خبرگزاری شبستان، گروه اندیشه: به مناسبت فرا رسیدن 23 مهرماه، روز جهانی نابینایان(روز عصای سفید) و به منظور بررسی اینکه آیا کوری به چشم سر است یا عوامل دیگری سبب نابینایی انسان می شود با حجت الاسلام «محسن ادیب بهروز»، مدیر گروه تاریخ اسلام حوزه های علميه خواهران و عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران گفت وگویی داشته ایم که در ادامه مشروح آن را می خوانید:
براساس آیات قرآن کریم و روایات معصومین(ع) نابینای حقیقی چه کسی است، آیا در این آموزه ها نابینایی به ندیدن ظاهری است یا عوامل دیگری در آن دخیل است؟
خداوند در آیه 72 سوره مبارکه اسراء می فرماید: «وَمَنْ كَانَ فِي هَذِهِ أَعْمَى فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمَى وَأَضَلُّ سَبِيلًا؛ هر کس در این جهان نابینا (ی کفر و جهل و ضلالت) است در عالم آخرت نیز (از مشاهده بهشتیان و شهود و جمال حق) نابینا و گمراهتر خواهد بود.» همچنین در آیه 124 سوره مبارکه طه می فرماید: «وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكًا وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَى؛ و هر کس از یاد من اعراض کند همانا (در دنیا) معیشتش تنگ شود و روز قیامتش نابینا محشور کنیم» که براساس این دو آیه و تفاسیر مطرح شده پیرامون آنان به این نتیجه می رسیم که کوردل یا به تعبیری نابینای دل، نابینای حقیقی است و این فرد در تشخیص حقیقت به خطا می رود.
کوردل در تشخیص حقایق عاجز و نسبت به پیگیری مطالب مطرح شده از سوی خداوند در عالم ناتوان است این در حالی است که انسانی که بنا دارد سالم و کارآمد زندگی کند، باید توانایی تشخیص و درک حقایق و واقعیت های الهی را داشته باشد و فردی که از این دو ناتوان باشد، به تعبیر قرآن کریم «أَعْمَى» است و براساس آیات قرآن کریم فردی که در دنیا کوردل شد، در آخرت و قیامت نیز «أَعْمَى» خواهد بود و هیچ اثر مثبتی از اعمال اش به دست نخواهد آورد.
منظور آیات از حقایق الهی چیست و این حقایق چه تفاوتی با آنچه بشر به عنوان حقیقت مطرح می کند، دارد؟
حقایق گاه ساخته بشر است که ممکن است برخی آنها را بشناسند و برخی دیگر آنها را درک نکنند، اما مراد از حقایق در این آیات، واقعیت هایی است که مخلوق خداوند متعال اند و شخص مبتلا به «أَعْمَى» به دلیل بی بصیرتی و توانایی فهم، قادر به درک و تشخیص آنها نیست.
چه عوامل و انتخاب چه سبکی از زندگی موجب می شود تا انسان بنا بر آیات قرآن کریم «أَعْمَى» تلقی شود و توانایی درک واقعیت های الهی را نداشته باشد؟
یکی از عوامل کوردلی انسان براساس روایات معصومین(ع) ذیل این آیه آمده: «أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي؛ از یاد من اعراض کند» یعنی فرد در زندگی عادی خود ارتباط با حقیقت مطلق ندارد، آن هم ارتباطی که برای فرد کارآمد باشد چراکه ارتباط ذهنی و خیالی مدنظر نیست.
برخی اوقات انسان ارتباط ذهنی با خداوند دارد و یا در تصورات خود فکر می کند که با خداوند در ارتباط است در حالی که اگر ارتباط داشت، منشاء اثر در زندگی اش می شد؛ زمانی که انسان با خدا ارتباط واقعی نداشته باشد، آرام آرام به سمتی می رود که نسبت به درک حقایق و واقعیت ها عاجز می شود. در روایات پیرامون این بحث واضح تر مطرح شده است که یکی از مصادیق افرادی که ارتباط واقعی با خالق دارند، پذیرش کامل ولایت امیرالمومنین(ع) در زندگی است.
یعنی شیعیان به دلیل پذیرش ولایت امیرالمومنین امام علی(ع) دچار این کوردلی نخواهند شد؟
زمانی که پذیرش امیرالمومنین ولایت امام علی(ع) مطرح می شود، ممکن است برخی از شیعیان ناخودآگاه دچار غفلت شوند که چون ما از نعمت ولایت برخورداریم پس دچار کوردلی نمی شویم؛ ما باید بدانیم ولایت به این معناست که در انجام امور زندگی تحت سرپرستی و مدیریت یک انسان به نام امیرالمومنین امام علی(ع) قرار گیریم که در این صورت ایشان ولی زندگی ما خواهد بود و عهده دار تشخیص ها و سنجش درستی زندگی اش خواهد بود وگرنه تنها در ظاهر ولایت را پذیرفته ایم.
اظهار شهادتین در نماز و یا اظهار علاقه در کلام نسبت به امیرالمومنین امام علی(ع) نشان دهنده پذیرش ولایت ایشان نیست بلکه باید مدیریت و سرپرستی کامل ایشان را در زندگی قبول داشته باشیم.
جز این چه عوامل دیگری سبب کوردلی شیعه و محب اهل بیت علیهم السلام می شود؟
دومین عامل قطع صله رحم با پدر و مادر، خاله، دایی، عمو و عمه است؛ در روایت است که اگر انسان مراقبت نکند در زندگی اجتماعی خود با چه افراد و اشخاصی ارتباط دارد، در شمار «أَعْمَى» خواهد بود. برخی افراد گاها متصورند که صله رحم تنها به معنای دیدار است که باید بدانیم دیدار حداقل است و صله رحم در فرهنگ روایی به معنای عمل به وظیفه در خصوص این ارحام درجه یک است و حتی انجام وظیفه در خصوص این افراد منحصر به زمان زنده بودن آنان نیست و بعد از فوت نیز انسان وظایفی را برعهده دارد، به طوری که برخی افراد بعد از فوت ارحام، دچار قطع رحم می شوند که براساس روایت برای جلوگیری از «أَعْمَى» شدن باید با این افراد قطع ارتباط کرد زیرا برقراری ارتباط با چنین افرادی موجب می شود تا قدرت تشخیص واقعیت ها و حقایق از انسان سلب شود.
سومین عامل آن است که انسان باید در انجام کارهایش دو بعد انگیزه و چشمداشت را دقیق بداند، به طور مثال من از انجام این مصاحبه یک انگیزه و چشمداشت دارم، در منطق حدیثی و روایی داریم، فردی که انگیزه اش از انجام یک کار و چشم داشتش غیرخدایی باشد، یعنی اگر انگیزه من از انجام این مصاحبه تمجید خواننده یا مصاحبه شونده بود و یا چشمداشت شهرت اجتماعی را داشته ام که همگی غیرخدایی است، نباید مطالبه ای از خالق داشته باشم؛ چنین روحیه ای در بلندمدت قدرت بصیرت و درک واقعیت را از انسان می گیرد.
آیا خصلت هایی مانند حرص و طمع انسان نیز موجب این کوردلی و نابینایی حقیقی در انسان می شود؟
دنیا مجموعه ای از امکانات رفاهی و عوامل ایجاد کننده شهرت است و در روایت داریم فردی که نسبت به این مجموعه تمایل و علقه پیدا کرد، در نهایت به این دنیا علقه پیدا می کند که در این صورت فرد فرضا به ماشین، خانه، عنوان اجتماعی و ... تمایل یافته و در ذهن برای به دست آوردن آنها شروع به تصویرسازی و برنامه ریزی می کند که شاید تا اینجای بحث مورد نکوهش نباشد که یک فرد برای به دست آوردن رفاه و امکانات برنامه ریزی کند اما به این دلیل که این خواسته ها پایانی ندارد، موجب می شود که انسان در برنامه ریزی ها و تصوراتش به سمت آرزوهای دور و دراز برود که این سبک و روش موجب کوردلی انسان ها خواهد شد.
در روایت داریم که اگر فرد خواسته های خود را مدیریت نکند، بخواهد یا نخواهد، بداند یا نداند تبدیل به یک انسان کوردل می شود که توانایی درک و مشاهده حقایق الهی را ندارد و جایگزین این حقایق در زندگی اش مسائل موهوم می شود.
نظر شما