داخائو»، «بلزک»، «ولزک»، اورانینبورگ، بوخنوالد، برگن ـ بلسن و راونسبروک از جمل آنها است.
بنابر ادعای جاعلان هولوکاست، چندی از نجات یافتگان از کوره های آدم سوزی گفته اندکه نازی ها، پوست یهودیان قربانی را برای ساختن چراغ های نفتی و اجسادشان را برای ساختن صابون، به کار می بردند!
دیوید دیوکدر کتاب «My Awakening»، این چنین می نویسد که دایر المعارف انگلیسی چاپ سال 1967 میلادی، بدون هیچ تردیدی هدف اصلی آلمانی ها را نابودی یهودیان تمام اروپا دانسته و افزوده است که برای از پای درآوردن یهودیان از گاز سمی استفاده می کردند که کم هزینه تر و مؤثرتر از دار زدن و به تیر بستن بوده است.
خاستگاه و پیشین هولوکاست
خاستگاه و پیشین هولوکاست آنچنان که طراحان و مدافعان آن ادعا کرده اند دشمنی هیتلر با یهودیان و تفکر نژادپرستانه او بوده است چرا که بنا به عقیده نازی ها و مخصوصاً هیتلر، آریایی همان نژاد برتر است و نژاد ژرمن یا آلمانی هم از میان شاخه های نژاد آریایی، برترین است. نازی ها در این عقیده خویش به شدت از «جوزف آرتور دوگوبینو» و «چمبرلین» تأثیر پذیرفته اند که همین مؤلفه باعث ظهور تئوری آلمانی «ملت» شد.
با پرورش و رشد چنین تفکراتی و به دلیل بدبینی شدیدی که در ذهنیت آلمانی ها نسبت به یهودیان وجود داشت و هم اینکه آنها سایه نفوذ اقتصادی یهودیان را بر سر خویش می دیدند، دولتمردان آلمانی بر آن شدند تا یهودیان را از اعمال نفوذ بر سرنوشت ملت آلمان دور کنند که این برنامه و طرح نازی ها، «راه حل نهایی» نام گرفت.
هیتلر به عنوان رهبر این جریان خواستار بیرون راندن یهودیان از اروپا شد و بهترین مقصد برای کوچ دادن آنها را نیز روسیه می دانست.
خلاصه آنکه مدافعان هولوکاست عقاید و اظهارات خصمانه نازیها علیه یهودیان را پیشینه و خاستگاه قلع و قمع و کشتار 6 میلیون یهودی تلقی می کنند.
بزرگترین دلیل مدعیان هولوکاست
و امّا بزرگترین دلیل مدعیان هولوکاست بر درستی و خدشه ناپذیر بودن آن، اعترافات و اقرارهای افسران ارشد ارتش نازی در جریان دادگاه «نورنبرگ» است. مهمترین و قابل توجه ترین اعترافات در این دادگاه که پس از اتمام جنگ جهانی دوم تشکیل شد مربوط به «ردولف هس» معاون هیتلر است که در 5 آوریل 1964 آنها را بیان داشته و به درستی آن سوگند خورده و امضاء کرده است:
«من تا اول دسامبر 1943، بر آشویتس فرماندهی کرده ام و حدس می زنم که دست کم 000/500/2 قربانی در آنجا از طریق گازدهی و مرده سوزی اعدام و قلع و قمع شده باشند، و دست کم نیم میلیون نفر دیگر از گرسنگی و بیماری از پا در افتاده باشند، که جمعاً می شود رقم تقریبی سه میلیون مرده. «راه حل نهایی» مسئله یهود به معنای قلع و قمع تمامی یهودیان اروپا بود. در این زمان، نقداً سه اردوی قلع و قمع دیگر در قلمرو حکومت کل وجود داشت: بلزک، تربلینکا، ولزک.»
این بود خلاصه ای از تعریف هولوکاست، سابقه و پیشینه آن و انگیزه عاملان آن از زبان مدعیان وقوع هولوکاست،اما در ادامه سلسله مطالبی در این زمینه در رابطه با دلایل و شواهد نقض ادعای هولوکاست،انگیزه ها و بهره ها از هولوکاست مطالبی ذکر خواهد شد که در نوشتارهای بعدی انها را مشاهده خواهید کرد.
برگزفته از کتاب "هولوکاست،حریم ممنوعه" نوشته سید مجتبی حسینی.
پایان پیام/
نظر شما